نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
با افزایش هزینه ساخت بازیهای ویدئویی هر روز شاهد این مسئله هستیم که استودیوهای بازیسازی برای اطمینان از فروش آثار خود در ابتدا اقدام به آمادهسازی نسخه بازسازی شده قسمتهای پیشین مجموعه خود میکنند تا بررسی وضعیت بازار به این نتیجه برسند که آیا ساخت ادامه مورد نظر تصمیمی درست است یا خیر. یکی از این بازیها که بعد از سالها بازگشته Bulletstorm است. ساخته استودیو People Can Fly در سال 2011 توسط Epic Games که در آن دوران سخت مشغول توسعه مجموعه Gears of War بود منتشر شد و توانست نظر مثبت گیمرها را جلب کند.
بازی که هرچند ایراداتی داشت اما در دورانی عرضه شد که عملا بازار توسط شوترهای نظامی قبضه شده بود. هنوز هم وضعیت ژانر شوتر اول شخص تغییر آنچنانی نکرده اما آیا با حضور بازی همچون Doom ساخته People Can Fly همچنان جذابیت گذشته را در اختیار دارد. بازی که مدتی است با زیرعنوان Full Clip Edition و به صورت بازسازی شده برای PS4،Xbox One و PC ساخته شده و اینبار وظیفه انتشارش را Gearbox برعهده داشت.
کماندوها هم گریه میکنند
به طور کلی داستان کلیشهای جزئی جدایی ناپذیر از عناوین Run n Gun است. در اکثر بازیهایی که در این سبک قرار میگیرند شاهد هستیم که موجودات فضایی به زمین حمله کرده و قصد نابودی انسانها را دارند. در اینجاست که قهرمان داستان از راه رسیده و به آخرین امید بشریت تبدیل شده و در ادامه این موجودات را شکست میدهد. در روند ثانویه اما این قهرمان داستان است که به یکباره در میان موجودات فضایی افتاده و بایستی از جهنمی که آنها قصد دارند برای وی تدارک ببینند فرار کند.
اصول نگرش داستانی این عناوین به یکی از این دو حالت اشاره شده تقسیم میشود و بازیهای کمی در این میان بودهاند که مسیری متفاوت را پیش گرفتهاند. نکته قابل توجه این است که گیمر با نگاهی این چنینی به سراغ یک بازی Run n Gun میرود و منتظر این مسئله است که به جای صحنههای دراماتیک یا فلسفی با طنز سیاه و البته تاثیرگذار روبرو شود که در اکثر مواقع توانسته به داستان سرایی بازی کمک به سزایی کرده و گیمر را در میان گیم پلی سریع بازی همراهی کند.
موردی که در بعضی از عناوین این نسل تبدیل به عاملی شده تا روند خوب گیم پلی بازی متوقف شده و گیمر به خودی خود از چیزی که به دنبال آن است دور شود. با این حال Bulletstorm را بایستی در دسته دوم قرار داد. در این عنوان گیمر از راهی که قابل انتظار است وارد سیاره ای می شود که در آن نه تنها بایستی با موجودات فضایی عجیب و غریب و البته خنده دارد مبارزه کند بلکه بایستی با انسان های بیچاره ای که توسط خود گیمر به این سیاره تبعید شدهاند نیز درگیر شود تا در انتها بتواند در کنار انجام هدفی که دارد از این سیاره فرار کند.
گیمر داستان را در نقش گریسون هانت (Greyson Hunt) شروع میکند که در گذشته فرمانده یکی از تیم های Dead Echo بوده و در تمام طول خدمتی که برای ژنرال سورانو (Sarrano) انجام داده افراد زیادی را از پا در آورده. این در حالی است که گری و دیگر اعضای تیم در آخرین ماموریت خود متوجه شدهاند اکثر افرادی که توسط آنها از پا در آمده اند به نحوی بی گناه بوده و تنها مهرههایی بودهاند که در مقابل ژنرال سورانو قرار گرفته بودند. ژنرال سورانو نیز که موقعیت خود را در خطر دیده با تعریف کردن این افراد به عنوان اهدافی گناهکار برای Dead Echo آنها را تبدیل به اشخاصی کرده که در تمام طول خدمت خود در حال از پا در آوردن اهدافی اشتباه بودند و تا کنون از این مسئله با خبر نداشتهاند.
