اگر به یاد داشته باشید، سال 2008 سالی بسیار پربار برای گیمرها بود که باعث شده خاطرات بزرگ و کوچک از آثاری فاخر در ذهن همه گیمرها از آن باقی بماند. آثار بسیار بزرگی ده سال گذشته عرضه شدند که هر کدام بدون شک میتوانند جز برترین بازیهای تاریخ باشند، مثل GTA 4، Fallout 3 و Metal Gear Solid 4 Guns of the Patriot. در کنار این بازیها که از قبل هواداران متعددی داشتند، آثاری جدید مثل Dead Space نیز به بازار عرضه شدند. سال 2008، سالی بود که استانداردهای بازی سازی برای همیشه تغییر کرد و سازندگان تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا آثاری با بالاترین کیفیت به بازار عرضه کنند. این تلاش باعث شد تا خاطرات بسیار خوبی در ذهن همه شکل بگیرد. در این مقاله به بزرگترین و برترین بازی هایی که امسال ده ساله شدند مراجعه خواهیم کرد.
Burnout Paradise
این بازی در تاریخ 22 ژانویه سال 2008 (2 بهمن 1386) به بازار عرضه شد. بازیهای جهان باز در سبک ریسینگ چیزی نبود که در سال 2008 نوآوری محسوب شود اما سازندگان Burnout Paradise قصد داشتند تا مفهوم سرعت، تصادفات دیوانهوار و دنیای بزرگ و آزاد را در این اثر به هم پیوند بزنند. این اثر که البته از نظر هواداران قدیمی کیفیت نسخههای قبلی را نداشت البته به موفقیت خوبی رسید. ارائه بیش از 40 ساعت گیمپلی غیر خطی با گرافیکی فوقالعاده و تصادف با جزئیات فراوان از نکات مثبت Burnout Paradise بود.
این روزها تقریبا قسمت زیادی از بازار توسط آثاری مثل Forza، NFS و بازیهای ساخته شده توسط Codemasters اداره میشوند که تقریبا همه آنها ویژگی شبیه سازی را نسبت پررنگتر جلوه میدهند. Paradise بدین شکل نبود، شما میتوانستید خون آرکید هیجانی را در این اثر حس کنید. چند ماه گذشته نیز EA با توجه به درخواستهای زیاد نسخه بازسازی شده این عنوان را برای PS4 و Xbox One منتشر کرده است. اگر از هواداران این بازی بودید، در خرید و تجربه دوباره آن شک نکنید.
No More Heroes
Killer7 که روی Game Cube عرضه شد، یکی از دلایلی بود که بسیاری از گیمرها با ساختههای Suda 51 آشنا شوند. البته بسیاری از این علاقه زیر پوستی با ساخت No More Heroes در افراد زیادی تبدیل به یک آتشفشان شد. No More Heroes در روز 22 ژانویه (2 بهمن 1386) در بازار جهانی عرضه شد. این بازی آمده بود تا ذهن گیمر را تسخیر کند، در حالی که مدت زیادی از ارائه Super Mario Galaxy و Metroid Prime 3 نمیگذشت. No More Heroes در مقابل این آثار بزرگ پا به زمین کوبید و استحقاق خود را ثابت کرد.
شاید صحبت کردن در مورد شخصیت اصلی بازی Travis Touchdown و علایق عجیبش در این مقاله چندان جالب نباشد اما باید گفت که خشونت و خون دو پایه اصلی در No More Heroes بودند. در آن روزها در همه محافل صحبت از این بود که کنسول Wii، یک کنسول خانوادهپسند است که بازیهای آن توسط تمام اعضای خانواده تجربه میشود. No More Heroes در همان ابتدا ثابت کرد که این حرف درست نیست و Wii میتواند مخاطب بزرگسال را نیز هدف قرار داده و در اینکار نیز موفق باشد. شاید بسیاری از افراد به خاطر خشونت ذاتی، این اثر را بی مفهوم جلوه دهند اما ایدههای بسیار جالبی در دنیای No More Heroes وجود داشت.
این بازی در قسمت روایت داستان دست با ساختار شکنی زد و با ارائه عجیب و غریب خود تقریبا همه استانداردها را زیر پا گذاشت. این مورد برای بسیاری از گیمرها عجیب و البته لذتبخش بود. در حالی که حالا بیش از ده سال از عرضه اولیه این بازی گذشته و شاهد عرضه نسخه دوم آن نیز بودیم اما تیم Grasshopper بعد از این دو اثر تقریبا اصلا موفق نبوده است به خصوص که در ده سال گذشته پیشرفتهای شگرفی در دنیای بازی به وجود آمده است. حالا چشم امید همه هواداران این سری Travis Strikes Back است که برای Nintendo Switch منتشر خواهد شد.
