خلاقیت در ساخت بازیهای ویدئویی مسئله بسیار مهمیست. بیدلیل نیست که بعضی افراد این صنعت را نوعی هنر تلقی میکنند. و اینکه خلاقیت شما چهاندازه باشد و بتوانید ایدهای نو به دنیای بازی بیاورید، کار بسیار سختیست. کاری که سازندگان بازی Altheia: The Wrath of the Aferi نتوانستند فعلا بهخوبی انجام بدهند. با ما همراه باشید تا ببینیم دلیل این حرف چیست و آیا باید به موفقیت به این بازی امیدوار باشیم یا نه.
وقتی که برای اولین بار وارد دنیای Altheia: The Wrath of the Aferi میشوید (که از این پس برای کوتاهتر شدن از آن به نام “Altheia” یاد میکنیم)، شباهت این بازی به آخرین نسخه سری Zelda تنها چیزیست که به آن فکر میکنید. اما این حس الزاما چیز بدی نیست، زیرا که بسیاری از شما، مثل این نویسنده، تجربه کاملی از بازی Zelda نداشتید. اینکه در سال 1404، یک سازنده توانسته با الهام از بازی Nintendo، یک عنوان متوسط و معمولی عرضه بازار کند، خودش جرات، جسارت و خلاقیت بالایی میطلبد!
داستان بازی Altheia، داستان Sadi و Lili، دو نگهبان و پاسدار سرزمین Atarassiaست. Sadi، همانند کلیشه راهب پیر یا جغد دانا، بهشکل یک روباه سیاه است و به شما در گذرکردن از معماها و پازلهای بازی کمک میکند. داستان بازی ساده است و به نظر می رسد دیالوگنویسی بازی بهخوبی انجام نشده است.
یکی از چیزهایی که ممکن است طرفداران سبک پازل را ناراحت کند، این است که بازی دائما دست شما را میگیرد و به شما فرصت نشاندادن خلاقیت را نمیدهد. البته این مسئله برای ما خیلی اذیتکننده نبود چون میدانیم این عنوان، همانند بازی Zelda برای گروه سنی نوجوان به بالا ساخته شده است. و البته، برخلاف بعضی بازیها، تناوب و تکرار این مسئله خیلی زیاد نبود.
بعد از شروع این بخش از بازی، لیلی گوی در دست به جلو میرود، گوی را روی سکویی که مشخص است برای این منظور درست شده است میگذارد و تاریکی جایش را به روشنایی میدهد. درب سنگی معبد عظیمی، که دهها برابر اندازه بازیکن است، باز شده و بازی به سبک Zelda و Elden Ring، منطقه جدید بازی را به شما نشان میدهد: Shrine of Death یا معبدِ مرگ!
بازیهای سبک اکشن شخصیتآفرینی که بر پایه اکتشاف و پازل هستند، معمولا با خلاقیت یک یا چند ویژگی جدید به بازی خود اضافه میکنند تا آن را از دیابلوها، زِلداها و دارکسایدرزها جدا کنند. اما متاسفانه این بازی خلاقیت تازهای به این سبک اضافه نمیکند. تنها چیزی که میتوان از آن به نیکی یاد کرد، استفاده از قدرت و وجود Sadi، همراهِ شما، برای حلکردن معماهای بازیست.
این مرحله از پیشنمایش بازی شما را یاد بازیای چون Darksiders میاندازد، که دانجِنهایی (Dungeon) با اتاقهای فراوان در آن ساخته شده که نقش معماهای بازی را دارند.
اینجاست که برای اولین بار اولین قطعه آهنگ بازی پخش میشود. موسیقی بازی شما را به یاد لحظات خوش گذشته و تجربههای مثبت با دوستان میاندازد و در مجموعه قطعه گوشنوازیست. بهوضوح میتوان فهمید که این عنوان، اولین تجربه رسمی تیم MarsLit Games در ساختن بازی است؛ قطعات موسیقی بازی هرچند دلنوازند، محدود و کوتاه هستند و بهطرز ناآرامی تغییر میکنند. مثلا بعد از شکست دادن آخرین دشمن در مبارزه، موسیقی بازی بهناگهان از حالت جنگی به حالت آرام عوض میشود.