گری که از این موضوع با خبر شده تصمیم می گیرد تا زمانی که زنده است انتقام خود را از ژنرال سورانو گرفته و به نوعی وجدان خود را نیز راحت کند. عملی که در ادامه و در ابتدای بازی باعث میشود تا وی با تصمیمی عجولانه و اشتباه به فضاپیما سورانو حمله کرده و نه تنها باعث سقوط فضاپیما خود و ژنرال شود بلکه تمامی اعضای تیم خود را به جز ایشی ساتو (Ishi Sato) از دست بدهد. ایشی نیز که به شدت زخمی شده و توسط دکتر گروه تبدیل به یک نیمه انسان نیمه ربات می شود تا بتواند برای بار دیگر به زندگی برگردد.
روند اصلی گیم پلی بازی درست از همین نقطه شروع می شود. گری و ایشی تصمیم می گیرند تا خود را به ژنرال رسانده و بعد از گرفتن انتقام خود از سیاره استیجیا (Stygia) جان سالم به در ببرند. بعد از روایت ابتدایی بازی که جالب به نظر میرسد و شخصیت گری را به خوبی شکل میدهد، داستان بازی به حاشیه رانده شده و تا انتهای بازی خبری از آن نیست اما مشکل اساسی بازی مربوط به این مسئله نیست زیرا کلیت گیم پلی بازی این فرصت را به داستان آن نمیدهد که خود را نشان داده و در روند اصلی قرار گیرد.
مشکل اساسی داستان بازی مربوط به سکانسهایی می شود که بازیساز از همان اصول اولیه فاصله گرفته و قصد داشته تا سنت شکنی کند. بر خلاف چیزی که آنها انتظار داشتهاند، نتیجه این سکانسها به همان اندازه تاثیرگذار است که وقتی مارکوس فینیکس قصد دارد بار دراماتیک بازی خود را یک تنه و با آن همه دیالوگ های معناگرایانه به دوش بکشد! متاسفانه چیزی که People Can Fly آن را قبل از انتشار Bulletstorm مورد تمسخر قرار می داد گریبان گیر خودشان شده و باعث شده تا مخاطب مواردی که از داستان یک عنوان Run n Gun میخواهد را به دست نیاورد. داستان بازی شروعی خوب دارد و از راهی درست گیمر را درگیر خود میکند اما استفاده از کلیشههای شوترهای نظامی در چنین عنوانی از جمله مواردی است که ضربه بزرگی را به این بازی زده.
شوخیهایی که دردسرساز شدند
شخصیتپردازی یکی از بخشهای تشکیل دهنده داستان بازی است و Bulletstorm تا حدودی توانسته تا در این زمینه موفق عمل کند. شخصیت گریسون هانت نشانگر کماندوهای مدرن است که با تجهیزات مختلف به سمت دشمنها رفته و از هیچ چیزی نمیترسد. در این میان او مدام در حال به زبان آوردن تیکه کلام های مختلفی است که در انتهای بازی تا حدودی نیز آزار دهنده میشوند. میتوان یکی از دلایل این امر را انگلیسی زبان نبودن سازندگان بازی دانست.
البته بایستی به نمونههای بسیار خوب نیز اشاره شود که در بخش های مختلف داستان بازی به گوش میرسند. به این نکته نیز بایستی اشاره شود که گری دارای شخصیتی مشخص نبوده و در تمام طول بازی در حال تغییر جهت دادن است، امری که باعث شده تا گیمر به خوبی نتواند با وی ارتباط بر قرار کند. از سویی شخصیت نیمه انسان نیمه ربات ایشی به شکل عجیبی خوب از کار در آمده و در تمام طول بازی باعث میشود تا صحنه های جالبی ما بین شخصیتهای مختلف بازی به وجود آید.
غلبه کردن بخش ربات به انسانیت وی باعث شده تا در مواقع لازم خشمگین و جدی شده و در مواقعی نیز از اشتباهات مکرر گری جلوگیری کند. از سویی زمانی که ایشی به حالت انسانی خود بر میگردد نیز نمایانگر یک یار وفادار و همراه است که در هدف خود هیچ شکی نداشته و درست روندی را طی میکند که گیمر از یک قهرمان بیاعصاب که تنها به دنبال هدف خود است انتظار دارد. در کنار این دو شخصیت تریشکا (Trischka) و ژنرال سورانو قرار دارند که تریشکا به نسبت دارای شخصیت پردازی مناسبی بوده و در طول بازی با گری درگیر است.