Devil May Cry 4
در محبوبیت و بزرگی سری Devil May Cry هیچ شکی نیست. اثری که در چند سال افسانهای کنسول PS2 به نمادی از شرکت Capcom تبدیل شد و شخصیت دانته تا ابد در ذهن همه گیمرها باقی خواهد ماند. این سری پرستیز مخصوص به خود را در ارائه هیجان و صحنههای اکشن بسیار سریع دارد. حتی تماشای گیمپلی این سری که توسط گیمری ماهر انجام میشد، صحنهای چشم نواز بود. Devil May Cry 4 در 5 فوریه 2008 (16 بهمن 1386) برای PS3 و Xbox 360 منتشر شد. در حالت کلی گیمپلی این بازی نسبت به قبل تغییر نکرده بود اما گرافیک آن با استفاده از قدرت کنسولهای جدید بسیار چشم نواز بود.
از تغییرات رادیکالی DMC4 که عکسالعملهای متفاوتی را به همراه داشت، معرفی Nero به عنوان شخصیت اصلی و جایگزین دانته باید اشاره کرد. تصمیمی که باعث شد موج منفی بزرگی بر علیه این بازی به وجود آید. هر چه باشد پسر مو سفید اسپاردا نماد اصلی این سری بود. این موج منفی بعد از عرضه بازی کمی فروکش کرد و گیمرها دیگر آن فاز منفی را نسبت به Nero نداشتند. داستانی که باعث شده بود Nero به خاندان اسپاردا گره بخورد نیز مزید بر علت شد تا برخی از هواداران Nero را به عنوان شخصیت جدید بپذیرند. البته بدون شک با همه پیشرفتها DMC4 نسبت به DMC3 خیلی ضعیف ظاهر شد و هواداران آنطور که باید از آن استقبال نکردند.
گیمپلی بازی و شیوه طراحی مراحلی که باید چندین بار توسط گیمر تجربه میشدند نیز جز عواملی بودند که DMC 4 به یک تجربه متوسط تبدیل شود. در حالی که DMC 4 به اندازهای که گیمرها و هواداران انتظار داشتند خوب ظاهر نشد اما باز هم افرادی بودند که از تجربه آن لذت بردند. کمبود آثاری با این سبک و سیاق نیز راه انتخاب را چندان باز نگذاشته بود و اگر به این سبک علاقه داشتید مجبور بودید که DMC 4 را تجربه کنید.
Super Smash Bros. Brawl
اگر به خاطر داشته باشید سری Super Smash Bros کار خود را روی Nintendo 64 آغاز کرد. این سری بعد از آن در قالب نسخههای مختلف برای کنسولهای متفاوت نینتندو منتشر شد و در سال 2008 نوبت به عرضه Super Smash Bros. Brawl برای Wii رسید. این بازی در تاریخ 9 مارچ 2008 (19 اسفند 1386) به صورت جهانی عرضه شد. اگر از هواداران این سری بودید با معرفی نسخه جدید حس کردید که حالا موقع خرید Wii و یک نسخه از Super Smash Bros. Brawl فرا رسیده است. بیش از 35 شخصیت مختلف در این بازی حضور داشتند.
این بالاترین تعداد شخصیتهایی بود که در یکی از بازیهای این سری گنجانده شده بود. ایده بازی کردن در نقش شخصیتهایی مثل Solid Snake و Sonic نیز چیزی نبود که هر گیمری بخواهد قید آن را بزند. البته این بازی بعد از عرضه در قسمت گیمپلی مورد انتقاداتی قرار گرفت اما در حالت کلی هواداران خاص خود را داشت. در نهایت انتقادات به تغییرهای انجام گرفته در گیم پلی برای گیمرها عادی شد و موج انتقادات با چرخش تبدیل به عشق و علاقه شد. در نهایت Super Smash Bros. Brawl با همه تغییرات در هسته اصلی خود هنوز همان اثر سرگرم کننده و لذت بخش بود.
