بعضیها بازی میسازند تا خود را به عنوان بهترین ثابت کنند و بعضی دیگر بازی میسازند تا نشان دهند که کسی جز آنها بهترین نیست. در ادامه و با نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2 به این موضوع میپردازیم که چگونه Rockstar Games موفق به ساخت بهترین بازی نسل هشتم کنسولهای خانگی شد. چهطور آنها نشان دادند در سالی که God of War عرضه شده هم میتوان استانداردها و انتظارات را بالا برد. اینکه ساخته جدید آنها نه تنها اثری از هنر هشتم، عنوانی از صنعت بازیهای ویدئویی و اولین نمونه از شبیهسازهای واقعی است. شبیهسازی که نشان میدهد شاید برخی با رویای زندگی در دنیای Westworld روز را به شب برساند و بعضی دیگر فرصت تجربه آن را به واسطه Red Dead Redemption 2 به دست آوردهاند. حالا گیمرهایی که آخرین ساخته استودیو Rockstar Games را تجربه کردهاند، این فرصت را به دست آوردهاند که اولین شبیهساز کامل غرب وحشی را پیش روی خود ببینند.(Red Dead Redemption 2 Review)
سالها پیش استودیو Bungie که معمولا با داستانهای جذاب و پیچیده مجموعه بازی Halo شناخته میشود، در زمان توسعه Halo Reach اعلام کرد داستان این اثر سختترین سناریویی است که آنها در تاریخ خود روی آن کار کردهاند. در آن بازه زمانی مسئولین Bungie اعتقاد داشتند که روایت داستانی به عنوان یک پیشزمینه برای قسمت اول این مجموعه چیزی شبیه به روایت داستان کشتی تایتانیک است که همه از پایان آخر باخبر هستند. همه میدانستند که در آن بازه زمانی سرنوشت داستان Halo Reach به چه شکلی رقم میخورد اما اینکه در چه مسیری به نقطه انتهایی داستان آن نسخه از Halo میرسیم، اصلیترین چالشی بوده که سازندگان باید آن را برطرف میکردند.
وضعیت برای راکستار و داستان بازی Red Dead Redemption 2 نیز تاحدودی مشابه است. آنهایی که قسمت قبلی این مجموعه را تجربه کردهاند از سرنوشت شخصیتهایی همچون جان مارستون، داچ، بیل ویلیامسون یا خاویر اسکوئلا باخبر هستند. آنها میدانند که در نهایت گروه تبهکاری داچ سالها قبل از اتفاقات نسخه قبلی از هم پاشیده شده. آنها میدانند که سرنوشت آخرین اعضای این گروه به چه شکلی رقم خورده. حالا باید پیش روی چنین مخاطبی داستانی را قرار داد که عملا میدانیم در انتهای آن چه اتفاقی انتظارمان را میکشد. چنین چالش بزرگی که میتواند تعداد بیشماری از بازیهای مختلفی که طی این نسل عرضه شدهاند را با شکست روبرو کند، تبدیل به نقطه قوت Red Dead Redemption 2 شده. تیم سازنده با تغییر شخصیت اصلی و معرفی آرتون مورگان به سراغ روایت بخشی از ماجرا رفته که شاید حتی اشارهای کوچک از آن را در نسخه قبلی مجموعه ندیدهایم. اینبار برای اولینبار در تاریخ راکستار با شخصیتهایی مواجه هستیم که پیشتر با آنها آشنا شدهایم. هرکدام از آنها چند سالی جوانتر هستند و البته آماده برای آخرین روزهای اوج گروههای تبهکاری در غرب وحشی آمریکا.

از همان لحظات ابتدایی دیدار دوباره با جان مارستون در جریان Red Dead Redemption 2 متوجه میشوید که تصمیم کنار گذاشتن او به عنوان شخصیت اصلی در این بازه زمانی از داستان گروه، باعث شده با آرتور مورگانی روبرو شویم که همانند بهترین شخصیتهای سینما و تلویزیون در جریان داستان رشد کرده و خود را به عنوان قهرمان اصلی ثابت میکند. در بخش اول داستان، بازی تمام تلاش خود برای معرفی شخصیت فعلی آرتور انجام میدهد. نفر دوم گروه داچ که هرچند در تمامی شرایط دستورات داچ را دنبال میکند اما دیگر اعضای گروه برای تصمیمات مختلف و انجام ماموریتها به کمک او نیاز دارند. آرتور در بخش ابتدایی داستان Red Dead Redemption 2، روایتگر همان کلیشه آشنای فیلمهای وسترن است که در آن قهرمان داستان هفتتیرکشی حرفهای است و تنها با یک هدف یعنی به دست آوردن پول و فرار به دنیایی ایدهآل زندگی میکند.
در ادامه با پیشرفت داستان این شرایط به کلی تغییر میکند. آرتور به مرور طرز فکری متفاوت پیدا کرده و تصمیم میگیرد که حداقل اختلافی پنهانی با عقاید تند داچ را شکل دهد. داستان بازی به شش بخش کلی تقسیم شده و در هرکدام از این بخشها با شخصیت اصلی متفاوتی از دید پرداخت روبرو هستیم. با روایت آهسته اتفاقات به مرور آرتور تغییر میکند و اولویتهای خود را تغییر میدهد. همین روند برای دیگر شخصیتها نیز تکرار میشود. از شخصیتهایی که در گذشته با آنها آشنا شدیم تا نمونههای دیگری مانند مایکا و چارلز که هر کدام با هدف و رویکردی متفاوت تبدیل به عضوی از گروه داچ شدهاند. هیچ یک از آنها تنها با هدف پر کردن محیط کمپ طراحی نشده و در کنار داشتن پیش زمینه داستانی خاص خود، در جریان بازی با قهرمان اصلی همراه میشوند.
استودیو Rockstar Games با ساخت Red Dead Redemption 2 نه تنها به شکل غیر قابل انتظاری مدت زمان بخش داستانی را افزایش داده بلکه موفق شده کاملترین و بهترین داستان کارنامه خود را برای این اثر آماده کند. یکی از دلایل اصلی این موضوع همین افزایش چشمگیر طول زمان بخش داستانی است. در اکثر ساختههای آنها هیچگاه داستانی با این حجم از جزئیات و البته چنین روایت دست اولی روبرو نبودهایم و معمولا شخصیتهای اصلی چندان چالش خاصی را پیش روی خود ندیدهاند. حالا فرصت برای پرداخت هر کدام از شخصیتهای حتی جانبی به وجود آمده و گیمر میتواند با رفتن به سراغ آنها، نکاتی را متوجه شود که لزوما در جریان اصلی دیالوگها و روایت داستانی بازی قرار نمیگیرند. حیف که با پرداختن بیشتر به این قسمت احتمال لو رفتن بخشهایی از داستان وجود دارد اما کافیست کمی به بازی فرصت دهید تا متوجه شوید که تاکنون در هیچ اثری از این صنعت با چنین داستان عظیمی روبرو نبودهایم.
داستانی که شاید حتی در کوچکترین و بیاهمیتترین بخشها حرفی برای گفتن داشته باشد. دیگر بخشی از داستان که شاید کمتر از سوی سازندگان بازی روی آن مانور شده باشد، نوع رفتاری است که گیمر نسبت به دنیای پیرامون خود نشان میدهد. در ساختار بازی نواری تحت عنوان Honor در نظر گرفته شده که رویکرد مثبت یا منفی گیمر نسبت به اتفاقات مختلف را نشان میدهد. ساختاری که به سادهترین شکل ممکن نشان میدهد آرتور شخصیتی خوب یا بد است. شاید در نگاه کلی این بخش از بازی بیشتر نکتهای ظاهری باشد و تاثیر خاصی در پیشرفت اتفاقات نداشته باشد اما میتوان گفت که از عناوین دیگری همچون Mass Effect و بسیاری از نقش آفرینیهای مطرح این روزها کار خود را به شکل بهتری انجام داده. به جز نمایش چند پایان خاص که به شکل مستقیم تاثیر رفتار مثبت یا منفی شما را نشان میدهند، عملا تمامی اجزای دنیای Red Dead Redemption 2 با توجه به رفتار شما واکنش خود را تنظیم میکنند.