بعد از به یادآوردن اینکه چگونه مدتی قبل نیرویِ Void یا پوچی، دشمن اصلی بازی، به دنیای بازی حمله کرده است، شما بالاخره دلی از عزا درمیآورید: با شمشیر خود به موجودات عجیب و غریب جادویی حمله کنید، آنقدر بزنید تا یک نوار قدرت جادویی پر بشود، و بعد با یک حرکت ویژه، دشمنان را تار و پود کنید.
دشمنان بازی تنوع زیادی دارند، اما طراحی آنها و انیمیشنهای آن بهخوبی طراحی نشدهاند. یکی از بزرگترین مشکلهای بازی نگرفتن بازخورد بهصورت صدا یا لرزش دسته در هنگام ضربهخوردن و ضربهزدن است. یکی از نقاط مثبت بازی، وجود قابلیت Parry است.
اما ملالی نیست، زیرا که شما دو تن از بزرگترین Guardian و محافظان دنیای بازی یعنی Atarassia هستید و بهراحتی این دشمنان را شکست میدهید. البته به شرطی که بازی برای شما باگ نشود و بتوانید تیر و کمان خود را دربیاورید؛ چون برای شکستدادن بعضی از دشمنها به آن نیاز دارید! این باگ تیر و کمان یکی دیگر از چالشهای بازی بود که امیدواریم سازندگان بازی MarsLit Games بتوانند آنرا در نسخه اصلی رفع کنند.
این سطر، شیرازه و باطن بازی Altheia: The Wrath of the Aferi است: اهرم کار نمیکند؟ پازل را حل کن. پازل را حل کردی؟ به اهرم برگرد. اما اهرم کار نمیکند چون یک گروه دشمن و یک باس، که ظاهرا قابل شکستدادن است، جلوی اهرم ایستادهاند. از سادی کمک بگیر تا روی یک مربع بایستد تا تو یک راه را باز کنی و باس را از آنجا دور کنی. اما زهی خیال باطل، زیرا بازی باگ شده است و تیر و کمان قابل درآوردن نیست! حالا دوباره بازی را Reload کن و از اول همه این کارها را انجام بده. اما هدفت را از یاد نبر: برگرداندن اعتدال و آرامش به سرزمین Atarassia.
یکی از عناصر اصلی بازی بخش پازلهای آن است، پس بهتر است کمی به آن بپردازیم. بیشتر از معماها و چالشهای بازی نیازمند همکاری شما و همراه شماست. معماهای بازی شیب سختی خوبی دارند: در ابتدا لیلی به تنهایی میتواند اکثر معماهای بازی را حل کند و پلتفرمهای مختلفی را تولید یا باز کند که به مرحله بعدی برود.
البته باید بگوییم که حتی در همین بخشهای ابتدایی هم لیلی تنها نیست و اکثر تواناییها و قابلیتهای لیلی به کمک Sadi به دست میآید: او میتواند یک بُمب کوچک درست کند که قابل پرتکردن هم هست؛ میتواند زمان را آهسته یا متوقف کند تا از یک سری مانعها رد شوید و همچنین میتواند محیط اطراف را جستجو کند.
در مجموع، باید اعتراف کرد که بازی Altheia: The Wrath of the Aferi در حال حاضر نتوانست انتظارات ما را از یک عنوان Action-RPG، که عنصرهای پازل و معما زیادی دارد، برآورد کند. گرافیک و طراحی بازی بسیار زیبا و پُرعمق است، اما پُرواضح است که در جزئیات بازی همچون موسیقی، انیمیشن و نحوه برخورد دشمنان، و مکانیکهای ابتدایی و ساده بازی کمکاری زیادی بوده است.
در نهایت باید گفت که در حال حاضر و با توجه به مشکلاتی که Altheia با آن دست و پنجه نرم میکند، این عنوان آنچنان چنگی به دل نمیزند و واقعا ما را برای خرید نسخه نهایی بازی ترغیب نمیکند. اما این پایان راه نیست؛ سازندگان بازی قول دادهاند تا نسخه اصلی بازی را با وضعیت بسیار بهتری عرضه کنند. و خوب این جای امیدواری زیادی دارد.
نظری ارسال کنید