پیش بینی آینده در بازیهای کامپیوتری
[highlight color=’white’ backcolor=’#ff0000′]هشدار: اگر تابحال بازی Deus Ex را بازی نکرده اید ولی امیدوارید که در آینده برای اولین بار به این بازی سری بزنید ، لطفا از خواندن این مقاله خودداری کنید زیرا بخش عظیمی از داستان بازی اسپویل خواهد شد![/highlight]
یکی از کارهایی که ناخودآگاه بعضی زمان ها به فکر آدم می رسد این است که با شنیدن اسم یک بازی قدیمی ، دوست دارید این بازی را دوباره نصب کنید و از لذتی که قدیم با بازی کردن می بردید ، دوباره بهره مند شوید. سری Deus Ex هم جزو این بازی ها می باشد. مخصوصا شماره اول بازی. هیچوقت فراموش نمیکنم که برای اولین بار CD-Rom خود را باز کردم تا سی دی این بازی را نصب کنم. آن زمان عینک دودی زدن و پوشیدن ژاکت های تیره نشاندهنده قشنگ بودن یک کاراکتر در بازی ها بود. البته در آن زمان اطلاعاتی از توطئه های بانک های جهانی و حملات تروریستی نداشتم.
این بازی بعد از چندین سال از عرضه ، از لحاظ گیم پلی شوتر زیاد جالب نمی رسد ولی اگر تمام قسمت های داستانی آن را بررسی کنید ، به نکات جالبی بر میخورید که تابحال کمتر کسی به آن پرداخته است.اگر همین الان به بازی سری بزنید و ماموریت های JC Denton (شخصیت اول بازی) را که در مورد برملا کردن یک راز امنیتی یا برملا کردن راز یک توطئه جهانی می باشد را به اتمام برسانید ، با خود فکر نمی کنید که این ماموریت ها محتوای قدیمی دارند. همه چیز به نظر در زمان مناسب در بازی گنجانده شده اند به طوریکه در مواقعی از خود می پرسید “یه لحظه صبر کن ، این بازی کی منتشر شده؟! “
برخلاف نسخه جدید سری Deus Ex که با نام Human Revolution عرضه شد ، شما مستقیما به داستان اصلی بازی کشیده نمی شوید. شما بادیگارد رئیس یک شرکت دستکاری بر روی اعصاب انسان ها برای کاشت ویژگی های فوق بشری در آن ها نیستید و مطمئنا دوست شما نیز یک زن دانشمند ( یک در میلیارد ) نیست که راز پیشرفت بشریت را در دست دارد ! شما فقط یک گردن کلفت هستید که توسط مدهای ژنتیکی ساختار بدنی تان تغییر داده شده است. ولی بهرحال یک سنگ بزرگ لای چرخ دولتمردان و سیاستمداران کثیف دنیای خود هستید. برو اینجا ، اینو بکش ، اینو از بین ببر و تمام چیزهای روتین یک بازی شوتر.
شروع اولیه بازی به قصد همانند یک شوتر بسیار عالی می باشد و نقصی در آن یافت نمی شود. فقط با آرام پیش رفتن در گیم پلی بازی و خواندن چیزهای جانبی بازی همانند روزنامه ها ، ترمینال های عمومی اطلاعاتی و ایمیل های هک شده می توانید بفهمید که دنیای بازی چقدر کثیف است و یک سیب در این دنیا با چه سرعتی به فساد کشیده می شود. اولین ماموریت شما این است که یک رهبر گروه تروریستی را که یک کشتی حامل واکسن های درمان یک بیماری ( که اتفاقا در دنیای بازی شیوع پیدا کرده است ) را دزدیده است به حرف در بیاورید. این بیماری جان انسان های زیادی را گرفته است ولی ثروتمندان آمریکا که توانایی خرید واکسن های گران این بیماری را دارند طبیعتا در امان هستند. یکی از ماموریت های شما این است که بتوانید این محموله را کشف کنید. حال اگر بعد از اتمام ماموریت و به حرف وادار کردن تروریست ، بمانید و کمی با او پای صحبت معمولی را باز کنید ، همین تروریست عادی که تا 30 ثانیه پیش هدف اصلی یک ماموریت بزرگ تیم ضدتروریستی بود ، از شما سوالاتی با مضمون توطئه های جهانی می پرسد. سوالاتی مثل اینکه ” تا حالا از خودت پرسیدی چرا کمپانی ها بزرگ تولید ماشین فقط 2 درصد مالیات پرداخت می کنند ولی کسانی که در خط مونتاژ کار میکنند 40 درصد مالیات پرداخت می کنند؟ ” یا این که ” چرا دولت میخواهد تمام کارهای ما را زیر نظر بگیرد؟ این همه شنود خطوط تلفن برای چیه ؟ چرا شرکت های اطلاعاتی ( Wiki-Leaks مانند ) وجود دارند؟ ” اینجاست که با خود می گویید هیچ چیز بغیر از آن تلویزیون کوچک بی کیفیت در مقر اصلی گروه ضدترور در مرحله اول بازی Deus Ex 1 قدیمی نشده است !