Grand Theft Auto 4
سری GTA بدون شک جز بازیهایی است که تقریبا توسط تمام گیمرها تجربه شده است. این سری در دوره افسانهای PS2 با نسخههای GTA 3، GTA Vice City و البته GTA San Andreas به اوج خود رسید و به یکی از محبوبترین بازیهای کل تاریخ تبدیل شد. Grand Theft Auto 4 در زمان معرفی اولین بازی از این سری بود که از قدرت سختافزاری جدید استفاده میکرد و ظاهر جدید آن با روایت داستانی بسیار بهتر، آن را تبدیل به یکی از بهترین بازیهای تاریخ کرد. در حالی که سه نسخه منتشر شده روی PS2 داستانی تقریبا متصل به یکدیگر داشتند، نسخههای PSP نیز همین روال را ادامه دادند. گرچه GTA 4 همه چیز را از ابتدا آغاز کرد.
اتفاقات بازی در نسخهای جدید از شهر Liberty City دنبال میشد و به همین خاطر حس یک ریبوت کامل را به هواداران القا کرد. GTA 4 در 29 آپریل 2008 (10 اردیبهشت 1387) برای Xbox 360 و PS3 منتشر شد. گیمر در این بازی نقش یک مهاجر از یکی از کشورهای اروپای شرقی به اسم نیکو بلیک را ایفا میکرد. این بازی داستان یک فرد خارجی که قصد داشت در دنیای غریبه جا باز کند را به خوبی به تصویر کشید. GTA 4 توانست به خوبی فرهنگ مصرفگرایی آمریکایی، طمع و خشونت را در دنیای بازی بازسازی کند. به عقیده بسیاری از منتقدان این بازی توانست به خوبی مشکلات در فرهنگ غربی را به نمایش بگذارد.
در حالی که شاید از دید بسیاری از هواداران سهگانه نسل ششم، GTA 4 نتوانست کاملا راضی کننده باشد اما داستانی جدید و روایت خارقالعاده آن توانست بسیار قانع کننده باشد. یکی دیگر از انتقاداتی که در آن زمان به این اثر وارد شد، نبود محتوای اضافه در بازی مانند نسخههای قبلی بود اما راکستار ایدههای جدیدی را پیاده سازی کرد. آنها دو DLC داستانی کاملا مجزا نسبت به بازی اصلی را منتشر کردند و برای اولین بار شاهد ویژگیهایی مثل بخش مالتیپلیر آنلاین، استفاده از گوشیهای همراه و رویدادهای جانبی در دنیای این بازی بودیم. تقریبا تمامی این امکانات جدید، پایههای اصلی برای تجربه بینظیر GTA 5 را فراهم کردند.
Metal Gear Solid 4 Guns of the Patriots
اگر از هواداران سری Metal Gear Solid باشید حتما خاطرات بسیار خوشی از Metal Gear Solid 4 Guns of The Patriot دارید. این بازی در تاریخ 12 ژوئن (23 خرداد 1387) به صورت انحصاری برای PS3 منتشر شد. سالید اسنیک بعد از غیبت به عنوان شخصیت اصلی در دو نسخه قبلی MGS اینبار در روزهای آخر زندگی خود قصد دارد تا نقشههای Liquid Ocelot را برای سلطه روی گروه Patriots را بی اثر کند. کوجیما قصد داشت تا با ساخت این بازی داستان سرباز افسانهای این سری یعنی سالید اسنیک را به پایان برساند. شاید بدترین و البته بهترین نکته در مورد MGS 4 این باشد که به عنوان یک بازی مجزا قابل درک نیست.
این بازی در زمان خود یکی از بهترین تجربههای اثار مخفیکاری را ارائه کرد و در سمت مقابل در داستان توانست آینده تیره و تاریک انسانها که حالا چیزی به جز جنگ و نفرت را نمیشناسند به تصویر بکشد. دنیایی که حالا به صورت کلی توسط گروههای نظامی کنترل میشود و جنگ تقریبا در تمامی نقاط دنیا به امری روزمره تبدیل شده است. جلمه شخصیت Big Mama خطاب به سالید اسنیک “این پسر من است” برای گیمرهایی که MGS 4 اولین تجربه آنهاست، مفهوم خاصی ندارد. در سمت مقابل اما اگر هوادار این بازی باشید این جمله میتواند به اندازه 50 سال داستان با ارزش باشد.
این جمله میتواند تداعی کننده ارتباطهای به وجود آمده و در هم تنیده شخصیتهای اصلی این سری باشد. این جمله شخصیت Big Mama و سالید اسنیک را که در هیچ بازی سری MGS همراه با هم حضور نداشتند را به راحتی به هم متصل میکند. یکی از دلایل اصلی ساخت MGS 4 پایان دادن به همه نقاط داستانی بود که تکلیف آنها مشخص نشده است. در روزگاری که مشخص نیست بازیهایی مثل Halo و Gears of War بدون پایان دادن به داستان تا چند ده سال دیگر ادامه داشته باشند، به نظر غیر واقعی میرسد که کوجیما بسیاری از نقاط مبهم داستانی را در یک بازی پاسخ بدهد. کوجیما با ساخت این بازی نشان داد که علایق هواداران در چه اندازه برای او با اهمیت است. چیزی که شاید هیچوقت دیگر شاهد آن نباشیم.