سازندگان بازی در شخصیت پردازی سورانو نشان دادهاند که اگر روزی بخواهند مسخرهترین دشمن موجود در یک بازی ویدئویی را طراحی کنند، در این کار موفق خواهند بود. اشتباه نکنید ! یک شخصیت منفی زمانی میتواند موفقیتی را برای داستان بازی رقم بزند که گیمر به معنای واقعی از وی متنفر باشد. این تنفر نشان دهنده این است که شخصیت منفی داستان همان چیزی است که باید باشد. البته بایستی به نمونه های اندک موجود نیز اشاره کرد که از شخصیت اصلی نیز محبوبیت بیشتری را به دست میآورند.
ژنرال سورانو یکی از معدود شخصیتهایی است که با شوخی های خود نه گیمر را به خنده وادار میکند و نه باعث میشود که گیمر از او متنفر باشد. زمانی شوخی یک شخصیت منفی جالب به نظر میرسد که باعث آزار شخصیت اصلی شود. این حالت به هیچ وجه در بازی به وجود نمیآید که گیمر از مسخره شدن شخصیت اصلی به خنده وادار شود. دلیل آن هم مشخص است، بر قرار نبودن ارتباط ما بین گیمر و قهرمان بازی و البته شخصیت منفی ضعیف. عکس این موضوع در رابطه با درگیریهای ما بین شخصیتهایی همچون بتمن و جوکر وجود دارد.
در سری کامیکهای بتمن که جوکر در آنها حضور دارد، شاهد این هستیم که شوخیهای جوکر حتی برای مخاطب نیز خنده دار است و از سویی شکست جوکر در مقابل بتمن برای مخاطب احساس پیروزی و غرور را به همراه دارد. مسئلهای که به هیچ وجه در Bulletstorm شاهد آن نیستیم.
لگد افسانهای
در سیاره استیجیا همه چیز برای یک مهمانی بزرگ آماده است تا گیمر با شرکت در آن به سراغ میزبانهای خود رفته و آنها را با روشهای مختلف شکنجه کند. از کاکتوسهای غولپیکر تا گلهای آدم خوار همه آماده این هستند تا به خدمت یا در بعضی مواقع میزبان گیمر قرار گیرند و بعد از مدتی طولانی برای بار دیگر نیز طعم لزیز یک غذای تازه را احساس کنند.
بر خلاف اکثر شوترهای اول شخص موجود در بازار که در آنها شخصیت اصلی مدام در حال پنهان شدن و سنگرگیری است در Bulletstorm همه چیز آماده است تا گیمر با سرعتی بالا و بدون هیچ ترسی به میان دشمنها رفته و چندین و چند ضربه لگد خاطره انگیز دوک را به نمایش در آورده و هر کدام را به سویی پرتاب کند. اصول کلی گیم پلی Bulletstorm از ترکیب اسلحههای عجیب و غریب و کارآمد عناوینی همچون Painkiller با لگد معروف و شلاق جالب گری که Thumper نام دارد به وجود آمده و بی شک تا انتهای بازی جذابیت بسیاری را نیز به همراه خواهد داشت.
گیمر میتواند با لگد زدن به دشمنهای خود آنها را روی هوا برای مدتی معلق کرده و در ادامه تصمیم بگیرد که چه حرکتی را روی آنها اجرا کند. یا در نمونهای دیگر میتواند این بخت برگشتهها را با شلاق کشیده و در ادامه به وسیله Flail Gun دو نارنجک متصل شده به وسیله زنجیر را به گردن او بسته و در نهایت با زدن لگدی او را به میان دیگر دوستانش فرستاده و آتش بازی عظیمی را به وجود آورد. از سویی دیگر قابلیت های ثانویه اسلحههای موجود در بازی باعث شده تا تنوع بازی در طول آن حفظ شده و هیچ گاه تکراری یا خسته کننده نشود.
این قابلیت ها به مرور زمان و توسط خرج کردن امتیازهایی که گیمر در طول مراحل به دست میآورد قابل دسترس بوده و وی میتواند آنها را از منابع موجود در هر یک مراحل بازی خریداری کند. این منابع در کنار فروش ارتقاهای مختلف برای اسلحهها و حتی Thumper این فرصت را نیز به وجود آوردهاند که گیمر با خرج کردن مقداری امتیاز گلوله بیشتری را نیز به دست بیاورد. شاید فروش گلوله در یک بازی Run n Gun کاری عجیب به نظر رسد اما متاسفانه با توجه به اینکه مهمات تمامی اسلحه ها در محیط های بازی وجود ندارند و دشمن های گیمر نیز تنها از چند نوع اسلحه محدود بهره می برند گیمر به کرات مجبور می شود که در محیط بازی حرکت کرده و به دنبال مهمات اضافه باشد تا در ادامه مجبور به خرج کردن امتیاز های خود برای این مورد خاص نباشد.
همین روند به نظر بی اهمیت در بعضی مواقع حتی باعث می شود که سرعت گیم پلی بازی نیز پایین آمده و با ایده آل این سبک فاصله بگیرد. از سویی دیگر وجود انواع و اقسام تجهیزات برای از پا در آوردن دشمن ها در گوشه و کنار استیجیا وجود دارد و گیمر می تواند با به وجود آوردن ترکیبات بسیاری از این موارد بهره برداری لازم را انجام دهد. مواردی همچون کاکتوس، لوله های و میلگرد های خارج شده از دیوار و یا حتی تابلو های تبلیغاتی موجود در بعضی مراحل که به برق متصل هستند تشکیل دهنده لیست بزرگی از تجهیزات مختلفی هستند که گیمر می تواند با استفاده از آنها مهمانی خود را شکل دهد.
در اصل این ذوق و ابتکار گیمر است که شکل دهنده کلیت گیم پلی Bulletstorm بوده و تعیین می کند که این بازی تکراری است یا خیر. اگر گیمر روند مشابهی را با دیگر عناوین شوتر پی بگیرد، به سرعت از Bulletstorm خسته شده و با مشکلی بزرگ به نام خسته کننده بودن بازی رو به رو می شود. اما اگر بتواند از تمامی قابلیت ها و تجهیزاتی که در اختیار دارد به بهترین شکل ممکن استفاده کند تمام طول مدت بازی که نزدیک به 7 ساعت است را نفس گیر و سرگرم کننده دنبال می کند. از سویی آسان بودن بازی در درجه سختی های بالا این امکان را از گیمر می گیرد که مدت بیشتری را مشغول به بازی کردن Bulletstorm باشد.
نکته قوت اصلی و شکل دهنده Bulletstorm مربوط به گیم پلی آن می شود که از اجزای متنوعی تشکیل شده است. اجزایی همچون لگد، لیز خوردن بر روی زمین و اثابت با دشمن ها، Thumper، شلیک های ثانویه اسلحه های جالب و متنوع، دشمن های متنوع که هر کدام دارای نقطه ضعفی بوده و گیمر برای از پا در آوردن هر کدام بایستی حملات مختلفی را مورد استفاده قرار داده و در به نهایت اجزای محیطی اشاره کرد که در کنار یکدیگر قرار گرفته و باعث شده اند تا تنها بتوان Bulletstorm را در کنار دو صفت سریع و هیجان انگیز قرار داد.
البته از سویی بایستی به این مسئله نیز اشاره شود که گیمر نیز در شکل دهی این صفات نقش به سزایی را ایفا می کند. Bulletstorm از آن دست بازی هایی هست که راه های مختلفی برای تجربه آن وجود دارد. راه هایی که همیشه به سرانجام خوبی نمی رسند و این خود گیمر است که با انتخاب اشتباه خود در نهایت بین دو گزینه جذاب و خسته کننده یکی را انتخاب می کند.