یکی از نویسندگان داستان بازی به نام Sheldon Pacotti در مورد سوال تروریست در زمینه مالیات می گوید ” سوال خنده داری به نظر می رسه. در این زمینه باید بگم که به شخصه قبل از بحران های اقتصادی سال 2000 ، همیشه این سوال رو از خودم می پرسیدم که چرا افراد معمولی با دولتمردان و شرکت های بزرگ تفاوت دارند؟ خیلی سخته که کار خودت و حتی هویت خودت را درست نگه داری وقتی که حتی چهره کسایی رو که برات تصمیم میگیرن نمیتونی ببینی. حتی این مسئله بعضی وقتا بدتر هم میشه ، وقتی که شما در پروسه اتوماتیک یک شرکت یا سازمان قرار می گیرید ، مثل پروسه کم کردن کارمندان و اخراج برخی کارکنان.”
یکی از پیچیدگی ها و مشکلات داستان بازی البته این است که گروه NSF (گروه تجزیه طلب ملی) که بر روی تروریست های واقعی سلاح می کشند توسط دولت اصلی بازی “گروه تروریستی” خوانده می شود زیرا توسط افراد عادی تشکیل شده است که برای مملکت خود می جنگند. دنیایی که آنها در ان زندگی می کنند به آنان پشت کرده اند در حالیکه پولداران سعی دارند خودشان را از فقیران جدا کنند و از افرادی چون شما درخواست میکنند تا این جدایی را کنترل کنید.
در نقش JC شما هر دو سوی معادله را به صورتی می بینید که در کمتر بازی ای اینگونه اتفاقی می افتد. شما میبینید که پولدار های شهر در عمارت های زیبای خود زندگی شاهانه ای دارند ( که شما هر از گاهی به آن ها برای اطلاعات و بقیه چیز ها دستبرد می زنید) در حالیکه بقیه و افراد فقیر در اتاق های اجاره ای هتل های کوچک و کثیف و در ایستگاه های مترو متروکه زندگی می کنند. مکمل های الکترونیکی ای که به شما در بازی داده شده است ( همان کاشت قدرت های جدید در مغز JC و بقیه افراد عضو گروه UNATCO که به آن ها قدرت های جالب و در عین حال کشنده داده است ) از لحاظ تکنولوژی بسیار پیشرفته هستند. ولی با پیشرفت در بازی در می یابید شما جزو معدود افرادی هستید که می توانید از این قدرت ها لذت ببرید و بقیه افراد گروه شما همانند ترمیناتور در برابر افراد عادی و مردم معمولی هستند. همانگونه که رهبر گروه NSF قبل از اینکه فرار کند ( که بعد از آن دیگر در بازی دیده نمی شود) به شما می گوید : حالا کی ترسناک تره ؟ من یا تو ؟
یک مسئله جالب در مورد محیط بازی این است که اگر به آسمان و محیط شهر بازی نگاهی بیندازید می بینید که در این شهر نیویورک ، هیچ اثری از برج های دوقلو تجارت جهانی نیست! دلیل این مسئله ممکن است برای شما جالب باشد : ظاهرا دلیل غایب بودن این ساختمان ها این است که توسط یک گروه تروریستی منفجر شده اند. این در حالی است که بازی Deus Ex سال 2000 روانه بازار شده است ، یک سال پیش از حادثه 11 سپتامبر !