Battlefield Bad Company
یک دهه پیش و در روز 23 ژوئن (3 تیر 1387) شاهد عرضه Battlefield Bad Company بودیم. این بازی تجربهای بسیار متفاوت نسبت به چیزی که قبلا از سری Battlefield بودیم را به گیمرها ارائه کرد. بازی که میتوان از آن به عنوان ستونهای اصلی نسخههای مدرن Battlefield یاد کرد. تا قبل از آن Battlefield تمرکز کاملی روی پلتفرم PC داشت اما حالا تجربه این بازی روی کنسولها درهای زیادی را برای تبدیل شدن این سری به یکی از غولهای پولساز EA فراهم کرد. با استفاده از قدرت موتور Frostbite تقریبا همه چیز در دنیای Battlefield Bad Company قابل تخریب بود که تجربهای جدید را برای گیمرها به وجود آورد. دیگر کسی نمیتوانست در یک ساختمان برای مدت زیادی مخفی شده و به اصطلاح “کمپ” کند. فقط کافی بود که ساختمان را روی سر آنها خراب کنید. این ویژگی باعث شد تا دید بسیاری از گیمرها نسبت به شوترهای مالتیپلیر تغییر کند.
دیگر هیچ مکانی امن نبود. پویا بودن نقشههای بخش مالتیپلیر و تغییر ظاهری آنها در طول بازی با خاطر تخریب، چیزی نبود که قبل از آن مشاهده کرده باشیم. البته نباید از بخش داستانی Bad Company غافل باشیم. این بخش در واقع چیزی بود که تا به امروز نیز در ذهن گیمرها باقی مانده است. این اولین بازی در سری Battlefield بود که دارای بخش داستانی است. در این اثر شاهد معرفی شخصیتهایی بودیم که شاید بعد از گذر ده سال نیز به یاد آوردن آنها چندان دشوار نیست. بسیاری از منتقدان از طنز استفاده شده در روایت داستان تعریف کردند. حالا بعد از گذر ده سال از اثری که تقریبا پایهگذار موفقیت این سری بود، بسیاری منتظر ساخت نسخه سوم هستند اما امسال نیز خبری از آن نخواهد بود.
Braid
ده سال پیش، بازیهای مستقل از جایگاه چندان خوبی برخوردار نبودند. آثاری که ساخته میشدند معمولا کیفیت خوب فنی نداشتند و از ایدهها درست استفاده نکرده بودند. میتواند گفت که یکی از معدود بازیهای مستقل خوب که راه را برای پیشرفت دیگر آثار مشابه هموار کرد Braid بود. این بازی در تاریخ 6 آگوست 2008 (16 مرداد 1387) به بازار عرضه شد. Braid جز اولین آثاری بود که با موفقیت خود باعث شد تا راه انتشار آثار مستقل روی Xbox Live Arcade هموار شود. این بازی از دوربین دو بعدی و گیمپلی Side Scroll استفاده میکرد. سبک اصلی بازی پلتفرم بود.
تا اینجا نکته خاصی در مورد این اثر وجود ندارد اما اضافه شدن ایده هایی مثل کنترل زمان برای حل پازلها و گذر از دشمنها چیزی بود که روح خاصی به Braid بخشید. گیمپلی بازی به هیچوجه آسان نبود اما با گذر زمان و درست گرفتن از اشتباه، گیمر میتوانست به تجربهای بی نظیر دست یابد. البته Braid هیچگاه از به چالش کشیدن مهارت گیمر دست نمیکشید. داستان این عنوان نیز نیازی به تعریف ندارد. شاید سازندگان این اثر توانستند به دنیای بازی تفهیم کنند که بازیهای مستقل نیز میتوانند بستر خوبی برای روایت یک داستان بسیار خوب باشند.
