باید قبول کنیم که بازی سازی هنر است. هنری که به راحتی و در مدت زمانی کوتاه بقیه هنرها را در خود جمع کرد و پرورش داد و برای خودش استفاده کرد. کودکی که حدودا نیم قرن از سنش گذشته خیلی زود به بلوغ رسیده. شاید به قول بعضی، هنر را در تجسم پر رنگ و پر حجم بسیاری از اتفاقات بصری بدانیم. ولی به راحتی نقض این مورد را هم میتوان یافت. مثلا آخرین تابلوی داوینچی که یک نقاشی ساده از حضرت مسیح (ع) است به قیمتی معادل 450 میلیون دلار فروخته شد. پس همه چیز در اغراق و یا بزرگ نمایی محض و یا سورئال بودن نیست. با نقد و بررسی بازی Super Mario Odyssey همراه وی جی مگ باشید.
در مورد بازی هم بدون شک همین قاعده حاکم است. سالهاست که ماریو ساخته میشود. بدون هیچ هیاهویی و ادعایی و همواره همانند آثار داوینچی در عین سادگی بدون هیچ اغراقی بهترین نتایج را دارد. طراحیهای ساده و پردازش خوب، همیشه آثار ماریو را در زمره بهترینها قرار داده و آخرین نسخه از مجموعه ماریو یعنی Super Mario Odyssey نیز همینگونه است. خلاقانه، زیبا، ساده و البته به طرز عجیبی سرگرم کننده.
کنترلر نینتندو سوییچ را به دست میگیریم تا بازی را شروع کنیم و اولین چیزی که نظر ما را جلب میکند نوع استفاده از کنترلر است. بازی در همان ابتدا و حتی قبل از شروع بازی شما را به چالش میکشد! آیا با دو joy-con کامل که گیم پد شده است میخواهید بازی کنید یا میخواهید به هر دست یک جوی کان بدهید؟ میخواهید تک نفره بازی کنید یا دو نفره؟ این انتخاب تا آخر بازی همیشه شما را همراهی میکند و هر زمان که بخواهید میتوانید تک نفره با گیم پد یا جوی کان و یا دونفره بازی کنید.
به هر حال دنیای خلاقانه ماریو حتی بیرون از بازی هم شما را دنبال میکند. با اینکه حالت دو نفره بازی کنترل کلاه را به یک نفر میدهد و کنترل ماریو را به نفری دیگر و باعث جذابیتهای خاص خودش میشود ولی صرفا به خاطر قابلیت دو نفره بازی کردن و دست جمعی لذت بردن طراحی شده و بعد از لحظاتی متوجه خواهید شد که برای به پایان رساندن بازی بهتر است تک نفره بازی کنید.
نه اینکه دو نفره بازی کردن شما را اذیت کند. بلکه دونفره بازی کردن این بازی شما را از Hard-Core Gamer بودن دور می کند. در هر صورت بازی را شروع میکنید و در اولین تقابل Bowser را میبینید که بازهم معشوقه غیر همسنگ ماریو را میدزدد و باز هم شما به دنبال او میروید. خط داستانی ثابتی که نینتندو آنچنان قصدی برای شاخ و برگ دادن و یا حتی دگرگونی کامل آن ندارد. داستانی تکراری که شاید تا 10 شماره بعدی ماریو هم همین داستان با رنگ و لعابی تازه استفاده شود. در این بازی هم رنگ و لعابی تازه به همین محور اضافه شده است.
در راه طولانیای که ماریو پیش رو دارد یک کلاه به نام کپی (Cappy) شما را همراهی میکند که اتفاقا از او هم دزدی ناموسی شده است! به زودی متوجه میشوید که این کلاه به شما قابلیت رسوخ به موجودات و یا بعضا اشیاء دیگر را میدهد و سیستم بازی به نحوی طراحی شده که باید برای رد کردن مراحل از جانوران و یا اشیا قابل رسوخ استفاده کنید.
کافیست کلاه را به سمت موجود مورد نظر پرتاب کنید و تمام. شما به درون آن رسوخ و کنترل او را به دست میگیرید. این قابلیت انقدر خوب و بالانس شده در بازی گنجانده شده که گیمر حتی برای کارهای ساده نیز بعضا از کرکترها و اشیا استفاده میکند. کپی از همان مراحل اولیه به شما میفهماند که ماریو بدون او نخواهد توانست Bowser را شکست دهد و شما نیز بدون این کلاه جادویی نمیتوانید بازی کنید. از رسوخ به درون دایناسور گرفته تا حلول در دوربین برای رویت موقعیت منطقه و یا تسخیر گلوله های آتشین.
بزرگترین و پر اهمیتترین نکته این بازی که نینتندو روی آن بسیار مانور داده همین موضوع است که بدون هیچ نقصی در بازی پیاده سازی شده و طراحی گیم پلی بازی در حد نهایت خودش قرار دارد. همیشه طراحی گیم پلی بازیهای ماریو کلاسی آموزشی برای بازیسازان محسوب میشود ولی در این نسخه با یک دانشگاه و انبوهی از تعاریف طراحی گیم پلی مواجه هستیم. ماریو با سبیل همیشگی و با کلاهی که به هر شکلی در میآید، به راحتی این طرف و آن طرف میرود تا سوخت کشتی پرنده خود را تامین کند و بتواند به تعقیب Bowser بپردازد.
این تامین سوخت که در اصل جمع آوری ماه است تمام ماجرای هر مرحله را شکل میدهد. او به کمک کشتی خود که سازندگان بازی آن را از اودیسه نوشته هومر (شاعر یونانی) که سالها در کشتی خود و به عذاب پوسایدون گرفتار بود و از این شهر به آن شهر سفر میکرد استعاره گرفتهاند، با گذر از قارهها و سرزمینها ، با انواع محیط و جانواران و دشمنان روبرو میشود. از محیط برفی و کوهستانی گرفته تا محیط کویری و جنگلی و شهری. تمام این محیطها و کرکترها به بهترین نحو ممکن طراحی شدهاند.
هیچ وقت در بازی احساس نخواهید کرد که ای کاش این عنوان روی کنسولی قویتر اجرا میشد تا کیفیت بصری بهتری شاهد باشیم، چون انقدر از لحاظ بصری و دیداری و رنگ و نور، عالی و چشم نواز طراحی شده که شما را شیفته خود خواهد کرد و فقط بازی میکنید. کرکترهای خوش فرم و طراحیهای محیطی زیبا و نرم و انیمیشنهای روان و بسیار زیبا و رنگ و لعابی به شدت جذاب و بسیاری موارد دیگر.
سازندگان از المانهای محبوب و حتی ایموشنهای مختلف کرکترهای قدیمی خود به خوبی استفاده کردهاند و طراحیهای جذاب کرکترهای جدیدی که در این بازی استفاده شدهاند همه چیز را برای نوازش چشمان شما آماده میکند. کمتر پیش میآید که در بازی افت فریمی مشاهده کنیم و بر خلاف Zelda تقریبا فریم بازی در 95 درصد موارد و در حالتی که کنسول روی داک قرار داشت و به تی وی وصل بود روی 60 فریم اجرا میشود.
یکی از بزرگترین جذابیتهای این بازی سوییچ شدن پلتفرم بازی بین سه بعدی و دو بعدی در خود بازی ست. گاهی وارد لولهای میشوید که به ناگه در محیطی دو بعدی قرار میگیرید. گویی ماریو روی NES در حال اجراست و پس از لحظاتی از لولهای دیگر از همان حالت دو بعدی به دنیای سه بعدی و نرمال بر میگردید. این مورد در قسمتهای زیادی از بازی گنجانده شده البته به بهترین نحو ممکن و در راستای پیشرفت گیمپلی بازی.
حرکتی که حتی روی موسیقی بازی هم تاثیر میگذارد و صداهای محیطی و موسیقی و افکتها نیز پیکسلی میشوند. در بسیاری از موارد موسیقی بدون اینکه احساس کنید روی روند بازی شما تاثیر گذار است و در یک مرحله از بازی موسیقی نامناسب و ناهمگون با محیط کمی روند گیم پلی را سنگین میکند. سازندگان بازی بسیار هوشمندانه تمامی حواس شما را درگیر بازی میکنند.
حس لامسه و دیداری و شنوایی شما به واسطه ساختار هنری بازی به شدت درگیر بازیست و افول موسیقی در یک مرحله از بازی روند لذت بردن شما از این بازی را کند میکند. البته موسیقی و صداگذاری بازی انقدر خوب و خوش ساخت هست که شما آن را نادیده میگیرید ولی چیزی که شما تا آخر بازی بارها از خود بلند بلند خواهید پرسید این است که چرا کرکترهای بازی صدا ندارند و صحبت نمیکنند؟
چرا نینتندو برای این بازی به جز چند خط دیالوگ چیز دیگری ضبط نکرده است؟حتی در مرحله شهر و با تقابل با خواننده محبوب شهر شما فقط اصوات مخصوص به کرکترهای نینتندو را خواهید شنید و خواننده مشهور شهر حتی هنگام مکالمه با شما همانند بچه های شیر خواره اقوم بقوم میکند؟ و این مورد دقیقا همانند زلدا شما را اذیت خواهد کرد.
روند بازی طوریست که شاید متوجه گذر زمان را نخواهید شد و نبود میان پردههای زیاد و درگیر بودن با خود بازی و محیط و فضای نسبتا بزرگ هر مرحله که البته بی انتها نیست و حد نهایتی دارد و همچنین سند باکس بودن بازی، شما را کاملا در بازی حل خواهد کرد و فقط ممکن است بزرگترین مشکل بازی شما را کمی قلقلک بدهد و آن نوع حرکت ماریو در محیط است.
حتی اگر در بازی حرفهای شوید گاهی اوقات برای کپچر کردن حیوانات یا اشیا مشکل خواهید داشت. دایره حرکتی ماریو در محیط کاملا گرد نیست و بعضا در چهار جهت فرعی برای پرتاب کلاه خود و انجام عمل مورد نظر مشکل خواهید داشت.این مشکل گاهی انقدر نمود پیدا میکند که برای کپچر کردن و رسوخ خصوصا گلوله های شلیک شده از توپهای جنگی به راحتی یک یا دو قلب را از دست خواهید داد و این مشکل از نوع حرکت و کنترل ماریو نشات میگیرد.
حرکت دوربین در بازی بسیار نرم و سنجیده است و شاید روان بودن و نرمی بازی و لذت بخش بودن آن به خاطر زاویه دوربین و نوع حرکت آن است. کمتر پیش می آید که گیمر نتواند از دوربین استفاده مورد نظر را ببرد و به اصلاح، دوربین، بازی را گم کند و در مدت زمانی طولانیای که مشغول اتمام بازی ست که حدودا 20 ساعت به طول می انجامد اصلا اذیت نخواهید شد.
اگر Super Mario 64 که برای کنسول Nintendo 64 در سال 1996 عرضه شده را بازی کرده باشید این بازی برای شما بسیار جذاب تر جلوه خواهد کرد و بسیاری از صحنههای بازی شما را به یاد آن بازی بسیار موفق خواهد انداخت و این جذابیت Super Mario Odyssey است که می تواند هم گیمرهای قدیمی یا Old School و هم گیمرهای امروزی را پای خود میخکوب کند. نمیتوانید دنیای گیم را بدون سوپر ماریو تصور کنید؛ و در عین حال سوپر ماریو ساختن بسیار سخت است.
