سال 2009 و با عرضه Demon Souls، نام یک ژاپنی که پیش از آن کمتر کسی او را میشناخت، به یک باره بر سر زبانها افتاد. تا آن زمان کمتر کسی هیدتاکا میازاکی (Hidetaka Myazaki) را میشناخت، حق هم داشتند چون در کارنامه او فقط دو – سه نسخه از Armored Core که خودش هم خیلی معروف نیست، به چشم میخورد. ولی Demon Souls صدای مهیبی بود که نام کارگرداناش را فریاد میزد. بعد هم به ترتیب Dark Souls و Bloodborne آمدند و همگی آنها بیشتر حامل نام کارگردانشان بودند، نه چیز دیگری. کارگردان آنها به آنها هویت داده بود. اکنون حدود 8 سال از آغاز حماسه Souls میگذرد؛ 4 بازی اصلی داشتهایم و تعداد زیادی محتوای الحاقی. به نظر، کار میازاکی و این سری به پایان رسیده چرا که تلویحاً گفته شده که دیگر خبری از Dark Souls نیست. پس آخرین چیزی که میتوان به آن دل خوش کرد، آخرین نسخه از این سری و محتویات الحاقی آن است. مدتی پیش محتوای الحاقی The Ringed City برای Dark Souls 3 عرضه شد که آخرین محتوای الحاقی این بازی است و در این مقاله قصد داریم نگاهی به آن بیندازیم، به عنوان حسن ختامی بر سری Dark Souls. در ادامه با VGMAG همراه باشید.
وقتی در مورد مجموعه Dark Souls حرف میزنیم، میدانیم که داستان در آن به شکل سنتی و همیشگی روایت نخواهد شد و دقیقاً میزان فهمیدن داستان آن توسط مخاطب، به شکیبایی او برمیگردد. هرچقدر حوصله داشته باشید تا بیشتر در میان آیتمها گشت بزنید و توضیحات آنها را بخوانید، بیشتر Loot کنید، بیشتر به دنبال یافتن NPCها باشید و بیشتر به طراحی محیطها دقت کنید، قطعات بیشتری از یک پازل را به دست میآورید که باز هم چیدمان درست آن به خودتان بازمیگردد. وقتی از چنین عناوینی صحبت میکنیم، باید حسابی مراقب اسپویل داستان آنها هم باشیم و صرفاً به بررسی آن بپردازیم. به طور کلی این محتوای الحاقی (که بعد از اتمام بازی، یا محتوای الحاقی قبلی یعنی Ashes of Ariandel قابل دسترسی خواهد بود) در مورد منطقهای به نام The Ringed City و سفر شما به آن است. یک منطقه باستانی، عجیب و مرموز که پذیرای شما است و بار دیگر باید برای درک بهتر جزئیات داستانی، با تمامی شخصیتها تعامل داشته باشید و از دل دیالوگهای استعاری آنان مفاهیم را بیرون بکشید. در دل این منطقه اسرارآمیز، خاطراتتان از نسخه اول و حتی دوم نیز زنده میشود و برخی لوکیشنهای آشنا را دوباره ملاقات خواهید کرد. شاید چندان بیراه نیست که بگوییم این وداع با Dark Souls برای خود میازاکی هم سخت بوده و به همین خاطر به دنبال نبش قبر کردن خاطرات این چندسال بازیبازان با این سری بوده است. البته این محتوای الحاقی هم زیاد به داستان بازی اصلی کاری ندارد و به نوعی به سوالات باقیمانده از آن بازی هم پاسخ درخوری نمیدهد، مسئلهای که میتواند تا حدی ناامیدکننده جلوه کند.