Too Human
بازی Too Human صرفا یک بازی نیست که بتوانید با آن خاطره خوبی داشته باشید و حتی قصد کنید که دوباره آن را بازی کنید. این بازی در زمان عرضه خود در سال 2008 به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. در حالی که انتظارات از Too Human بسیار بالا بود، این بازی در تاریخ 19 آگوست 2008 (29 مرداد 1387) به بازار عرضه شد و در بالاترین حد خود توانست یک شوتر سوم شخص متوسط با استفاده از المانهای نقشآفرینی باشد. یکی از جملههای بسیار جالب در نقد وبسایت GameSpot در مورد این بازی که به خوبی ذات این اثر را به نمایش گذاشت این بود:« این بازی انتظارات شما را به شدت بالا میبرد و به همان راحتی نیز ناامیدتان خواهد کرد.» داستان بازی در مورد اساطیر نورث در دنیای علمی و تخیلی است و گیمپلی نیز نکته جدیدی برای عرضه نداشت.
شاید از خود سوال کنید که اگر Too Human همین قدر بد بوده چرا از آن یاد کردیم؟ نکته جالب در مورد این بازی، دعوای حقوقی تاریخی دو شرکت Silicon Knights و Epic Games (سازنده موتور Unreal Engine) است. استودیوی Silicon Knight در سال 2007 به خاطر عدم ارائه موتور بازیسازی مناسب از Epic Games شکایت کرد. گرچه Epic تنها یک ماه بعد با ادعای اینکه هر دو شرکت از ویژگیهای موتور بازیسازی به صورت کامل برخوردار بودند در دادگاه به خاطر نقض قوانین توسط Silicon Knights شکایت کرد. آنها مدعی شدند که استودیوی Silicon Knight با ایجاد تغییرات روی موتور، آن را با شرکت سگا به اشتراک گذاشتند!
بعد از گذر 5 سال در 2012 بالاخره تکلیف این دعوای حقوقی که به عنوان یکی از بزرگترین پروندههای قضایی دنیای بازی مدرن از آن یاد میشود، مشخص شد. Epic در این دادگاه برنده و Silicon Knight به نقض قوانین کپیرایت، عدم همکاری، انتشار رازها و تخلف در قرارداد محکوم شد. آنها باید تمامی کدهایی که توسط تکنولوژی Unreal Engine 3 ساخته شده بود را نابود میکردند و Epic نیز ابزار لازم برای اطمینان از این تخریب را در اختیار داشت. بدین ترتیب هر نسخه فروخته نشده از Too Human و بازیهای دیگری که با این تکنولوژی ساخته شده بودند، باید نابود میشدند. Silicon Knight تنها کمتر از دو سال بعد از این اتفاقات اعلام ورشکستگی کرد.
Dead Space
اولین نسخه از سری Dead Space در تاریخ 20 اکتبر 2008 (29 مهر 1387) به بازار عرضه شد. بازی بسیار جاه طلبانه که توسط Visceral ساخته و توسط EA منتشر شد. در نگاه اول Dead Space یک کپی از سری Resident Evil در فضا به نظر میرسید اما با تجربه آن کاملا درک میکردید که با یک بازی متفاوت و البته بسیار خوب روبرو هستید. اتمسفر عجیب، رابط کاربری نوآورانه و مبارزات نفسگیر از نکاتی بودند که Dead Space را به یکی از موفقترین بازیهای سال 2008 تبدیل کردند. اگر ده سال پیش Dead Space را بازی کرده باشید میدانید که بازی قدرت این را دارد که با ویژگیهای منحصر به فردش همیشه در ذهن شما باقی بماند.
استرس همیشه جزئی از بازی بود و گیمر باید همیشه خود را برای مبارزه با نکرومورف بعدی آماده میکرد. تجربه این اثر میتواند تعریف بسیار خوبی از سبک Survival Horror در ذهن گیمر ایجاد کند. در زمانی که دیگر خبری از ساخت Silent Hill با کیفیت بالا نبود و Resident Evil نیز صرفا به یک اثر اکشن تبدیل شد، Dead Space امید را برای ژانر وحشت زنده کرد. در حالی که این روزها استودیوی Visceral برای همیشه بسته شده و دو نسخه دیگر از این سری نیز هرگز به اندازه نسخه اول خوب نبودند، Dead Space برای همیشه به عنوان یکی از بهترین بازیهای عرضه شده در سال 2008 تبدیل شده است.
Far Cry 2
دنیای Far Cry که این روزها شاهد عرضه نسخههای مختلفی از آن هستیم همیشه اینگونه نبود. البته نقطه شروع برای ساخت بازی جهان باز که امکان گشت و گذار فراوان را به گیمر میداد از نسخه دوم آغاز شد. همانطور که میدانید Far Cry در ابتدا توسط استودیوی آلمانی Crytek ساخته شد. قطع همکاری بین Ubisoft و Crytek قبل از ساخت نسخه دوم باعث شد تا این تیم مستعد به سراغ سری Crysis برود. یوبیسافت که حالا امتیاز ساخت سری Far Cry را در دست داشت تصمیم به ساخت نسخه دوم گرفت. Far Cry در زمان عرضه یکی از بهترین گرافیکهای روز را ارائه کرده و یوبیسافت قصد نداشت در نسخه دوم پا پس کشیده و از لحاظ بصری بازی متوسطی را منتشر کند.
