نقد و بررسی Waking the Glares
سبک Walking simulator در چند سال اخیر یه یکی از سبکهای اصلی بازیهای ویدئویی تبدیلشده. بازیهای Walking simulator معمولا اول شخص هستند و پازلهای سادهای در خود دارند ولی عنصر اصلیشان، بازگو کردن داستان است. باگذشت زمان و با وجود بازخورد منفی بازیکنان در مقابل اینگونه آثار، این روزها سبک Walking simulator کاملا جا افتاده و مورد قبول مخاطبها قرار گرفته. Waking the Glares از جدیدترین بازیهای این سبک است. قسمت اول و دوم این عنوان بهتازگی روی استیم عرضهشده است و متاسفانه باید گفت که شروع مناسبی نداشته.
Waking the Glares از زاویه دید اول شخص دنبال میشود. شما در نقش شخصیتی بینام از دنیایی به دنیای دیگر میروید و برخی اوقات معماهایی ساده را حل میکنید تا به قسمت بعد پیش روی کنید. شاید بزرگترین نکته مثبت Waking the Glares این باشد که هر دنیا با دیگری کاملا متفاوت است. در ابتدا قدم به شهری فرو رفته در برف میگذارید و به خانهای در انتهای خیابان میروید. در قسمت بعد در محلهای با خانهای ویلایی که در هوا معلق است قدم میزنید و در قسمت پایانی، در شهری با حال و هوای پاریس در میان شخصیتهایی که همه عروسک هستند به دنبال حل معما هستید. معماها از حالت بسیار ساده که محدود به استفاده از یک شی روی شی دیگر است شروع میشوند و در قسمت پایانی تا حدی پیچیده شده و بازیهای کلاسیک ژانر ماجراجویی را به یاد میآورند. در میان گشت و گذار شما در هر مرحله، دیالوگهایی توسط یک گوینده گفته میشود که شاید اطلاعاتی در مورد داستان در اختیار بگذارند. دلیل گفتن «شاید» این است که این جملات به نظر نمیآید داستان خاصی را دنبال کنند! Waking the Glares شاید بیشازحد از روال معمول بازیهای هم سبک خود پیروی میکند و در کمتر از 2 ساعت به پایان میرسد.
بررسی بازیهایی که در شاخه Walking simulator قرار میگیرند به صورت معمول سخت است و این کار در مورد Waking the Glares سختتر همیشه است. معمولا این بازیها حاوی گرافیک چشمنواز، داستان درگیر کننده، معماهای جذاب و یا ترکیبی از این سه هستند. متاسفانه Waking the Glares در هیچکدام از این سه توانا نیست. داستان خاصی در بازی، حداقل در قسمت عرضهشده قابلدرک نیست. شاید در پی جملات گنگ داستانی گفتهشده ولی حقیر از درک آن بازماندهام. معماها تا انتهای بازی نکته خاصی نداشتند و بیشتر به گشتن جای جای مرحله و نزدیک شدن به همه اشیا برای امتحان اینکه قابل کلیک هستند یا خیر خلاصه میشود. فقط در پایان تا حدی شما برای حل معماها نیاز به تفکر دارید که البته بسیار ساده و محدود است. بدون این دو رکن، فقط جنبه گرافیکی باقی میماند. بسیاری از بازیهای Walking simulator با ارائه محیطهای زیبا و چشمنواز بازیکن را از خسته شدن بازمیدارند و او را به ادامه بازی ترغیب میکنند. متأسفانه Waking the Glares در قسمت فنی و هنری گرافیک شبیه بازیهای پنج سال پیش است. بافتهای بیکیفیت، انیمیشنهای نه چندان طبیعی و ترکیب رنگی مرده و خشک نمیتواند ازنظر بصری توجه گیمر را به خود جلب کند. نکته امیدوارکننده، پایان بازی است که نوید قسمت بعدی هیجانانگیزتری را میدهد.
در پایان باید به این مسئله پرداخت که متاسفانه Waking the Glares نمیتواند در این قسمت ناقص اولیه، گیمر را به سمت خود جذب کند.دیدن جمله To be continued در پایان بازی، فقط بر احساس ناامیدی از تجربه ای ناقص و نه چنداد جذاب تاکید می کند. شاید بهتر بود که سازندگان صبر می کردند و همه قسمت ها را یکجا عرضه می کردند. با این وجود باید بود و دید تا در قسمت های بعدی روال کار چگونه پیش میرود.
-
50%
خلاصه
نکات مثبت
محیطهای متفاوت و تخیلی جالب
نکات منفی
عرضه بازی به صورت اپیزودی و ارائه داستان ناقص
گرافیک نهچندان مناسب
داستان بیش از حد گنگ
کوتاه بودن بیش از حد بازی
نظری ارسال کنید