حدود یک دهه پیش و تقریبا همزمان با آغاز نسل هفتم بازیهای ویدئویی، ایدهای نو در ذهن برخی از سازندگان صنعت گیم جریان یافت: ساخت آثاری بر گرفته از آثار سینمایی بدون آنکه صرفا تقلیدی از آنها باشند. این ایده اگرچه در بادی امر جالب به نظر میرسید، اما پس از مدتی مشخص شد که چه در میان منتقدان و چه در میان مخاطبان، با استقبال چندان مناسبی رو به رو نمیشود. شکست عناوین متعددی که به این سبک ساخته شده بودند و به دنبال آن ضرر زیاد و حتی ورشکستگی سازندگانی چون Midway که هزینه زیادی را در این راه صرف کرده بودند، سبب شد تا ساخت بازیها به این روش پس از اندک مدتی کنار گذاشته شود. یکی از عناوینی که در زمان داغ بودن این جریان معرفی شد، نی-او (Ni-oh) بود. عنوانی برگرفته از فیلمنامه ناتمام آکیرا کوراساوا، کارگردان شهیر ژاپنی که آثار ماندگاری چون هفت سامورایی و قلعه پنهان را ساخته است که Oni نام داشت و چند سال قبل از مرگ وی توسط تهیه کننده بازی کوی شیباساوا (Kou shibasawa) و فرزند کوراساوا تکمیل شده بود. این بازی برای اولین بار در سال 2004 معرفی شد و قرار بود که علاوه بر بازی، فیلمی با نام Oni به کارگردانی فرزند کوراساوا نیز بر اساس آن ساخته شود (فیلمی که به دلیل نداشتن تهیه کننده،هرگز رنگ پرده نقره ای را به خود ندید). اولین تریلر بازی در E3 سال 2005 به نمایش در آمد و در آن زمان سازندگان وعده عرضه بازی در سال ۲۰۰۶ و به صورت انحصاری برای PS3 را دادند. موعدی که با توجه به پیش نرفتن مطلوب مراحل ساخت بازی، تا تابستان 2007 تمدید شد. این تنها آغاز کار بود و تاخیرهای بازی تا سال 2010 که اعلام شد بعد از امتحان نسخههای ابتدایی متعدد توسط سازندگان بازی سرانجام وارد مراحل اصلی ساخت شده است، ادامه داشت. این پایان تاخیرهای بازی نبود و پس از معدود اخباری که در سال 2010 از آن منتشر شد نوشته کوراساوا به مدت 5 سال در سکوت خبری فرو رفت تا اینکه سر انجام در نمایشگاه TGS 2015 و این بار با کمیتغییر نام(نام جدید بازی،بدون خط فاصله بود!) دوباره معرفی شد. آنچه از نمایش بازی بر میآمد حفظ ایده اولیه اثر به همراه ایجاد تغییرات جدید بود. دو تغییری که در این میان بیش از همه به چشم میآمد عبارت بودند از عدم تاکید بر نام آکیرا کوراساوا در نمایشهای بازی و تغییر منبع الهام گیمپلی بازی از سری Ninja Gaiden به عناوین سری دارک سولز.