از این سو آنها موتور دنیا (Dunia) را برای ساخت این بازی تجهیز کردند. Far Cry 2 را میتوان به نوعی یک ریبوت در این سری محسوب کرد. دیگر خبری از شخصیت Jack Carver و داستانهای عجیبش نبود. ساختار بازی به کلی تغییر کرده و یوبیسافت دنیای جهان باز را برای Far Cry 2 انتخاب کرد. اینبار بازی در آفریقا رخ میداد که شاید نقطه مقابل جنگلهای استوایی نسخه قبلی بود. شخصیت اصلی که مبتلا به مالاریا بود در ابتدای بازی در جنگ بین دو جناح درگیر میشود و باید یک قاچاقچی اسلحه به نام The Jackal را نابود کند. داستان بازی صرفا به سختیهایی اشاره میکند که یک کشور در جنگ داخلی شاهد آن خواهد بود. همانطور که اشاره شد Far Cry 2 پایههای اصلی را درست کرد که نسخههای بعدی و حتی امروزی این سری از آن پیروی میکنند.
اینکه بگوییم Far Cry 2 یکی از بهترینهای این سری بوده ادعای چندان درستی نیست. تاثیری که شخصیت اصلی و کارهای او روی دنیای بازی میگذاشت شاید تا به آن روز چندان شاهد آن نبودیم. گیمر میتوانست با شروع یک جرقه و کمک باد، قسمت زیادی از دنیای بازی را به آتش بکشد. اشتباهات یوبیسافت نیز در ساخت این بازی درس بزرگی برای آنها بود تا در ادامه بتوانند یکی از بهترین قسمتهای این سری یعنی Far Cry 3 را به بازار عرضه کنند. این بازی در 21 اکتبر 2008 (30 مهر 1387) به بازار عرضه شد.
Fallout 3
Fallout 3 بعد از مدتها انتظار در تاریخ 28 اکتبر 2008 (7 آبان 1387) به بازار عرضه شد. بازی که این بار تغییراتی زیادی نسبت به نسخههای قبلی داشت. دوربین به زاویه اول شخص تغییر کرده بود و حالتی شبیه به The Elder Scrolls Oblivion از هر حالتی داشت. داستان درگیر کننده، سیستم جالب مبارزات و صحنههای آهسته و خشونت در دنیای Fallout 3 چیزی بود که یک دنیای پس آخرالزمانی را به خوبی به نمایش میگذاشت. نمیتوان از تاثیرگذاری Mad Max روی ساخت Fallout 3 غافل ماند. این الهامگیری در نقاط مختلف بازی، مبارزات، دنیا، خشونت و … کاملا مشهود است.
بدون شک این اثر یکی از خونینترین بازیهایی است که در سال 2008 عرضه شده. بیرون از مبارزات، داستان نیز به صورت کامل بر اساس تصمیم گیمر شکل میگیرد. زیرشاخههای متعدد در بازیهای نقشآفرینی نکتهای جدید نبود اما انتخاب جناح نقش اساسی را بازی میکرد که حتی در Fallout New Vegas و Fallout 4 به صورت گستردهتر شاهد آن بودیم. با توجه به دنیای بزرگ و تعداد تقریبا نامحدود ماموریتها که در آن وجود داشت، امکان تجربه نکردن بخشی از ماموریتها همیشه امکانپذیر بود. شاید بسیاری از ماموریتهای جانبی را در دور دوم یا سوم بازی کردن برای اولین بار مشاهده میکردید و از این رو Fallout 3 در زمان خود بی نظیر بود.
گرچه انتقادات زیادی از شباهت گیمپلی نسبت به Oblivion وجود داشت. از دید منتقدان گیمپلی به صورت کلی همانی بود که در Oblivion شاهد آن بودیم و صرفا جای شمشیر و تبر با اسلحههای گرم عوض شده است. در هر صورت Fallout 3 یکی از بزرگترین بازیهای سال 2008 بود که تاثیر زیادی روی ساخت بازیهای نقشآفرینی داشت.
Call of Duty World At War
شاید Call of Duty World At War یکی از بهترینهای این سری نباشد اما قطعا عده زیادی از آن خاطرات خوشی دارند. بعد از موفقیت بی چون و چرای Modern Warfare بازگشت دوباره به جنگ جهانی دوم ریسک بزرگی بود که Treyarch آن را به جان خرید. World At War در 11 نوامبر 2008 (21 آبان 1387) به بازار عرضه شد. یکی از ویژگیهای اصلی این بازی بخش زامبی بود که شاید در سال 2008 کمی عجیب به نظر میرسید اما پیاده سازی جالب و محبوب شدن آن باعث شد تا به ویژگی جدایی ناپذیر سری Call of Duty حتی نسخههای امروزی تبدیل شود. قسمت داستانی بازی نیز به اندازه کافی خوب بود و صحنههای سینمایی جالبی را به گیمر القا میکرد. گرچه بخش مالتیپلیر با مشکلاتی همراه بود و همیشه به باد انتقاد گرفته میشد. Treyarch با استفاده از تجربه ساخت این بازی در نهایت به سمت سری Black Ops رفت که میدانیم چه قدر محبوب شده است.
Mirror’s Edge
پارکور در قابل یک بازی اول شخص. با اینکه ایده از دیوار راست بالا رفتن و حرکت کردن چیزی نیست که قبلا در دنیای بازی استفاده نشده باشد اما ایده پیادهسازی کامل شخصیتی که قابلیتهای یک پارکور کار حرفهای را داشته باشد آن هم با دوربین اول شخص تا سال 2008 شاید نشدنی به نظر میرسید. Mirror’s Edge در 11 نوامبر 2008 (21 آبان 1387) همزمان با اثری بزرگ مثل Call of Duty World at War منتشر شد. انتشار یک IP جدید در این تاریخ ریسک بزرگی بود که در نهایت باعث شکست تجاری این پروژه شد. تجربه Mirror’s Edge، پریدن از روی پشت بامها، انجام کارهای بسیار خطرناک در بالای ساختمانهای آسمان خراش، رنگ بندی بسیار متفاوت، شخصیت عجیب Faith و … همه نکاتی هستند که بدون شک تا سالهای سال در ذهن گیمرها باقی میمانند.
Mirror’s Edge در حالی که شاید از لحاظ ایده پردازی از زمان خود جلوتر بود اما با توجه به مشکلات خاص خودش و تصمیمگیری اشتباه در زمان عرضه به پروژهای تقریبا ناموفق تبدیل شد. سالها طول کشید تا EA قانع شود که نسخه دوم نیز باید ساخته شود که آن هم به خاطر مشکلات خاص خودش چندان موفق نبود. Mirror’s Edge را میتوان به خاطرهای تکمیل نشده تشبیه کرد که تاثیر زیادی در ذهن گیمرها داشته است. در حالی که این اثر نتوانست هیچگاه از لحاظ مالی به موفقیت خاصی دست پیدا کند، ایده جدید و عجیب آن تا سالهای بسیار زیادی در خاطرات باقی میماند.
World of Warcraft: Wrath of the Lich King
امسال، چهاردهمین سالی است که بازی World of Warcraft به بازار عرضه شده و همچنین شاهد منتشر شدن هفتمین بسته الحاقی آن با نام Battle for Azeroth خواهیم بود. دوران بسته الحاقی Wrath of the Lich King به عنوان عصر طلایی World of Warcraft شناخته میشود. این بسته الحاقی روز 13 نوامبر 2008 (23 آبان 1387) منتشر شد. بلیزارد دست روی شخصیت آرتاس و Lich King گذاشته بود که بدون شک یکی از محبوبترین شخصیتهای هواداران این سری است.
باز شدن قارهای جدید در شمال نقشه، القای هوای سرد زمستان، بهتر شدن گیمپلی، ارائه محتوای جدید، معرفی کلاس جدید Death Knight و در نهایت داستانی که پایان بخش سرنوشت تاریک آرتاس بود باعث شد تا Wrath of the Lich King به محبوبیتترین دوران بازی World of Warcraft تبدیل شود. Warcraft با موفقیت این بسته الحاقی به میزان نزدیک به 14 میلیون مخاطب رسید که در دوران خودش با توجه به اشتراک ماهیانه پولی، تقریبا رکوردی دست نیافتنی بود. بلیزارد در ادامه با ارائه محتوای رایگان دو عدد از بهترین Raidهای تاریخ بازی World of Warcraft با نامهای Ulduar و Ice Crown Citadel را در اختیار گیمرها گذاشت. Ice Crown Citadel جایی بود که سرنوشت آرتاس و Lich King به دست گیمرها رقم خورد.
