سال 2013 اوج حضور سبک Survival در عرصه بازیها بود. تب اینگونه آثار که در پی موفقیت DayZ فراگیرشدند سبب شد که سازندگان بسیاری به این سبک روی بیاورند. در هنگامیکه همه به دنبال تقلید از DayZ و ساخت بازیهایی زامبی محور و چند نفرِ بودند، شرکت Hinterland به میدان آمد و The Long Dark را کاملاً متفاوت به عناوین معمول بازار به صورت Early Access ارائه کرد. همین تفاوت سبب شد که این بازی بتواند نام خود را مطرح کرده و فروش بالایی داشته باشد. حال پس از سه سال کار مداوم و عرضه بهروزرسانیهای فراوان، The Long Dark از Early Access خارجشده و رسماً در اختیار جامعه گیمرها قرارگرفته.
در The Long Dark خبری از موجودات تخیلی و دشمنان مسلح نیست و باوجود خطرهایی مانند حمله گرگ و خرس، دشمن اصلی شما سرمای کشنده دنیای بازی است. همانطور که انتظار میرود هدف اصلی بازی رفع نیازهای اولیه (غذا، آب و خستگی) است که همگی تحت تأثیر سرما قرار دارند. حرکت در محیط بیرون و انجام هر کاری بهدوراز منبع گرما سبب از دست رفتن حرارت بدن میشود که در صورت ادامه آن میتواند ریسک سرماخوردگی شدید و یا حتی سرمازدگی را بالا ببرد. کم شدن بیشازاندازه حرارت بدن در کنار باقی نیازها میتواند سبب شود که کمکم سلامتی شما کاهش یابد که در صورت ادامه خطر مرگ به وجود میآید. در کنار این، اتفاقاتی ازجمله زخمی شدن، مسموم شدن و یا دررفتگی و کوفتگی اعضای بدن نیز میتوانند بر سلامتی اثر منفی داشته باشند.
پس بسیار مهم است که در اسرع وقت در جهت بهبود این مسائل (از طریق بستن زخم، خوردن قرص ضد مسمومیت و…) عمل کرد. در کل بدین گونه روال کلی بازی در حال جریان است: حرکت در محیط برای جمع آوردی آذوقه، پیدا کردن و تعمیر کردن لباس برای مبارزه با سرما و در مواردی شکار برای به دست آوردن گوشت. در این میان هرازچندگاه سروکار شما به گرگ و خرسی وحشی میافتد که در صورت مسلح نبودن باید بهگونهای از دستشان فرار کنید (برای مثال گرگها از آتش میترسند و میتوان با پرتاب مشعلی آنها را فراری داد).
The long Dark به دو قسمت داستانی و Sandbox تقسیم میشود. قسمت داستانی در حال حاضر دو اپیزود دارد و حداقل در چند ساعت اولیه بهعنوان قسمت آموزشی عمل میکند. هنگامیکه در پی انجام کاری حیاتی برای همسر قبلی خود در حال پرواز هستید سقوط کرده و او را گم میکنید و باید در حین تلاش برای زنده ماندن به دنبال پیدا کردن او بروید. سازندگان بهخوبی توانستهاند با محدود کردن محیطهای در دسترس در ابتدا و کمکم بزرگتر کردن آن، مخاطب را در مسیر درست راهنمایی کنند و از گیج و گمشدن او در همان سرآغاز خودداری کنند.
در این حین آموزشهایی در مورد نحوه آتش درست کردن، غذا و آب پیدا کردن و مکانیکهای دیگر بازی ارائه میشود. تبدیل بازی Sandbox به بازی داستانی با پیشرفت مرحلهای عملی دشوار بوده که تا حد زیادی موفق آمیز انجامشده است. در بخش داستانی است که سازندگان توانستهاند قسمتهایی از پیش تعیینشده، مانند گم کردن راه در میانه شب و طوفان برف را طراحی کنند که بهخوبی میتواند نقاط قدرت بازی را به نمایش بگذارد و از طرفی مخاطب را برای دستوپنجه نرم کردن با این مشکلات آماده کند.