ساخت بازیای در حد و اندازه های Super Mario Odyssey به خاطر پیشینه سوپر ماریو بسیار سخت است. همیشه بعد از عرضه یه بازی خوب و انجام آن یاد یک دیالوگ مشهور میافتم. دیالوگی که تکلیف بازیهای اینچنینی را از بقیه بازیها جدا میکند. آل پاچینو در فیلم بعد از ظهر سگی و در سکانسی میگوید دوست دارم اونی که من رو میکشه از روی نفرت بکشه نه از روی وظیفهش. به شخصه دوست دارم بازیای را بازی کنم که از روی عشق ساخته شده و نه به خاطر یک مشت دلار و این بزرگترین تفاوت Super Mario Odyssey با دیگر بازی هاست.
نقد و بررسی بازی Super Mario Odyssey
-
95%
خلاصه
نکات مثبت:
طراحی گیم پلی بسیار خلاقانه
حرکت دوربین بسیار عالی و بدون نقص
طراحی گرافیکی بسیار جذاب و چشم نواز
موسیقی متناسب و عالی
نکات منفی:
عدم صداگذاری برای کاراکترها
نقص بسیار کوچک در کنترل ماریو و کلاه
نبود بخش آنلاین
راستی یه چیز دیگه یادم رفت.من اکثرا مجبور بودم بازی رو توی صفحه خودکنسول در حال حمل و توی مترو یا اینور اونور بازی کنم و اموسیقی بازی رو خیل گوش ندادم.با این نقد شما الان دوباره نشستم شبها توی تی وی خونه همه که میخوابن بازی کنم.میبینمکه چه معجونی رو از دست داده بودم.موسیقی و صداگ گذاری بازی به شدت روی لذتبازی تاثیر داره.و اون نکته ضعف توی حرکت ماریو که گفتین به شدت تو اعصاب منه.خیلی جاها نمیشه به سمت اون چیزی که میخوای کلاهتو پرتاب کنی.توی یکی دوتا از نقدهای خارجی هم این نکته رو گفته بودن و به همین خاطر نمرشو کم داده بودن. :yes:
:yes: :yes: :yes:
ممنون جناب قربانی.از نحوه نوشتن شما معلومع که بازی رو قورت دادی :yes: اگر عکسها هم خودتون تهیه کرده باشید معلومه حسابی وقت گذاشتین.چون اون مرحله کویر 36 تا ماه گرفتین.من خودمو کشتم سه ساعت شد30تا :rotfl: نقدتون هم خیلی جالب و جذاب بود.قدیم ندیما هم خوب مینوشتین ولی نمیدونم دیگه چرا نقد و بررسی از شما رو سایت نمیومد.رو گیم ایمگ همک که بود سایت نوشته های شما معلوم بود بازی رو شخم میزدین.لذت بردیم. ممنون :yes: :yes:
ممنون.
کلا هر عکسی که تو سایت و توی نقدها باشه که لوگوی سایت روش خورده باشه رو خودمون تهیه کردیم. چه پی سی و چه کنسول.
لوگوی سایت رو میزاریم که هم به عکس و نوشته شخصیت بدیم و هم یک سری از سایتها به راحتی برندارن به اسم خودشون و توی نقدهای خودشون استفاده کنن.
زیادن سایتهایی که با یه مرحله بازی کردن و یا از روی تریلر گیم پلی از یوتیوب نقد مینویسن. خصوصا اگر کنسول سوییچ باشه و بازیهاش گرون و دست هر نویسنده ای نباشه 70 درصد از روی تریلر نقد مینویسن.
نقد خیلی خوبی بود ار بازی خوش آب و رنگ میثم خان قربانی مشخص که این بازی را ساعت ها بازی کردی و دل و روده بازی ریختی بیرون خسته نباشی واقعا
نمره هم به نظرم عادلانه دادی
با تشکر