Left 4 Dead
ده سال پیش زمانی بود که هنوز Valve به بازیسازی علاقه داشت و در کنار Half-Life که به نماد بی چون و چرای آنها تبدیل شده بود هنوز هم به فکر ساخت IP جدید بودند. Valve در روز 18 نوامبر 2008 (28 آبان 1387) برای اولین بار Left 4 Dead را به بازار عرضه کرد. مثل همه بازیهای این شرکت عجیب، Left 4 Dead بعد از فرآیند طولانی ساخت عرضه شد و با نمایشهای بسیار عالی همه منتظر تجربه آن بودند. این بازی هدف داستانی چندان ویژهای نداشت. گیمر نقش یکی از افراد گروه چهار نفره را بر عهده میگرفت که در دنیای پس آخرالزمانی که با زامبی پر شده باید زنده میماندند. نکته جالبی که باعث شده بود Left 4 Dead به سرعت محبوب شود، امکان بازی کردن چهار نفره به صورت آنلاین بود. Valve نیز هر آنچه در توان داشت برای موفق شدن این بازی به کار گرفت.
شاید کمتر کسی باشد که این اثر را تجربه کرده و مرحله No Mercy را به یاد نداشته باشد. این مرحله تقریبا نماد کامل از چیزی است که گیمر میتواند از Left 4 Dead انتظار داشته باشد. در حالی که نسخه دوم این بازی بسیار سریع و با ویژگیهای بسیار بهتر ساخته شد اما چندین سال است که هواداران منتظر نسخه سوم هستند. مانند دیگر بازیهای Valve مثل Half-Life و Portal هنوز هم خبری از ساخت نسخه سوم نیست و این روزها با توجه به سوددهی عجیب و غریب پلتفرم Steam برای این شرکت، آنها علاقه زیادی به بازیسازی ندارند.
—————————
بدون شک سال 2008، یکی از بهترین سالهای کنسولهای نسل هفتمی بود. همانطور که در این مقاله خواندید، بازیهای بسیار بزرگی در آن سال منتشر شدند که هر کدام خاطرات فراوانی را برای تک تک گیمرها به وجود آوردند. حالا ده سال بعد تنها چیزی که باقی مانده آن خاطرات و البته مقایسههایی است که انجام میشود. شاید بتوان گفت که امروز، بازیهای بزرگ کمتری نسبت به ده سال گذشته برای کنسولها و PC منتشر میشود. تغییر ذائقه گیمرها، افزایش هزینه تولید، انتظارهایی که هر روز بالاتر میروند و … باعث شدند تا فرآیند تولید بازیها هر روز کار سختتری شود. به عنوان مثال شرکتی مثل راکستار که در دو نسل گذشته چندین بازی را در بازه زمانی پنج الی شش ساله عرضه میکرد از ابتدای نسل هشتم صرفا یک نسخه بازسازی شده از GTA 5 را منتشر کرده و پاییز پیش رو بعد از پنج سال اولین بازی جدید خود به نام Red Dead Redemption 2 را منتشر خواهد کرد. از سمت دیگر نیز شرکتهایی مثل EA و Activision با عرضه سالیانه سری Battlefield و Call of Duty خاطرات خوب را به آثاری نخ نما و خسته کننده تبدیل کردند.
اخ اخ چه تونل زمانی بود این مقاله. چقدر پیر شدیم?
واقعا پیر شدیم، انگار همین دیروز بود 😐
JUST MGS4
این بازی یک دنیا زندگی و خاطره است.
عجیب 😥 😥 😥
یاد خاطرات افتادم.
توی بازار الان جای یه بازی مثل Dead Space با اون اتمسفر خاصش خیلی خالیه!
یادش بخیر چه خاطراتی با Burnout Paradise داشتیم .
مرسی بابت مقاله :rotfl: :rotfl:
آلان شما محمد سلیمی هستی؟؟؟کلون هستی؟؟؟بات هستی؟؟؟
جعل هویت نکنید دیگه 😀
خودمم برادر جعل هویت کجا بود ؟؟ 😀 😀
متال گیر سالید 4 واقعا بازی فوق العاده ای به عبارت دیگر میشه گفت بهترین و کاملترین و بزرگترین بازی کوجیما است برخلاف فانتوم پین که کونامی این زمان و فرصت مناسب در اختیار کوجیما قرار ندارند تا بتونه بهترین بازی عمرش خلق کنه اگر دست کوجیما کمی باز می گذاشتند می خواست در فانتوم پین کولاک کنه که متاسفانه مدیران پول پرست کونامی نگذاشتند