اگر شخصیتی منفی را شکل دادهاید، مردم شهرها رویکردی منفی برای مقابله با شما اتخاذ میکنند و اگر شخصیتی مثبت را در اختیار داشته باشید، ممکن است که کمی سختی بیشتر را تحمل کنید اما میتوانید عکسالعمل خوب دیگران را به شکلی واضح مشاهده کنید. سالها درباره نقش انتخاب در داستان بازیهای ویدئویی و تاثیر آن صحبت شده و بسیاری از جمله نگارنده اعتقاد دارند که این انتخابها در نهایت شما را در مسیرهای مختلفی قرار میدهند که بالاخره توسط نویسندگان داستان طراحی شدهاند. اینجا اما مسیر مشخص است و بازی آزادی عمل در تغییر اساسی آن را به شما نمیدهد اما موفق شده با طراحی دنیایی تاثیرپذیر و البته زنده، شرایطی را ایجاد کند که طی آن تمامی تصمیمات شما بالاخره تاثیر خود را به شکلی کاملا طبیعی نشان میدهند.

اگر با شخصیتی درگیر شوید، در آینده ممکن است برخوردی دوباره و البته اینبار منفی را از طرف مقابل دریافت کنید یا ممکن است در جریان یکی از رویدادهای تصادفی Red Dead Redemption 2، شخصیتی جانبی را ببینید و این فرصت را داشته باشید که او را از پا در آورده یا رهایش کنید. در ادامه و شاید دهها ساعت بعد ممکن است اعضای خانواده این شخصیت برای گرفتن انتقام به سراغ شما بیایند. بخشی از جذابیتهای پنهان Red Dead Redemption 2 در همین رویدادهای تصادفی نهفته شده. اگر تاکنون عادت داشتیم که چنین بخشی از بازیهای Open World را خلاصه در مبارزه با چند دشمن تصادفی ببینیم اینبار راکستار استاندارها را تغییر داده و صدها رویداد متفاوت را به صورت کاملا تصادفی پیش روی گیمر قرار میدهد.
در برخی از آنها به شما حمله میشود، در برخی دیگر باید از یک فرد خاص دفاع کنید، برخی اوقات ممکن است وظیفه نجات دادن یکی از اعضای گنگ را برعهده گیرید یا حتی ممکن است در جریان رویدادی قرار گیرید که تنها پیش روی شما اتفاق میافتد و فرصتی برای تعامل با آن به دست نمیآورید. تمام این رویدادهای تصادفی را در کنار فعالیتهایی قرار دهید که امکان دریافت آنها از سوی هرکدام از اعضای گروه اصلی و حاضر در کمپ وجود دارد. پرداختن به این موارد شاید دهها ساعت از زمان شما را در شرایطی به خود اختصاص دهد که هنوز به سراغ ماموریتهای اصلی و ماموریتهای جانبی نرفتهایم. با نگاهی به مجموعه محتوایی که در بخش آفلاین بازی Red Dead Redemption 2 قرار گرفته میتوان نتیجه گرفت که گیمر میتواند در دنیای این بازی چیزی شاید بیشتر از 200 ساعت سرگرم شود.
رقمی که برای یکبار بازی کردن اثری این چنینی به شدت زیاد است و البته لحظهای از آن تکراری یا خستهکننده نیست. روندی که برای God of War اتفاق افتاده بود و مجموعهای از ماموریتهای اصلی و جانبی را با یک سطح از کیفیت پیش روی مخاطب قرار داده بود، اینجا و در بازی Red Dead Redemption 2 نیز تکرار شده. هرکدام از ماموریتهای جانبی که شاید با هدفی ساده همچون رفتن به یک خانه و پیدا کردن چند آیتم شروع شوند در ادامه راه جذابیت خاصی پیدا میکنند. به طور مثال در جریان یکی از ماموریتهای جانبی به شما وظیفه داده میشود که به خانهای متروکه رفته و سه آیتم مختلف را پیدا کنید. هدف اصلی در این ماموریت مشخص است، باید خانه را پیدا کرده و بخشهای مختلف آن را جستجو کنید تا در نهایت موفق به پیدا کردن آیتمهای مورد نظر شوید.