ولی بازی یک پیش بینی مستقیم تر در زمینه تروریسم در قرن 21 در مراحل دیگر بازی انجام می دهد. در یک مرحله شما ماموریتی دریافت می کنید که گروه NSF را از پایگاه خود یعنی مجسمه آزادی آمریکا بیرون کنید. این مجسمه سر و مشعل خود را در یک حمله تروریستی از دست داده است ولی ظاهرا گروه NSF موفق شده به صورتی این محل را یکی از پایگاه های خود بسازد. جالبی این قضیه اینجاست که حمله ای که به این مجسمه انجام شده است بسیار سیمبولیک و نشانه دار بوده است : مردم آمریکا در زمانی دریافتند که در دنیایی زندگی می کنند که سیاستمداران و افراد بلندرتبه بر علیه مردم عادی کار می کنند بطوریکه حتی واکسن های مریضی همه گیر فقط به دست افراد پولدار می رسد و افراد عادی هیچ سهمی از این دارو ندارند. در چنین دنیایی آزادی فقط یک شعار است (به این دلیل به مجسمه “آزادی” حمله شده است)
آقای Pacotti می گوید ” یکی دیگر از پیش بینی های دقیق بازی در چگونگی اجرا شدن نقشه های تروریستی می باشد. از ایده های ماموریت ها تا نحوه توضیح دادن استراتژی ها توسط کاراکتر ها به یکدیگر می توان دریافت که بازی می خواهد بگوید که جنگ در آینده جنگ با اسلحه نیست و جنگ رسانه ای است. تا قبل از 11 سپتامبر نقش تروریست ها در اخبار روزمره آمریکا برجسته بود ولی تصور اینکه تروریست ها یک حمله به یکی از ساختمان های مهم کشور مثل مجسمه آزادی را داشته باشند بنظر دور می رسید.
پاسخ قدرتمندان در بازی به تروریسم بسیار ترسناک و در عین حال آگاهانه است. مثلا شما در نقش یکی از ماموران گروه ضدتروریست UNATCO می توانید راه مخفی کاری را در پیش بگیرید ولی اگر کمی با نرمی با دشمنان برخورد کنید ، بالا دستان شما به شما شک می کنند و از شما می پرسند که آیا واقعا جرات بودن در این تیم را داری یا نه ؟
یا مثلا در یکی از مراحل یک ایستگاه قطار با مواد منفجره پر شده است و یک گروگانگیری در ایستگاه توسط تروریست هایی در جریان است. بالا دست شما به شما می گوید که: به داخل برو و کارت رو انجام بده . اگه تونستی گروگان رو نجات بده و مطمئن شو که به تروریستا نشون میدی که سپر انسانی در برابر ما کارساز نیست.
مقر اصلی UNATCO مکان جالبی در بازی می باشد. شما می توانید آزادانه با کاراکترهای مختلف گفتگو داشته باشید. یکی از این افراد جنرال Sam Carter ، یک مرد اهل جنگ می باشد که در جنگ های زیادی شرکت کرده است و هم اکنون بخش اسلحه خانه مقر را در دست دارد. وی از نحوه اداره ماموریت ها و دادن دستور ها توسط افراد بالادست خوشحال نیست ولی موافق است که تمام کسانی که در مقر UNATCO کار می کنند ( از جمله کارکنان عادی و سربازان معمولی) همانند طلای 24 عیار ارزشمند اند.
در عین حال ، اگر به طبقه های پایین مقر سری بزنید به سلول های زندانی واحد ضد ترور بر میخورید که در اکثر آنها افراد تروریست هستند که اکثرا با دلیل ناشایست زندانی شده اند. شما نمی توانید با آن ها صحبت کنید ( فعلا نه) ولی در آینده به همراه یکی از افراد دسته بالای شما که اتفاقا کاراکتر منفی بازی می شود ، می توانید یکی از شکنجه های دولت را مشاهده کنید. این شکنجه با سلام و احوال پرسی شروع می شود و با شک برقی و در آخر قتل زندانی به پایان می رسد. و جالب اینجاست که این نماینده دولت این عمل خود را با نام ” واکنش به یک تهدید ” توجیه میکند. واضح است که تعلیمات و مکتب بوش و امثال او در نماینده های UNATCO نهفته است.
