صداها یکی از مهمترین و زیباترین عناصر زندگی روزمره ما هستند. صداها به ما خبر خوش، خبر بد و اطلاع از پیرامون میدهند. با شنیدن صدای باز شدن در، به دنبال این هستیم که ببینیم چه کسی وارد شده و با شنیدن صدایی عجیب، کنجکاو میشویم تا منبع صدا را پیدا کنیم. حالا چه میشود اگر یک بازیساز که تجربه زیادی با صدا دارد، بازی مستقل خودش را، آن هم در ژانر وحشتناک بسازد؟ نتیجه، بازی روانشناختی و رازآلود Casting Whispers است که بازیکنان را به سال ۱۹۶۱ در شهر کوربورگ، واقع در ایالتی در آمریکا میبرد.
این شهر صنعتی قدیمی، گرفتار افسانههای شهری، گناهان گذشتهاش، و پدیدههایی غیرقابل توضیح است. بازیکن در نقش ویکتوریا، دستیار آزمایشگاهی در حوزه روانشناسی فراحسی و پدیدههای فراطبیعی، باید وارد ساختمانی شود. هدف او نجات استاد و مربی گمشدهاش، پروفسور هنری، و البته نجات خودش از یک موجود وحشتناک کیهانی است که این منطقه را تحت سلطه خود درآورده است. این بازی به سرعت خود را در میان عناوین برتر وحشتآور مطرح کرده است؛ به طوری که دموی آن جزو 1000 دموی برتر در جشنواره Next Fest Steam قرار گرفته.
یکی از چشمگیرترین جنبههای بازی این است که این اثر به طور کامل توسط یک توسعهدهنده مستقل به نام Lantern Bay خلق شده است، که ظاهرا اولین پروژه او نیز هست. او قبلا در زمینه طراحی صدای بازیهایی چون League of Legends، Westworld Awakening و Horizon Zero Dawn سابقه فعالیت داشته است.

این پیشینه تخصصی در زمینه صدا، توضیح میدهد که چرا تمرکز اصلی بازی بر روی المانهای شنیداریست. ساخت چنین بازی اتمسفریک و ترسناک که الهامگرفته از بازیهایی چون SOMA و Amnesia Dark Descent است، به تنهایی یک دستاورد عظیم برای یک خالق محسوب میشود.
Casting Whispers به عنوان یک بازی وحشتناک روانشناختی، بر ایجاد پارانویا و حسی ناآرام متمرکز است. گیمپلی حول محور مکانیک اصلی به نام گوش دادن میچرخد. در این بازی، صدا تنها امید شما برای بقا است. ویکتوریا، شخصیت اصلی بازی، میتواند با نگه داشتن کلیدی چشمان خود را ببندد تا ذهن خود را آرام کرده و حواس شنواییاش را متمرکز کند.
این مکانیک فراتر از یک قابلیت ساده است؛ گوش دادن ترکیب صدای بازی را به نحوی تنظیم میکند که سرنخها و جزئیاتی که قبلاً شنیده نمیشدند، آشکار شوند. این قابلیت برای کارهای حیاتی استفاده میشود: شنیدن پچپچهای پنهان پشت درها، یافتن ابزارهای و مکانهای مخفی، و درک چیزهایی که قابل دیدن نیستند. همچنین، این عمل به ویکتوریا کمک میکند تا در برابر وحشت، ذهن خود را متمرکز کند (که قبلا مشابه این قابلیت را در Amnesia دیدهایم). حتی خود بازی به ما میگوید که چشمان شما گاهی به شما دروغ میگویند.
بسیاری از پازلها و لحظات کلیدی بازی به این مکانیک گره خوردهاند. به عنوان مثال، در بخشی از بازی، راه حل برای بقا این بود که بازیکن چشمان خود را برای مدت طولانی ببندد تا آب فروکش کند. این چالش برای ما در ابتدا نیاز به تمرین داشت، اما در نهایت منطقی و طبیعی بود و به آسانی از آن گذر کردیم. برخی از معماها، مانند رمز قفل در، بر ترکیب اعداد شنیده شده با رنگهای چراغها در محیط تکیه داشتند که چالشبرانگیز و جالب بودند.