شاید بهتر باشد به این نکته نیز اشاره کنیم که میزان محتوای موجود در The Ringed City بسیار بیشتر از محتوای الحاقی قبلی است. اینجا محیطها گستردهتر و بیشترند، با 4 باس باید مقابله کرد (در مقایسه با Ashes of Ariandel که دو باس داشت) و حتی آیتمهای قابل جمعآوری بیشتری نیز وجود دارد و دشمنان هم از لحاظ کمی وهم کیفی، بیشتر شدهاند. همه اینها باعث شدهاند تا با اطمینان بتوان گفت این محتوای الحاقی نسبت به محتوای الحاقی پیشین بهتر است و کاملاً ارزش خرید دارد. از لحاظ گیم پلی مسلماً با همان اصول همیشگی سری سروکار داریم، ولی اینجا چند تغییر نیز در آن رویه به وجود آمده که باعث شده بازی مقداری تنوع پیدا کند. اولاً که برخی تغییرات در سیستم فیزیک بازی به وجود آمده که آن را نسبت به بازی اصلی متمایز کرده است. اگر در نسخههای اصلی نگران آن بودید که در صورت سقوط از یک مانع یک متری، قدری از خط سلامتی شخصیتتان کاسته میشد، اکنون با پرش از ارتفاعات حتی 10 متری نیز لطمه نخواهید دید. البته این مسئله در اصل به خاطر تغییر در معماری لوکیشنهای این محتوای الحاقی است که مدام شما را وادار به جابهجایی عمودی میکند و مجبور میشوید پایین بیفتید و راه را از سطح زیرین ادامه دهید. همان ابتدای ورود به این محتوای الحاقی هم با این ویژگی آشنا میشوید تا ترستان از سقوط آزادهای بلند، بریزد. این تفاوت به خاطر تغییر در لوکیشنهای بازی است. لوکیشنهای بازی نسبت به بازی اصلی و محتوای الحاقی پیشین، تغییرات شگرفی داشته است. از همان لحظهای که وارد The Ringed City میشوید لوکیشنها و طراحی آنها نظر شما را به شدت به خود جلب میکنند. لوکیشنهایی که اکثراً در حالت تخریب شده هستند و در هوا معلقاند، ناخودآگاه این حس را در شما به وجود میآورند که به یک دنیای پساآخرالزمانی پا گذاشتهاید. از همان لوکیشنها، میتوان بدبختی و سیهروزی این قلمرو را درک کرد. طراحی لوکیشنها همیشه نقشی حیاتی در ایجاد فضایی رعبآور در این سری داشتهاند ولی در این محتوای الحاقی، یک نقش دیگر نیز دارند و آن دادن هویت به این محتوای الحاقیست تا آن را صرفا به چشم یک پچ که حاوی چند دشمن و آیتم تازه است و سازنده به خاطر آن طلب پول میکند نبینیم. اینجا لوکیشنها حرف برای گفتن دارند، میخواهند تفاوتهای برگ پایانی از دفتری به نام Dark Souls را با رنگ و لعابی جدید به شما نشان دهند؛ اینجا لوکیشنها منحصربهفرد هستند.
مبارزات در سری Souls همیشه تقریباً یکسان بوده است. اینجا هم آنها تقریباً دستنخوردهاند: هنوز با همان مکانیزمهای همیشگی مواجهیم و خودتان باید سبک بازی خود را انتخاب کنید؛ میخواهید کلاسیک باشید یا یک جادوگر که هنوز بلد نیست خوب شمشیر به دست بگیرد؟ اگر ترکیبی از این دو باشید، احتمالاً برنده اصلی هستید. مطمئناً وقتی به این محتوای الحاقی میرسید، شخصیتی به نسبت قدرتمند خواهید داشت (توصیه میشود اگر سطح شخصیت شما کمتر از 100 است، فعلاً قید این محتوای الحاقی را بزنید) ولی این نباید باعث شود تا شما به خود ببالید و حس کنید که دیگر شکستناپذیر خواهید بود. به جرئت میتوان گفت که با سختترین Dark Souls تاریخ طرف خواهید بود و یک اشتباه کوچک در مبارزه، خیلی راحت میتواند شما را به کشتن دهد. در این محتوای الحاقی، بیش از هر زمان دیگر در تاریخ این سری به خاطر اشتباه در مبارزه یا حواسپرتی، مجازات خواهید شد. در این محتوای الحاقی همهچیز سختتر از آن چیزی است که ممکن است فکرش را بکنید. این سختی به خاطر دشمنان حاضر در این محتوای الحاقی است. دشمنان بسیار سرسخت هستند و مبارزه با آنان، استراتژی خاصی را میطلبد. در اکثر مواقع هم باید با چندین دشمن متفاوت مبارزه کنید که همین باعث میشود تا سختی بازی، بیش از پیش خود را نمایان کند. تنوع دشمنان در این محتوای الحاقی بالاست. طراحی آنان نیز به مانند همیشه، با وسواس و دقت بسیار صورت گرفته و جزئیات بسیار بالایی دارد. همین مسئله باعث میشود تا مبارزه با آنان لذت بخش جلوه کند و بیش از پیش در فضای وهمآور و موحش بازی غرق شوید. این تنوع بالای دشمنان البته به خودی خود یک بدی هم دارد: اکنون تا میخواهید با روشهای مناسب برای کشتن یک نوع خاص از دشمنان آشنا شوید، ناگهان متوجه میشوید نوع جدیدی از آنها وارد بازی شده است و دیگر آن تاکتیکی که به تازگی فراگرفته بودید، جوابگوی آنان نیست. همین باعث میشود تا سختی بازی دوچندان شود و به همین علت، این محتوای الحاقی به سرعت تازهواردان یا کسانی را که هنوز شخصیت قدرتمندی را برای خود دست و پا نکردهاند را پس بزند. سختی بازی دقیقاً یک شمشیر دولبه است: طرفداران قدیمی، کسانی که با نسخه اول و البته Demon Souls خاطرات زیادی داشتهاند از این سختی لذت خواهند برد ولی تازهواردان، به شدت ناامید خواهند شد. البته این نکته را هم در نظر بگیریم که این یک محتوای الحاقیست و صددرصد سازندگان با قرار دادن راه ورود به آن در آخرین لوکیشن بازی اصلی، خواستهاند به خریدار بفهمانند که بازی کردن The Ringed City کار راحتی نیست و باید از قبل برای آن آماده شوید.