جایزهای سرنوشت ساز
اصلی ترین و کارآمد ترین قابلیت بازی هیچ کدام از این مواردی نیستند که تا کنون به آنها اشاره کرده ایم. با تجربه اولین لحاظاتی که قابلیت Skillshot در بازی فعال می شود، متوجه این مسئله می شوید که با یک مکانیزم ساده رو به رو هستید که در عین حال بسیار بزرگ و متعدد است و بخش اصلی گیم پلی Bulletstorm را تشکیل می دهد. پیش تر اشاره شد که گیمر می تواند تا با هر سبک و سیاقی که دوست دارد دشمن های خود را از بین برده و از تمامی قابلیت های موجود به نحوی استفاده کند.
این در حالی است که با تعریف شدن مکانیزم Skillshot مشخص می شود که این خلاقیت تنها برای دیدن صحنه های مختلف نبوده و گیمر در ازای انجام هر کدام یک از آنها مقداری Skill Point دریافت می کند که می تواند از آنها برای موارد مختلفی همچون آزاد کردن بخش ارتقا بر روی اسلحه ها، خرید مهمات و ارتقا دادن اسلحه های مختلف استفاده کند. در اصل همین مکانیزم ساده عملا به دلیلی تبدیل شده که گیمر ناخواسته به این سمت کشیده شود که دشمن های خود را به روش های خلاقانه تری از پا در آورد.
البته در ازای از پا در آوردن دشمن ها از طریق روش های سنتی نیز امتیازی تعلق می گیرد اما گیمر با درک این مسئله که با تنوع بخشیدن به حرکات خود امتیاز بسیار بیشتری را کسب می کند به مرور زمان سعی کرده و در ادامه موفق می شود که از تمامی عوامل محیطی و شخصی در بازی استفاده کند. در کنار این نکته گیمر می تواند با انجام کار های دیگری نیز اقدام به کسب Skill Point کند. به طور مثال در بعضی مواقع همچون ساخته Epic یعنی Gears of War ایشی یا تریشکا از گیمر می خواهند که به موردی خاص که در سکانس های مختلف وجود دارد توجه کند.
گیمر اگر به سرعت این کار را انجام دهد مقدار بیشتری امتیاز به دست می آورد. یا در نمونه ای دیگر اگر گیمر در یک سری صحنه های QTE مانند به سرعت کلید مورد نظر را فشار دهد می تواند امتیاز کسب کرده و در ادامه از آن بهره ببرد. جالب است بدانید که به طور کلی لیست Skill Shot های موجود در بازی به بیش از 300 مورد متفاوت تقسیم شده و مطمئنا هر گیمری برای انجام تمامی آنها بایستی وقت زیادی را صرف کرده و البته به دفعات این عنوان را به اتمام برساند که خود یکی از نکاتی است که باعث شده تا ارزش تکرار Bulletstorm بالا برود.
هرج و مرج
در کنار بخش داستانی، Bulletstorm دارای دو حالت دیگر نیز هست. اولین حالت Anarchy نام دارد که در اصل بخش چند نفره بازی بوده و از اصول اولیه حالت Horde بازی Gears of War تبعیت می کند. در این حالت گیمر می تواند به همراه 3 گیمر دیگر یک تیم را تشکیل داده و در راند های مختلف دشمنان زیادی را از بین برده و در بازی پیشرفت کنند. در ادامه و بین هر راند این فرصت وجود دارد که گیمر ها امتیاز های به دست آمده را بر روی اسلحه ها و موارد دیگر موجود خرج کرده و آنها را تقویت کنند.
نکته قابل توجه در این حالت مربوط به Skillshot های تیمی است که نیازمند همکاری بوده و گیمر ها بایستی برای انجام آنها کار های به خصوصی را با صورت تیمی انجام دهند. برای انجام این کار هر 4 گیمر نیاز به همکاری دقیقی دارند که در اکثر مواقع زمانی به وجود می آید که گیمر ها با یکدیگر آشنا باشند. مشکل اساسی حالت Anarchy مربوط به مسائل تکنیکی می شود. به طور مثال ممکن است که بازی به اشتباه یک دشمن را زنده فرض کرده و از رفتن به راند بعدی جلوگیری کند.
البته در این میان مشکلاتی در زمینه اتصال اینترنت نیز وجود دارد که وضعیت را با وجود مشکلات همیشگی اینترنت کشورمان برای گیمر ها بیش از گذشته می کند. حالت دوم بازی Echoes Mode نام دارد که در آن گیمر بایستی در نقشه های مختلفی دشمن ها را از بین برده و در کنار کسب امتیاز بیشتر رکورد بهتری را نیز در زمینه زمان های ثبت شده به جا بگذارد.
نکته ضعف Echoes Mode این است که نقشه های آن درست از بخش های مختلف حالت داستانی بازی گرفته شده و بعد از به پایان بردن بازی جذابیت چندانی را به همراه ندارند. در کل بایستی به این مسئله اشاره کرد که بر خلاف بخش داستانی که Bulletstorm در آن عملکرد خوبی را به نمایش در آورده، شاهد نوآوری خاصی در حالت چند نفره نیستیم که بتواند گیمر ها را به سمت خود جذب کند.
هرچند گرافیک در درجه دوم بررسی یک بازی قرار میگیرید اما اینجا با یک بازسازی روبرو هستیم و همین مسئله باعث میشود که با دقت بیشتری به سراغ جلوههای بصری Bulletstorm برویم. ساخته استودیو People Can Fly در سال 2011 با استفاده از Unreal Engine 3 ساخته شده بود و در مجموع گرافیک قابل قبولی را با یک فریمریت پایدار ارائه میکرد.
در اولین برخورد با نسخه Full Clip Edition بازی متوجه میشوید که گرافیک طی 6 سال گذشته عملا تغییر خاصی نداشته و تنها برخی بافتها و افکتها از لحاظ کیفی ارتقا یافتهاند. مسئلهای که با توجه به جریان سریع گیمپلی آنچنان به چشم نمیآید. مسئلهای که در این میان باعث میشود با دیدی منفی به بخش فنی Bulletstorm نگاه کنیم به فریمریت آن ارتباط پیدا میکند. مشخص نیست سازندگان بازی چگونه ساخته خود برای پلتفرمهای حال حاضر پورت کردهاند که با چنین حجم زیادی از افت فریمریت روبرو هستیم.
بازی که به راحتی روی X360 و PS3 اجرا میشد حالا با گرافیکی کمی بهتر روی پلتفرمهای روز مایکروسافت و سونی با مشکلات بسیاری روبرو هست. هرچند بهروزرسانیهای اخیر این مشکل را تاحدودی حل کردهاند اما در نهایت باید نسخه اصلی و خام بازی مورد بررسی قرار گیرد. در انتها باید به این مسئله اشاره کرد که برای این نسخه بهخصوص سازندگان بازی یک قابلیت جانبی نیز قرار دادهاند که میتواند به عنوان عاملی برای تجربه دوباره آن شناخته شود.
باتوجه به همکاری People Can Fly و Gearbox برای انتشار Full Clip Edition شاهد این مسئله هستیم که گیمر میتواند به جای شخصیت اصلی از ظاهر و صدای Duke Nukem در جریان خط داستانی بازی استفاده کند. نکته قابل توجه این است که سازندگان بازی از صداگذار اصلی دوک استفاده کرده و حتی برای او دیالوگهای جداگانهای را نیز طراحی کردهاند.
Bulletstorm Full Clip Edition در مجموعه در میان بازسازیهای ضعیف این نسل قرار میگیرد. عنوانی که به خودی خود ارزش بالایی دارد اما نمیتوان از آن به عنوان یک بازی روز و بهروزرسانی شده یاد کرد. اگر نسخه اصلی را تجربه نکردهاید، Full Clip Edition اثری قابل توجه با گیمپلیای سریع و خشن است اما در غیر این صورت بهتر است برای بار دیگر به سراغ Doom بروید که در ژانری مشابه قرار میگیرد و ساختاری جدیدتر و بهتر دارد.
نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
-
70%
خلاصه
نکات مثبت:
مکانیزم Skillshot
شلیک های ثانویه اسلحه ها
روند سریع گیم پلی
قابلیت استفاده از Duke Nukem به جای شخصیت اصلی
نکات منفی:
کاهش پیدا کردن ارزش دیالوگ های طنز بازی در انتها
مشکلات متعدد در حالت Anarchry
نبود Boss Fight های جذاب
طراحی نه چندان جالب شخصیت ها
گرافیک فنی تاریخ مصرف گذشته
افت فریم شدید
عالی دستتون درد نکنه