ادیسه ای به شرق
داستان بازی در اوایل قرن 17 میلادی و در اواخر دوره سنگوکو (دوره ای دویست ساله از جنگهای داخلی ژاپن) رخ میدهد.شخصیت اصلی بازی، ویلیام، یک سامورائی مو طلاییست (چهره ویلیام شباهت زیادی به چهره گرالت، شخصیت اصلی مجموعه The Witcher دارد) که به دنبال دشمنی قدیمی پای به ژاپن میگذارد. ژاپنی که مدتهاست دیگر سرزمین صلح نیست و سالها جنگ و حضور شیاطین آن را از پای در آورده است. متاسفانه پیش زمینه چندانی از ویلیام در دست نیست؛ با این حال میدانیم که وی در واقع یک ملوان انگلیسی است و برای ساختش از فردی واقعی به نام ویلیام آدامز(William Adams) الهام گرفته شده. آدامز یک دزد دریایی و اولین فرد انگلیسی بود که پا به ژاپن گذاشت، در آنجا به زندگی ادامه داد، تعلیم دید و تبدیل به اولین سامورائی غربی شد. در جریان بازی ویلیام علاوه بر مواجه با شیاطین مختلف، با شخصیتهای تاریخی متعددی از دوره سنگوکو نیز رو به رو خواهد شد. شخصیتهایی که گاه وی را یاری خواهند کرد و گاه نیز در مقابل او خواهند ایستاد. اگرچه به نظر میرسد کلیت داستان بازی از فیلمنامه کوراساوا برداشته شده باشد اما سازندگان اعلام کرده-اند که به منظور خلق داستانی کاملا تازه، فیلمنامه مذکور را کنار گذاشتهاند و داستان بازی تغییرات بسیاری نسبت به طرحهای اولیه به خود دیده است. از جمله این تغییرات میتوان به تغییر پیشینه شخصیت اصلی اشاره کرد که در ابتدا فرزند یک نجیب زاده ژاپنی و بانویی انگلیسی بود و اکنون یک ملوان انگلیسی است که قدم به خاک ژاپن گذاشته. تغییرات صورت گرفته در داستان بازی میتواند تا حدودی سبب مایوس شدن کسانی شود که مشتاق مشاهده آخرین فیلمنامه کوراساوا در قالب اثری از هنر هشتم بودند.
غرق در خون
همانطور که پیشتر ذکر شد، در طراحی گیمپلی بازی از عناوین سری سولز الهام گرفته شده. بدین صورت که همانند شخصیتهای مجموعه سولز، ویلیام دارای نوار استقامت (که در اینجا Ki نامیده میشود) است و هر حرکتی که در راستای حمله یا دفاع انجام دهید باعث خالی شدن این نوار خواهد شد. انجام مکرر این حرکات نیز سبب خالی شدن کامل این نوار میشود که در این صورت تا پر شدن مجدد آن، ویلیام توانایی دفاع و حمله را نداشته و آسیب پذیر میشود. بدین ترتیب و با توجه به سخت جان بودن دشمنان (چه دشمنان معمولی و چه باسها) باید همواره مراقب میزان استقامت ویلیام بود زیرا ممکن است پس از مبارزه ای طاقت فرسا به وسیله یک اشتباه کوچک، تمام زحماتتان بر باد برود. نکته جالبی که در این میان قابل ذکر است، وجود نوار استقامت برای دشمنان است. خوشبختانه سازندگان صرفا به کپی کردن این المان پایهای مجموعه سولز اکتفا نکرده و جزئیاتی را نیز به آن افزودهاند. در زمان تعویض سلاح و با فشردن به موقع یک کلید، نوار Ki به مدتی محدود با سرعت بیشتری پر خواهد شد. این مسئله شاید به نظر چندان مهم به نظر نیاید اما به گفته کسانی که بازی را تجربه کردهاند، قابلیت اشاره شده (که با نام Ki Plus شناخته میشود) در لحظات حساس بسیار کاربردی بوده و میتواند فرق بین پیروزی یا شکست را تعیین کند.