به سراغ خانه میروید و در حال جستجو هستید که دو نفر وارد خانه شده و با شما درگیر میشوند. این فرصت را دارید که درگیری را پیش از شروع تمام کرده و به سراغ کارتان بروید یا همان جا تکلیف دو نفر مورد نظر را مشخص کنید. در ادامه نیز با کمی جستجو بیشتر متوجه میشوید که در بخشی از خانه یک درب مخفی وجود دارد و با پیدا کردن آن به اتاقی مخفی وارد میشوید. در این بخش نه تنها آیتم مورد نظر شما پیدا میشود بلکه با نگاهی به کاغذهای موجود میتوانید متوجه جزئیات جدیدی از داستان فردی شوید که در ابتدا این ماموریت را به شما داده بود. نکتهای که در اینجا خود را نشان داده و تاثیر مستقیمی روی داستان دارد، تغییر دیالوگها و جریانهای جزئی در خط داستانی است. اینکه شما با چه ترتیبی ماموریتها را انجام داده و در هرکدام چه عملکردی داشته باشید، در دیالوگهای آینده تاثیر دارد. نکتهای که بعضا ظاهری مصنوعی در ساختههای قدیمی راکستار به خود میگرفت اما اینجا به بهترین شکل ممکن پیادهسازی شده و باعث شده که شاید دیگر رادیویی وجود نداشته باشد که عملکرد شما را در قالب اخبار روایت کند اما شخصیتها به خوبی نسبت به اتفاقات مختلف واکنش نشان داده و روایتهایی کوتاه از آن را در دیالوگهای متعدد خود شکل میدهند.
برای سالها راکستار به عنوان استودیویی شناخته میشد که حرف اول را در زمینه طراحی بازی Open World میزد و شاید داستان برای آنها در اولویت دوم قرار میگرفت. امروز اما آنها نه تنها توانستهاند دستاوردهای قدیمی خود را به شکل بهتری کسب کنند بلکه جریانی را به واسطه طراحی ماموریتهای اصلی و تقسیمبندی Red Dead Redemption 2 به چند فصل مختلف شکل دادهاند که میتوان برای اولینبار گفت راکستار توانسته تجربهای داستانی و تک نفره را در بالاترین سطح ممکن از کیفیت ارائه کند. در جریان بازی Red Dead Redemption 2، گیمر خود را بیش از همیشه در کانون توجه داستان میبینید و هرچند همواره آزادی عمل کاملی دارد اما باید بالاخره در ساختاری حرکت کند که به واسطه تقسیمبندی داستانی شکل گرفته.
در جریان این ساخته راکستار با بیش از 100 ماموریت داستانی روبرو هستیم که به خوبی در بخشهای مختلف داستان قرار گرفتهاند. ممکن است حتی در فصلهای انتهایی با ماموریتی کوچکتر از چیزی که انتظارش را دارید مواجه شوید اما در جریان همین ماموریتها نیز نکات داستانی جالب توجه و البته اتفاقاتی قرار گرفتهاند که شاید از دید ابعاد گیمپلی کوچک باشند اما تنوع خوبی به روایت داستان میدهند. نقطه اوج ماموریتهای داستانی به مواقعی اختصاص پیدا میکند که اکثر اعضای گروه برای انجام کاری با یکدیگر همراه میشوند. حس این گروه خشن که برای سالها گیمرها در انتظارش بودند اینجا به بهترین شکل ممکن پیادهسازی شده. داستان Red Dead Redemption 2 لحظاتی را رقم میزند که شاید در هیچ عنوان دیگری پیدا نشوند. حس انتقام، رستگاری، جدایی، تنهایی و… مجموعهای را شکل میدهند که در هر لحظه از بازی انگیزه را به شما برای ادامه کار باز میگرداند. لحظاتی که شاید مدتها آنها را در ذهنتان مرور کرده باشید اما هیچگاه فرصت تجربهشان در یک بازی ویدئویی را به دست نیاوردهاید.