نویسنده بازی در ادامه می گوید ” درست است که ما کل آینده را در قالب داستان Deus Ex پیش بینی نکردیم ولی به نظر من بخش عمده داستان این بازی بعد از اتفاقات 11 سپتامبر به وقوع پیوست. وقایعی همچون شکنجه های زیاد دولت ، زندانی های زیاد ، شنود بالا در میان مردم با نام امنیت ملی”
البته بخشی از قسمت پیش بینی شنود عمومی دولت امریکا و بقیه دولت ها جزوی از یک ایستر اگ در یکی از مراحل بازی گنجانده شده است. در حدود نصف قسمت داستانی ، JC خود را در یک عمارت بزرگ پیدا میکند که متعلق به Morgan Everett می باشد. این مرحله یکی از مراحل غیر اکشن بازی می باشد. همانطور که در عمارت قدم میزنید و به ماموریت خود یعنی صحبت کردن با آقای Everett در مورد آینده می پردازید ، اگر به کمی کنجکاوی بپردازید ، می توانید یک درب مخفی به سوی یک کامپیوتر که منبع اصلی یک هوش مصنوعی به نام Morpheus می باشد را پیدا کنید. مورفیوس همانطور که خودش برای JC تعریف می کند ، یک نسخه آزمایشی برای پروژه امنیتی ECHOLON (لینک ویکی پدیا) می باشد که کنار گذاشته شده است. پروژه مربوطه شامل برنامه شنود عمومی تلفن ها ، کامپیوترها و خطوط اینترنت و بقیه وسایل ارتباطی می باشد. منتها مورفیوس بعد از آمدن هوش مصنوعی های حرفه ای تر کنار گذاشته شده است و Everett از او برای سرگرم کردن مهمانانش استفاده میکند ( مورفیوس اطلاعات اینترنتی مهمانان را بوسیله ردی که برجا گذاشته اند می گوید.)
مورفیس به JC می گوید ” انسان ها دوست دارند تحت نظر باشند ، من لبخند برخی از آنان را وقتی که به آن ها اطلاعات شخصی شان را گفتم ضبط کردم! “
و JC پاسخ می دهد که برخی افراد خطرات شنود بی رویه را درک نمی کنند.
جالب اینجاست که برنامه و داستان این هوش مصنوعی قبل از دهه 90 نوشته شده است ، قبل از اینکه فیسبوک و توئیتر و جی پی اس موبایل ها تمام حرکات شما را ضبط کنند. دردناکتر حرف بعدی مورفیوس در پاسخ به جمله JC که می گوید ” هیچ آدمیزادی هیچوقت یک ماشین را که به اطلاعات او دسترسی پیدا میکند پرستش نمیکند اینگونه جواب می دهد : “تو ساده هستی. نیاز به پرستش یک بار برای انسان توسط خدا برآورده شده است. ولی آدمیزاد همیشه چیزی را پرستش می کند ، قبلا خدایان و هم اکنون شهرت : شهرت که همان مشاهده و قضاوت رفتار دیگران است! ” این مورفیوس است ، یک هوش مصنوعی تخیلی که شنود در فیسبوک و معروف شدن Mail Online را پیش بینی کرد!
مترجم و نویسنده : کاوه آرانیان
سلام. مقاله واقعا خوب بود. فقط یک نکته. به نظرتون پیش بینی کردند یا زمینه سازی ؟ به نظر نمیاد منفجر کردن برج دو قلو چیزی باشه که بشه اینقدر دقیق پیش بینی کرد. مگه اینکه شما بدونید همچین اتفاقی می افته ولی میخاید اینو تو جامعه جا بندازید تا بعد که اتفاق می افته مردم بتونند باور کنند همچین چیزی ممکنه
بسیار جالب و مفید بود کاوه خان.
تشکر ویژه از شما.
مرسی کاوه جان
واقعا لذت بردم نکات بسیار جالبی در مقاله وجود داشت
خوشحالم که خوشتون اومد
با تشکر از اینکه وقت گذاشتین و خوندین
خیلی جالب بود
من این رو بازی نکردم
ولی تحلیلش مثه تحلیل عناوین بزرگ هالیوودی بود
کمتر بازیی از این چیزا داره
ممنون :yes:
خیلی خیلی جالب بود
ممنون کاوه جان