اما در عین حال باید اعتراف کرد که این بازی خیلی چالشبرانگیز نیست و این مکانیک زیبا، گاها فقط بهعنوان یک راهنما برای رفتن به قسمت بعدی بازی استفاده میشود و کاربرد دیگری ندارد. در ضمن ما با یک سری باگها و مشکلهای عجیب و غریب هم روبرو شدیم که متاسفانه بخشی از داستان بازی نبودند و ما را کمی اذیت کردند. مثلا بعضی قفلها و درها با تمام تلاش قابل بازکردن نیستند، و یا بعضی اجسام قابل تعامل نیستند. بهنظر میرسد که سازنده بازی باید زمان بیشتری صرف تستکردن بازی و گرفتن بازخورد از بازیکنان مختلف میکرده.
با توجه به پیشینه توسعهدهنده در زمینه صدا و نواها، جای تعجب نیست که طراحی صدای Casting Whispers به عنوان یکی از نقاط قوت اصلی آن شناخته میشود. این یکی از عناوینیست که پیشنهاد میکنیم برای تجربه آن حتماً از هدفون در محیطی آرام استفاده شود.
طراحی موسیقی بازی توسط اِد لیما انجام شده و نوای ویولن زیبایی هم توسط کیم لوین نواخته شده است. موسیقی بازی از سینمای دهه ۱۹۶۰، فیلمهای Noir، و آثار موسیقیایی چون Vertigo و Psycho الهام گرفته است. سازنده حتی برای ضبط برخی موسیقیهای بازی از تجهیزات مربوط به دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی استفاده کرده است. البته شما با یک اثر کاملا کلاسیک روبرو نیستید و دشمن اصلی شما یک موجود فراکیهانی و فراطبیعیست؛ به همین دلیل هر از گاهی موسیقیهای مدرن و عجیب هم شنیده میشود. صداگذاری شخصیتهای اصلی بازی هم بهخوبی انجام شده است و به شما حس وحشت، ترس و خوف را القا میکند.
فضاسازی بازی در سال ۱۹۶۱ و تحت تأثیر داستانهای Lovecraft است و از لحاظ بصری بسیار مورد توجه قرار گرفته است: اکثر فضاهای بازی بهشدت بسته و کوچک هستند که به شما حس ناآرام و ناراحت بودن بدهند. جزئیات محیط به شدت خوب طراحی شدهاند: ما در بازی مواردی چون جزئیات کاشیها، فرسودگی روی حصیر، آسیبهای روی دیوارها و چارچوبها، لکههای آب، شیر آب کثیف و قدیمی، و حتی ظاهر واقعی رنگ بر روی دیوارها را دیدیم؛ این جزئیات باعث میشوند که محیط واقعیتر و طبیعیتر جلوه کنند.
تجربه بصری بازی برای کسانی که به این ژانر عادت دارند، خیلی دردسر ساز نیست، اما بقیه بازیکنان باید خود را برای جلوههایی مانند فلاشهای برق، گرد و غبار دوربین و لرزش باد آماده کنند. همچنین، در جریان گیمپلی بازی، توهمات و بخشهای روانشناختی همچون کوچک شدن دیوارها در محیطهای سورئال اتفاق میافتند که حس پارانویای بازی را تقویت میکند، و قطعا شما را میترسانند.
در مجموع باید گفت Casting Whispers یک تلاش موفقیتآمیز و شجاعانه از سوی یک توسعهدهنده مستقل است که به واسطه تخصص خود در زمینه صدا، توانسته است یک بازی وحشتناک بسیار خوب با مکانیکی نوین خلق کند. مکانیک کلیدی شنیدن، نه تنها برای حل معماها و کشف رازهای داستان، بلکه به عنوان یک ابزار لازم برای بقا عمل میکند.
اما کاش از این مکانیک استفاده بیشتر و بهتری صورت میگرفت. در حالی که بازی از لحاظ فنی در زمان عرضه اولیه با چالشهایی روبرو بود که نیازمند بهینهسازی است، اتمسفر قوی، طراحی صدای زیبا و پروضوح و جزئیات بصری دقیق، آن را به یک تجربه وحشتآور و عمیق برای طرفداران وحشت روانشناختی و لاوکرافتی تبدیل میکند. از دید ما این بازی در جایگاه خوب قرار میگیرد.
نقد و بررسی بازی Casting Whispers روی PS5 و به واسطه کد ارسالی ناشر انجام گرفته است.
نقد و بررسی بازی Casting Whispers
برخی نکات برجسته و قابل ذکر در بازی
صداگذاری، صداپیشگی و موسیقی عالی
گیمپلی جالب ولی نهچندان کاربردی در عمل
تمرکز بر جزئیات در محیطها
داستان متوسط و کم اهمیت بازی













نظری ارسال کنید