قسمت Sandbox همانطور که از اسمش بر می آید در مورد زنده ماندن تا حد ممکن است. تمامی نقشه بازی همان ابتدا در دسترس قرار دارد و شما هستید و طبیعت سرد و خشن! با توجه به اینکه نقشه کلی همیشه به یک شکل است با هر مرگ، بر تجربه شما افزوده می شود. اینگونه به آهستگی می توانید در راستای بهبود شرایط خود در شروعی جدید عمل کنید هر بار بیشتر زنده بمانید. واقعا نتیجه تلاش سازندگان در انتقال حس دست و پنجه نرم کردن با سرما به صورت دائمی قابل تحسین است. اتفاقات طبیعی مانند مه غلیظ و طوفان برف، در حینی که به سختی در حال تلاش برای روشن کردن آتش هستید ناامیدی و واماندگی را با تمام وجود حس می کنید.
نیاز به تعمیر البسه، اسلحه و ابزار نیز به خوبی روال بازی را متنوع می کند. زمان زیادی نمی گذرد که خود را واقعا در نقش تنها بازمانده می بینید و شروع به ریختن برنامه برای هر روز خود خواهید کرد. در این حین اتفاقاتی مانند حمله گرگ و خرس، سرد شدن ناگهانی هوا در حین گشت و گذار و گیر کردن در طوفان و در مواردی گم کردن راه از یکنواخت شدن گیم پلی جلو گیری می کند و در روال روتین وار اخلال ایجاد می کند.
بزرگترین مشکل The Long Dark قسمت داستانی آن است. پس از شروع قوی کم کم بازی به تکرار و وقت تلف کردن با ماموریت های خسته کننده می افتد. طولی نمی کشد که سرگرم انجام کارهایی مانند جمع آوردی فلان مقدار غذا و سوخت برای افراد مختلف می شوید و بدتر از آن، در مواردی بدون دلیل برای ادامه ماموریت بازی از شما می خواهد که فردا بیایید! به نظر می آید که این کار فقط در راستای طولانی کردن بازی انجام شده زیرا در حین صبر نیاز به تغذیه و استراحت دارید.
از سوی دیگر داستان نیز چندان قوی کار نشده وخیلی معقول نیست. به نظر می رسد که همیشه عقب تر از همسر خود هستید و این سوال پیش می آید که چگونه او توانسته از شما این همه پیشی بگیرد. در مقابل بین کارهایی خواسته شده توسط افراد و کمکی که به شما می کنند تناسبی وجود ندارد. برای مثال پیزنی شما را مجبور می کند که در طی ماموریتی طولانی گردندبندی را بر سر قبر دخترش بگذارید و پس از انجام این کار توجیح او برای مجبور کردن شما به این کار بسیار احمقانه است! بسیاری از ماموریت ها شامل رفت و آمد هایی چندباره طولانی مدت بین دو مکان است که حس وقت تلف کردن بدون انجام کاری جذاب را منتقل میکند.
در کنار قسمت داستانی، تعدادی نقطه منفی در گیم پلی کلی بازی دیده می شود. مهمترین غیر واقعی بودن قسمت هایی از بازی است در حالی که در آن بر حقیقت گرایی تاکید می شود. برای مثال اندازه رفع غذای مورد نیاز با حجم غذایی مصرفی خوانایی ندارد. خوردن یک کیلو گوشت فقط برای کمتر از چند ساعت شما را سیر می کند و اندکی نمی گذرد که باز نیاز به غذا پیدا می کنید. پخت و پز غذا و آماده کردن آب نیز چندان مناسب کار نشده است. در حین این اعمال، کاری به جز صبر کردن برای تکمیل آنها ندارید و شخصیت اصلی از انجام دو کار همزمان عاجز است! همین مسئله سبب می شود که ممکن است برای مثال در حین پخت و پز حین آتش خاموش شودو قابلیت افزودن سوخت به آتش در حین استفاده از آن وجود ندارد!