خوشبختانه سری سولز تنها منبع سازندگان برای ساخت بازی نبوده و علاوه بر مورد اشاره شده Nioh از چیزی بهرهمیبرد که هرگز در سری سولز آن را مشاهده نکردهایم: به لطف الهام گیری از نقشآفرینیهای قدرتمندی همچون دیابلو، بازی از سیستم غارت کردن (Looting) بسیار غنیای بهرهمیبرد. در Nioh به مانند عناوین کلاسیک نقش آفرینی با کشتن هر دشمن میتوان سلاح، زره و آیتمهایی را که از وی به جا میماند را برداشته و از آنها استفاده کرد. خوشبختانه این آیتمها چه از نظر ظاهر و چه از دید کاربرد بسیار متنوع بوده و شاهد تعداد زیادی از آنها در بازی هستیم. همچنین در بازی سلاحهای متعددی اعم از کاتانا، نیزه، تیر و کمان، انواع نارنجکها، سلاحهای گرم و… در اختیار ویلیام قرار میگیرد. در هنگام مبارزات میتوان نحوه ایستادن و به دست گرفتن سلاح توسط ویلیام را در چهار جهت تعیین کرد. قرار گیری در هر جهت سبب در دسترس قرار گرفتن ضربات متفاوتی برای هر سلاح میشود که هر کدام در مواجه با دشمنی خاص کارایی بیشتری دارد. در جریان بازی دشمنهای ویلیام به دو دسته انسانها و شیاطین تقسیم میشوند. انسانها همانطور که انتظار میرود در محیط بازی پراکنده هستند اما شیاطین تنها به صورت مه وجود دارند و تا زمانی که به آنها نزدیک نشوید، ظاهر نخواهند شد. مشابه با سایر عناوین نقشآفرینی بازی از سیستم ارتقا شخصیت اصلی بهرهمیبرد و با شکست دادن دشمنان و دریافت تجربه میتوان تواناییهای ویلیام در زمینههای گوناگون را ارتقا بخشید. در جای جای محیط بازی معابد بسیار کوچکی قرار دارند که با عبادت در مقابل آنها میتوان علاوه بر ارتقای سطح، کارهایی از قبیل تغییر روح نگهبان (قابلیت ویژهای که با استفاده از آن شخصیت اصلی روح حیوانی را ظاهر کرده و با حلول روح آن موجود در بدنش به مدتی کوتاه وارد حالتی مانند Rage Mode عناوین Hack & Slash میشود و میتواند بدون از دست دادن سلامتی، ضربات قدرتمندی را به دشمنان وارد کند.) را انجام داد. با توجه به نمایشها میتوان گفت که از نظر گرافیک تکنیکی بازی در سطح معمولی قرار داشته و نکته برجسته خاصی در آن مشاهده نمیشود اما با توجه به محیطهای گسترده بازی میتوان آن را قابل قبول دانست. ضعف گرافیک تکنیکی بازی توسط گرافیک هنری بی نظیر که حال و هوای مورد نظر سازندگان را به خوبی منتقل میکند، جبران میشود. لازم به ذکر است که این عنوان از PS4 Pro نیز پشتیبانی میکند. در کنار گرافیک هنری زیبا، چیزی که باعث شکل گیری هر چه بهتر فضاسازی مورد نظر سازندگان میشود، موسیقیهای شنیدنی بازی است که با تم شرقی گوشنواز خود مخاطب را بیش از پیش در بازی غرق خواهد کرد.
بازگشت نینجای پیر
پس از جدایی تومونوبو ایتاگاکی از Team Ninja و با عرضه Ninja Gaiden 3 و بازخوردهای سرد دریافت شده توسط آن، بسیاری راه را برای این استدیو قدیمی به پایان رسیده میدیدند. با این حال به نظر میرسد که این تنها ظاهر امر است. استودیو Team Ninja با Nioh میآید تا ثابت کند که هنوز هم همان استدیو خوش ذوق و با استعداد سابق است. نی او در تاریخ 7 فوریه سال جاری میلادی به صورت انحصاری برای PS4 عرضه خواهد شد. وظیفه عرضه بازی در ژاپن بر عهده مالک اصلی تیم نینجا یعنی Koei Tecmo قرار داشته و انتشار جهانی بازی توسط Sony Interactive Entertainment انجام میشود.
پیش نمایش مختصر ولی کاملی بود و به دور از گزافه گویی تمام اطلاعات لازم رو میداد.خیلی خوب بود.
:yes: :yes: