آیا تا بحال شده به درون سطل آشغال خیابان نگاه کرده و از خود بپرسید: «اون لنگه کفشه قبلا مال کی بوده؟ چرا انداختنش اینجا؟ لنگه دیگش کجاست؟» درگیر شدن با زباله و سعی در خلق معنی در بیمعنیترین فعالیت ممکن یکی از ویژگیهای انسان مدرن است. با نقد و بررسی ELEX II همراه ما باشید.
قبل از اینکه به نقد و بررسی ELEX II بپردازیم لازم است کمی در مورد استدیو سازنده این بازی بگوییم؛ Piranha Bytes. این شرکت بازیسازی آلمانی که حدود 30 کارکن دارد یکی از کارکشتههای ساخت بازیهای نقش آفرینی به شمار میرود و عناوینی چون سری بازیهای Gothic و Risen را در کارنامه خود جای داده است. سبک بازیسازی این شرکت نقش آفرینیهایی با درجه آزادی بالا و محیط قابل گشت و گذار وسیع است. خب شاید بپرسید چطور یک تیم 30 نفره میتواند چنین اهدافی را دنبال کند؟
جواب ساده است، از روی علاقه و متکی به ذوق و بهرهگیری از تجربه! البته این رویکرد بلند پروازانه باعث شده است تا به جز چند استثناء هیچ عنوان عامهپسندی روانه بازار نکنند. چون به طور معمول برای ساخت بازیهای عامهپسند با این مقیاس باید حامیان مالی را جلب کرد. حامیان مالی بزرگ هم به دنبال فرمولهای جواب پس داده هستند، البته مشخص است Piranha Bytes دوست دارد به ضرب خودش برقصد! پس وقتی خبر آمد که THQ Nordic این استدیو را خریده است، تقریبا هیچ کسی متعجب نشد!
ساختههای Piranha Bytes ابعاد فنی محقری داشته، اصول بازیسازی چندین دهه پیش را پی میگیرند و به طور معمول مشکلات فنی قابل توجهی دارند. اینکه آنها چطور موفق میشوند به این سبک بازیسازی خود ادامه دهند، میتواند بسیاری از تحلیلگران را به مرز جنون بکشاند.
وقتی توضیحش بسیار ساده است، رفقا معمولا سعی میکنند بیشترین ایدههای خود را با کمترین «پرداخت» در روند تولید و عرضه اقتصادی بگنجانند. شاید بپرسید چه کسی برای این بازیها پول خرج میکند؟ خب بازیکنان برای محصولاتی بیکیفیتتر از این پولهای بیشتری خرج میکنند (سرفه: بازیهای موبایلی!) پس شاید «کیفیت» رویکرد مناسبی برای پی بردن به بازار چنین بازی نباشد.
همانطور که شاید کنجکاو تماشای یک ساختمان مخروبه شوید و یا در هنگام پیادهروی نگاهتان به درون محتوای سطل زباله کشیده شود، تجربه بازیهای Piranha Bytes هم میتواند برایتان سرگرم کننده، لذت بخش و شاید حتی آزادی بخش باشد. تجربه بازیهای عظیم با کیفیت اثبات شده و ریزهکاری تمام نشدنی کار آسانی است، ولی در آن طرف طیف، تجربه بازی محقر، پر مشکل و زشت میتواند باعث ایجاد شرایط جمله قبلی باشد.
پس این نقد و بررسی یک عنوان چند میلیون دلاری نیست (البته اوضاع خیلی از چنین بازیهایی از ELEX II هم داغانتر است) که با صرف انسان/ساعتهای تمام نشدنی به درجه والایی رسیده باشد، این توصیف شرایط جاری یک بازی EuroTrash است و در این مقیاس، ELEX II را میتوان یکی از بهترین بازیهای آشغال دانست.
تجربه ELEX II و اغلب بازیهای Piranha Bytes مثل حرف زدن با کسی است که از شما داغونتر باشد. اینکه وقت خود را صرف بازی بیکیفیت و عقب افتادهای بکنید، شاید از دور به نظر کار بیهودهای بیاید، ولی وقتی از نجات دادن کهکشان با تمام جزئیاتش، لذت بردن از گرافیک فرا-واقعی پر از پیکسلهایی که نمیدانستید قبلا هم وجود داشتند خسته شده باشید (ممکن است اتفاق بیافتد)، میتوانید عطش قوه تخیل و ذهن خسته از تعالی خودتان را از نگاه کردن به یک تصادف فاجعهبار و قاب خالی یک بازی محقر جولان دهید. در ادامه به مقایسه ELEX II با ELEX اولی و در نهایت با در نظر گرفتن همه اینها، مقایسه کلی با باقی بازار CRPGها خواهیم پرداخت.
ELEX چیست؟ پس از برخورد یک شهاب سنگ به سیاره خیالی Magalan عنصری هوشمند به نام ELEX وارد اکوسیستم این سیاره شبیه به زمین میشود. ELEX باعث میشود حیات نباتی با سرعت بیشتری رشد کند؛ درختان تا فلک کشیده شوند، انسان قدرتمندتر شود، علم با جهشی خیره کننده به جلو بپرد ولی در مقابل تمامی نکات منفی زندگی که همه میشناسیم هم با همان سرعت خود را نمایان میکنند؛
هیولاهای عجیب و غریب و ترسناک سر از تاریکی بیرون میآروند، جنگ قدرت بین آدمیزاد ویرانگرتر میشود و علم به عنوان ابزاری برای نابودی همه چیز مطرح میگردد. با پیشرفت در بازی متوجه میشوید ELEX به طور تصادفی وارد قضیه نشده است و دستان پشت پردهای هستند که Magalan را برای نقشه شوم خود آماده میکنند.
شخصیت اصلی بازی Jax است و باید Factionهای مختلف بازی را متحد کند تا به جنگ ناشناختهها بروند. میتوان تشخیص داد پسزمینه داستانی ترکیبی از یک ایده خلاقانه و فرمول «ممد بچههارو جمع کن بریم دعوا»ی قدیمی است.
داستان، روایت آن و Lore بازی به عنوان یکی از معدود قسمتهای بازی است که میتوان به آن نمره قبولی داد. در امتداد آن دیالوگها، شخصیتها و کاتسینها در یک سراشیبی تصاعدی به سمت زباله روان میشوند! ولی میتوانید در ذهن خودتان جاهای خالی را پر و بال بدهید و تا هرجا که امکان داشت به آن عمق ببخشید.
نمونه بارز این کار در مورد Factionهای پر تعداد بازی عملی است. Berserker، Alb، Cleric، Outlaw و برای اولین بار Morkonها گروهکهایی هستند که به شدت با یکدیگر تفاوت دارند. Berserkerها عاشق طبیعت هستند و دوست دارند از ELEX برای احیای نظام طبیعت استفاده کنند، در مقابل Albها از احساسات و عواطف انسانی بریدهاند و میخواهند تمام ELEX را مصرف کرده و تبدیل به ابر-انسانهای نیچهای شوند! Clericها به خدای خود «کالان» اعتقاد دارند و در پی پیادهسازی فرامین او هستند.
در بخشی انسانیتر، Outlawها فقط به دنبال سود هستند و حرص و طمع پیشبرنده سبک زندگی آنهاست. در آخر و در کمال تعجب، Morkonها هم بالاخره از پناهگاههای زیرزمینی خود بیرون آمدهاند تا نقشی در شکلگیری تمدن روی Magalan داشته باشند. آنها گروهی سادیستی هستند که عاشق درد و رنج هستند و خداوندگارشان پوچی است!
تقریبا تمامی این گروهکها با پرداخت نسبتا خوبی پیادهسازی شدهاند و با اتکاء به خلاقیت بالای تیم طراحی در Piranha Bytes محل زندگی، اسلحه، زره و سبک زندگی منحصر بفرد خود را دارند. جدا از مسائل ظاهری طرز حرف زدن، معیارهای اجتماعی و اهداف مختلفی هم دارند. برای مثال شاید استفاده از تکنولوژی نزد Berserkerها گناه باشد، ولی مراسم معنوی Morkonها شامل شکنجه شدن با جریان الکتریسیته است! دزدی در همه جای دنیای بازی مجازات دارد، ولی اگر Outlaw باشد، همه چیز محیای شکستن قانون است.
متاسفانه قسمتهای مثبت ELEX II همینجا به اتمام میرسد چون باقی بخشها دچار مشکلات متعددی هستند و این درونمایه غنی و خلاقانه را هدر میدهند. برای مثال اگر سری The Witcher توانست با اتکاء به دنیای جذاب آندژی ساپکوفسکی به قلههای سبک نقش آفرینی برسد، تیم 30 نفره Piranha Bytes توانستند همان روند را در مقایسی محقر در زمینهای خاکی اجرا کنند!
گرافیک بازی در مقایسه با ELEX پیشرفت محسوسی داشته است، ولی نه آنقدر که قابل رقابت با بازیهای نسل کنونی باشند. بعضی از جنبههای گرافیکی ELEX II خوب هستند ولی در بهترین حالت با بازیهای دهه 2010 میلادی رقابت میکنند. در عوض گرافیک هنری بازی چشمنواز و منسجمتر کار شده است. توجه بیشتر به رنگبندی مناطق مختلف نقشه بازی روایتی موازی با جریان بازی پیش میبرد.
اینکه چگونه Factionهای مختلف بازی محیطی مناسب با مسلک خود را برای زندگی انتخاب کردهاند، بدون نیاز به توضیح اضافی جذب مغز میشود. جنگل و محیطهای زیبای Berserkerها در مقایسه با چشم انداز یخ زده و سیاه و سفید Albها، بیابان خالی از حیات Outlaw و زیرزمینهای مخوف Morkonها در مقایسه با درونمایه صومعه Clericها همگی با پشتوانههای هنری و طراحی منطقی پیادهسازی شدهاند، ولی تعدد این ایدهها کم است و پس از ساعات اولیه آشنایی با آنها خیلی زود رنگ میبازد.
Companionهای بازی متعدد هستند و هرکدام طرز فکر و مسلک خودشان را دارند. هر کدام در واکنش به انتخابهای شما بیشتر یا کمتر به شما وفادار خواهند شد. میزان این وفاداری در ادامه بازی و میزان محبوبیت شما تاثیر دارد که کم عمق و ظاهری کار شده است. پس اگر بیشتر دوستان و همراهانتان از شما متنفر شدند، تغییر چندانی در داستان بازی نخواهد داشت، که هم خوب است و هم بد! حتی میتوانید همه را از خود برانید و تنها همه بازی را تجربه کنید، دست شما برای انتخاب باز است!
دیالوگهای بازی هم سر راست و خوب نوشته شدهاند. در مقابل سیل دیالوگهای generic و تمام نشدنی اکثر بازیهای فعلی (اساسین کریدها، پوکمون آرکئوس و …) شخصیتها حرف خود را رک و راست میزنند. تواناییهای شخصیتی و یا اطلاعاتی که از قبل پیدا کردهاید در روند این دیالوگها تاثیر دارند که به نوعی نرم و استاندارد بازیهای نقش آفرینی است. برای مثال اگر strength بالایی داشته باشید، لازم نیست به کسی باج بدهید و با نشان دادن قطر بازو میتوانید حرف خودتان را به کرسی بنشانید!
طراحی دشمنان و اسلحهها با توجه به مدت زمان تجربه بازی خوب و معقول کار شده است، ولی یارای رقابت با عناوینی چون Elder Scrolls، The Witcher و یا حتی سایر CRPGها مثل The Divinity را نیز ندارد. دشمنان از طیف کاملا ارکانیگ چون گرگ و خرس گرفته تا گونههای جهشیافته مثل مرغ آدمخوار و ترکیب سایبورگی آنها با هم مثل هیولاهایی که نیم حیوان و نیم ربات هستند تشکیل میشوند. گونه جدید دشمنان که در ELEX II معرفی شده است هم طراحی عجیب و جذابی دارند.
این دشمنان که Skyand نامیده میشوند متفاوتتر از هر چیزی است که تا بحال دیدهاید. آنها که از Dark ELEX بوجود آمدهاند به جای مغز گوی صیقلی بنفش رنگ بر سر خود دارند و به جای خون گرد و غباری مخوف به جای میگذارند! اسلحهها و معماریشان نیز الهام گرفته از همین رویکرد است و به عنوان ملحقات جدید داستانی، تنوع قابل قبولی به بازی میبخشند. اما، از یک دید کلی همه دشمنان یکسان کشته میشود و نیاز به سبک مبارزه خاصی ندارند، که ناامید کننده است.
خب در این نقطه از نقد و بررسی به مرحلهای مرسیم که قسمت Trash از EuroTrash بسط داده خواهد شد. با از گرافیک فنی بازی که اولین تیر بر پیکر محقر ELEX II است! تعدد مشکلات فنی در بخش گرافیکی بازی تمام نشدنی است و عمدهترین آنها افت فریم به مقادیر تک رقمی و Screen Tearing حاد است.
در کنار اینها دیر لود شدن بافت و قسمتهایی از نقشه و کاراکترها، باگ شدن و لود نشدن برخی از موارد فوق، انیمیشنهای دروغین و کاغذی که حتی آنها هم کم تعداد و تکراری هستند تنها مشتی از خروار است. بعضی از انیمیشنهای چهره و حرکات بدن خوب کار شدهاند ولی همچنان در لیگ بازیهای دهه 2010 میلادی توپ میزنند. کمبود این انیمیشنها در هنگام مبارزه بیشتر به چشم میخورد. با اینکه انیمیشنها مبارزه بیشتر از Skyrim است ولی همچنان کاغذی بودن آنها خیلی زود تکراری میشود!
دنیای ELEX II چرخه طبیعی روز و شب دارد و سیاره Magalan قمرهای متعددی دارد که به صورت فیزیکی به دورش میچرخند. برای مشاهده این قمرها (که یکی بسیار بزرگ است و نور مهتاب آن شب را روشن میکند) میتوانید به آسمان نگاه کنید و مشاهده چرخیدن واقعی آنها به دور سیاره خالی از لطف نیست.
طراحی 3-بعدی ابرها هم چشم نواز است و حس و حال مدرنی به گرافیک قدیمی بازی میبخشد. بارش برف و باران هم در ابتداییترین فرم خود در بازی گنجانده شده است. بارش باران مثل ELEX اولی غیرطبیعی نیست و کمی قابل تحملتر شده است (شاید پس از دیدن بارش باران در GTA Remastered به خودشان آمدهاند). رد پا روی برف باقی نمیماند و هیچ تخریب پذیری در بازی وجود ندارد.
سیستم مبارزه بازی بسیار ابتدایی و ماقبل تاریخ است. کلاس اسلحهها شامل شمشیر و مشتقات آن، تیر و کمان و اسلحههای گرم و لیزری و جادو جنبل و فرستادن گویهای آتشین به سمت دشمنان میشود. تنوع سبکهای مبارزه آنقدری هست که بتوان از محدود بودن انیمیشنها چشم پوشی کرد، ولی هیچ درمانی برای تکراری شدن آنها وجود ندارد، چون بعد از اینکه یکی از 5 Faction را انتخاب کنید، نخواهید توانست از اسلحه و جادوهای گروهک مقابل بهره ببرید، پس به جز قسمتهای اولیه بازی، محدودیت قابل توجهی بر امکانات شما تحمیل میشود.
همچنین زره و سایر تجهیزات هم طبق روال منطقی Piranha Bytes مختص همان Faction است، پس فکر جادوگری که زره فوق-مدرن فضانوردی پوشیده و شلوار چرمی بدن نمای Morkonها را به پا دارد را از فکرتان بیرون کنید! در تکمیل معجون سیستم مبارزه فوق، درجه سخته بازی هیچ حساب و کتابی ندارد!
البته با کاهش درجه سختی به صورت دستی میتوانید میزان عذاب خودتان را تنظیم کنید، ولی در درجات normal به بالا حتی کار کشتهترین مشتاقان این سبک هم به طور غیرانسانی به چالش کشیده خواهند شد؛ یک گردش در جنگل میتواند با کشتن چند دشمن بسیار مردنی و یک ضرب ساقط شدن به دست یک هیولای فوق ترسناک منتهی شود، ابهام و غیرقابل پیش بینی بودنی که شاید چاشنی دنیای عجیب و غریب ELEX II است.
اما تقریبا همه تجهیزات در ELEX II قابل تقویت و بروز رسانی است. سیستم upgrade و crafting بازی بسیار پیشرفت کرده و حالا شما میتوانید اسلحه دشمنان را از زمین برداشته و پس از تعمیر استفاده و ارتقاء دهید. این قضیه در کنار چسباندن جواهر آلات برای ایجاد افکتهای جانبی روند استاندارد ارتقاء تجهیزات مبارزه را فراهم میکند.
تعدد و طیف کارآیی این ارتقاءها هم معقول و قابل تقدیر است، ولی پشت سد محدودیت قومی و انیمیشنهای محدود پایمال میشود. ارتقاء جادوها هم امکان پذیر است و میتواند شما را به یک آتش افکن بی رغیب تبدیل کند، اما در مقابل برخی از Factionها هیچ جای رشدی ندارند که انتخاب آنها را به جز دریافت Trophy مجزا بیمعنی میکند: در این وسط اوضاع Outlaw از همه بدتر است که فقط 5-6 مواد مخدر دارند که میزان سلامتی، Stamina یا میزان تحمل شما را بالا میبرند.
ایده گشت و گذار در دنیای بازی بسیار خوب کار شده است ولی به خاطر کنترل تانک مانند شخصیت اصلی کمی کند تجربه میشوند. مخصوصا دوربین بازی بیشتر به یکی از ابزارهای شکنجه Morkonها شباهت دارد؛ وقتی شخصیت ایستاده است دوربین در کمترین حالت زوم روی شانه راست شخصیت قرار میگیرد تا برداشتن آیتم و صحبت کردن با سایرین را دقیقتر کند.
با راه رفتن یک درجه به عقب میرود و در هنگام دویدن به دورترین فاصله خود از Jax میرسد تا دامنه دید بیشتری را محیا کند، ولی مشکل اینجاست که با متوقف شدن کاراکتر، که به لطف کنترل سنگین بسیار اتفاق میافتد، دوربین همچون کش شلوار به سمت چشم شما روانه شده و در کسری از ثانیه برخورد میکند! مشخص نیست هدف سازندگان از طراحی چنین دوربین داینامیک عذاب آوری چه بوده است ولی پیادهسازی آن بسیار ضعیف بوده و باعث ضربه خوردن هسته گیمپلی میشود.
صداگذاری محیطی ELEX II تکرار ELEX و دست کمی از فاجعه ندارد. صداهای مختلف بازی هم بسیار آماتور میکس شدهاند و هیچ انسجامی ندارند. صدای هیولاها هم یکنواخت است و هیچ تنوعی ندارد. صداپیشگی شخصیتها هم در سطح آماتور و در بهترین حالت متوسط است.
بیشترین تفاوت معطوف به خود Jax میشود که پس از به دست آوردن احساسات و عواطف خود و پدر شدن کمی انسانیتر ایفا شده است. موسیقی متن بازی هم تکراری از عنوان قبلی با اندک قطعات گوش نواز است که به لطف میکس بد با سایر اصوات روی مخ میروند!
با گفتن همه اینها، ELEX II یک بازی EuroTrash مثال زدنی است و در همین رده بازیهای نمره قبولی را کسب میکند. هرگز سعی نمیکند چیزی فراتر از چیزی باشد که از اول قصد داشته بدست بیاورد. هیچ تریلر عوام فریبانهای عرضه نکرده تا سر مصرف کننده را شیره بمالد؛ یک بازی با ایدهای جالب، روند تولید و توسعه اقتصادی و در آخر محصولی محقر و پر ایراد که با زحمت تجربه میشود و اگر حوصله مشکلات پر تعدادش را داشته باشید، تجربه شکسته بسته از یک آزادی به بهای گزاف نصیبتان میکند!
نقد و بررسی بازی ELEX II روی PS4 و بر اساس نسخه ارسالی ناشر انجام گرفته.
ELEX II R
برخی نکات برجسته و قابل ذکر در بازی
برداشتن حداقل یک قدم در ارتقاء بازی قبلی
پسر خردسال Jax !
Jetpack قابل ارتقاء
چرخه گیمپلی گشت و گذار، مبارزه و دیالوگ
نظری ارسال کنید