اینجا با آیتمها و سلاحهای جدیدی برای جمعآوری روبرو هستیم که خب از یک محتوای الحاقی گران و بزرگ، جز این انتظار نمیرود پس خیلی به آن نمیپردازیم. نکته دیگر که اشاره به آن ضروریست، کم شدن میزان Bonfireها در این محتوای الحاقیست که البته پروسه آن از محتوای الحاقی قبلی کلید خورده بود و اینجا به اوج رسیده است. نسخه سوم به عقیده بسیاری، Bonfireهای زیادی داشت ولی اینجا تعداد آنها به کمترین حد ممکن رسیده و این نیز خود یک چالش بزرگ دیگر است. با توجه به سخت بودن بازی، کشتن هر دشمن میزان روح تقریباً زیادی را به شما میدهد و با توجه به کم بودن Bonfire، همیشه این چالش را دارید که با استفاده از آیتم مخصوص به آخرین Bonfire برگشته و سپس روحهای خود را خرج کنید یا آن که جلوتر بروید و به Bonfire بعدی برسید. باسهای این محتوای الحاقی نیز بسیار باصلابت و عظیم هستند و مبارزه با آنان به حماسیترین شکل ممکن خواهد بود. با توجه به سختی کلی این محتوای الحاقی، باسها نیز از همین الگو پیروی کرده و از باسهای بازی اصلی دشوارتر هستند. نبرد با باسها در این محتوای الحاقی، میتوانند تبدیل به یکی از شیرینترین خاطرات شما از سری Dark Souls شود.
گرافیک فنی این محتوای الحاقی نسبت به نسخه اصلی دست نخورده باقی مانده که البته جز این هم انتظار نمیرفت. البته خوشبختانه این بار مشکلات عجیب نسخه اصلی در هنگام عرضه مثل افت فریم و باگها و … چندان به چشم نمیخورند و تجربه بازی روان و مطلوب است. چیزی که در این محتوای الحاقی بسیار چشم را به خود جلب میکند، همان گرافیک هنری بازی است که در مورد آن هم کمی صحبت کردیم. طراحی لوکیشنها به طور کلی شگفتآور هستند و به مانند همیشه، به شدت بازیباز را به خود جلب میکنند. از همان اول هم این گرافیک هنری Dark Souls بود که آن را متمایز از دیگر عناوین بازار کرده بود و هنوز هم این نقطه قوت همیشگی، خود را به رخ میکشد. از لحاظ موسیقی نیز به مانند همیشه با قطعاتی گوشنواز و زیبا طرف هستیم که به خودی خود، به خوبی نقش خود را در القای هرچه بیشتر حس و حال بازی به مخاطب ایفا میکنند. خصوصاً در هنگام مواجهه با باسها موسیقیهای جالبی وجود دارند که جالب هستند و به طور کلی، The Ringed City در این زمینه نیز با مشکل خاصی مواجه نیست.
سری Dark Souls جریانساز بود؛ ویژگیهای مختلفی در دل خود داشت که آن را از دیگر نقشآفرینیهای بازار جدا میکرد و به هر حال نام آن تا ابد در میان برترین سری بازیهای تاریخ نوشته خواهد شد. این سری تمام شده، استودیو From Software این خبر را تائید کرده و به همین علت، The Ringed City آخرین فصل آن خواهد بود، فصلی که اگر از دنبالکنندگان قدیمی این سری هستید تجربه آن بر شما واجب است، اگر هم تازه با این سری آشنا شدهاید، باز هم توصیه میشود تا از ابتدا، مخاطب آن باشید و فصل آخر آن را هم از دست ندهید.
-
85%
خلاصه
نکات مثبت
طراحی محیطهای عالی
وجود محتوای زیاد و طولانی بودن بازی
باسهای جذاب
نکات منفی
برخی گرههای داستانی
نپرداختن به سوالات ایجاد شده در Dark Souls 3
ممنون بابت نقد خوبتون. واقعا باس فایتها عالی بودن در این dlc