در راستای گذشت زمان در حین انجام اعمال مختلف (غذا خوردن، جمع آوری سوخت، جوش آوردن آب و …)، عدم وجود انیمیشن حرکت شخصیت اصلی و فقط نشان دادن یک دایره loading بسیار از نظر ظاهری مصنوعی و خسته کننده است. هوش مصنوعی دشمنان به خصوص گرگ ها نیز چندان خوب کار نشده است. برخی موارد پس از ترس و فرار به جای دور شدن از شما، گرگها شروع به حرکت دایره وار می کنند و به نظر می رسد که نمی توانند راه خود را درست پیدا کنند و پس از اندکی باز جلوی شما ظاهر می شوند. نکته پایانی ناتوانایی شخصیت اصلی در پریدن حتی به ارتفاع بسیار کم است. بسیار پیش می آید که به خاطر وجود مانعی هرچند کوتاه در حد کمتر از چند سانتیمتر در مقابل مسیر، مجبور به حرکت به دور آن می شوید که واقعا غیر معقول است.
در گرافیک The Long Dark تاکید بر قسمت هنری آن بوده تا قسمت تکنیکی. با وجود کیفیت نه چندان بالا در مدل ها و بافت ها، حالت ظاهری آن به یادآور نقاشی های آبرنگ است. سازندگان تصمیم گرفته اند به جای طراحی طبیعی، بر گرافیک فانتزی تاکیید کنند و سبک مخصوص خود را بوجود آورده اند که به خوبی با حال و هوای بازی هماهنگی دارد. صدا گذاری The Long Dark نیز به بهترین شکل ممکن انجام شده است، به خصوص در حین گشت و گذار در محیط بیرون که صداهای مختلفی از جمله صدای راه رفتن بر روی برف، باد و بوران، تکان خوردن وسایل حمل شده و … کاملا طبیعی و به جا بکار رفته اند.
یکی از جالب ترین افکت های بکار رفته صدای قار و قور شکم است که هنگام گشنه شدن شخصیت اصلی شنیده می شود و خبر از نیاز به تغذیه می دهد! صداپیشگان قسمت داستانی نیز کار خود را به نحو احسن انجام داده اند در در میان آنها اسامی مانند David Hayter شهیر دیده می شود.
اگر برای تجربه قسمت داستانی به سراغ The Long Dark میآیید بهاحتمالزیاد ناامید خواهید شد. حداقل در این دو قسمت اولیه، بهجز آشنایی با مکانیکهای بازی تجربه داستان چندان جذاب نیست و نمیتواند نقاط قدرت بازی را بهخوبی نشان دهد. قسمت اصلی The Long Dark اما در Sandbox آن قرار گرفته. با وجود چهار درجه سختی مختلف و تا حدودی تصادفی بودن مکان پیدا کردن وسایل ضروری و آبوهوای روزانه، مدتهای مدیدی میتوانید با تلاش برای زنده ماندن بیشتر و بیشتر در دنیای بیرحم بازی خود را سرگرم کنید. باوجود نقاط منفی ذکرشده و تعدادی باگ، The Long Dark انتخابی بسیار مناسب برای علاقهمندان سبک Survival است. اپیزودهای در راه قسمت داستانی و برنامه بلندمدت سازندگان برای اضافه کردن محتوا به بازی نوید از یکی از بهترین بازیها در این سبک خود را میدهد.
PC Review
The Long Dark به صورت رسمی توسط سازنده برای نقد در اختیار VGMAG قرار گرفته است.
-
70%
خلاصه
نکات مثبت:
فضاسازی عالی و منحصر به فرد در میان بازیهای Survival
گیم پلی متفاوت با آثار معمول این سبک
گرافیک هنری فانتزی و زیبا
صداگذاری عالی، چه در مورد شخصیتها و چه صدای محیط
نکات منفی:
قسمت داستانی نهچندان جذاب و تا حدودی خستهکننده
غیرمعقول بودن برخی مکانیکهای مرتبط با ژانر Survival
عدم توانایی انجام بیشتر از یک کار همزمان که در روال بازی اخلال ایجاد میکند
نظری ارسال کنید