پیشتر کمی درباره این موضوع صحبت کردیم که جزئیات نقش پررنگی را در بخشهای مختلف بازی Red Dead Redemption 2 ایفا میکنند اما کافیست چند ساعتی سرگرم تجربه این اثر شده تا متوجه شوید که نمیتوان به درستی آن را با کلمات توصیف کرد. هر آن چیزی که در بازی میبینید تنها نقشی ظاهری نداشته و امکان تعامل با آنها وجود دارد. با ورود به هر مغازهای امکان برقراری تعامل با تمامی اجزا و اجناس آن را دارید. تمامی شخصیتهای طراحی شده در بازی از نمونههای بیاهمیت که در شهرهای مختلف کاری انجام میدهند تا آنهایی که بیشتر اوقات در کمپ حضور دارند، برای تعامل با آرتور دیالوگی دارند و میتوان واکنشی متفاوت از هر کدام را انتظار داشت. اینجا دقیقا همان چیزی است که از آن به عنوان شبیهساز غرب وحشی یاد میکنیم.
میتوانید به اسلحه فروشی رفته و حتی نوع و طرح بدنه اسلحه خود را تغییر دهید. به آرایشگاه رفته و تغییرات ظاهری مد نظر خود را ایجاد میکنید. در لباسفروشی ترکیب مناسبی از لباسهای مد نظر خود را تن شخصیت اصلی میکنید. به سالن میروید و با دیگران بازی میکنید. وارد سالن نمایش شده و تئاتر یا فیلم نگاه میکنید. در مسابقه اسبسواری شرکت میکنید. به طبیعت رفته و تمرکز خود را روی شکار حیوانات یا ماهیگیری قرار میدهید. بهتر است اینگونه بگوییم که دوست دارید در Red Dead Redemption 2 چه کاری انجام دهید ؟ جواب ساده است. هر کاری که شما از مردم آن دوران و آن منطقه انتظار دارید را در ساخته راکستار مشاهده کرده و امکان تجربه آن را با جزئیات کافی در اختیار دارید.
اوضاع وقتی جذابتر میشود که سازندگان بازی بالاخره برای اولینبار توانستهاند به شکلی کاملا مناسب المانهای نقش آفرینی را در ساختار گیمپلی قرار دهند. حالا استفاده از قابلیتهای مختلف همچون Dead Eye یا دویدن و انجام دیگر فعالیتهای موجود باعث میشود که میزان سلامتی، استقامت و قابلیت صحنه آهسته برای تیراندازی که تحت عنوان Dead Eye شناخته میشود را ارتقا دهید. همین روال برای اسب گیمر نیز صدق میکند. اینبار اسبها تنها به عنوان وسیله نقلیهای که با یک سوت در هر نقطهای از نقشه ظاهر میشوند، در نظر گرفته نشده و شخصیتی منحصر به فرد دارند. در جریان بازی شما با انواع مختلف اسب که مشخصههای تعریف شدهای همچون سرعت و استقامت دارند، روبرو میشوید. برای اسب خود اسم انتخاب کرده و میتوانید بخشهای مختلف تجهیزات همراه آن را ارتقا دهید.
هرچه از اسب خود بیشتر استفاده کنید و به غذا و استراحتش توجه کنید، رابطه شما با اسب بهبود پیدا میکند. برخی اوقات باید مراقب برخورد با حیوانات درنده و خطرناک و ترس اسب از آنها باشید. برخی اوقات باید اسب خود را تمیز کنید و به آن غذا دهید تا نهایتا با رسیدن به سطح بالاتری از رابطه، امکانات بیشتری را برای کنترل آن به دست آورید. این روند باعث شده در جریان Red Dead Redemption 2 بی اختیار اسب برایتان تبدیل به موضوعی حساس شود. ممکن است حتی برای از دادن اسب خود انتقام بگیرید و نهایتا خیابانهای خاکی را تبدیل به دریایی از خون کنید.

تمام این موارد را در کنار سیستم تیراندازی دوباره طراحی شده بازی قرار دهید تا متوجه شوید که بازی Red Dead Redemption 2 تمام چیزی که برای جذب هر مخاطبی لازم است را در اختیار دارد. اینبار راکستار برای بهبود این بخش از ساخته خود به سراغ داشتههای Max Payne 3 رفته و بهترین نکته آن بازی یعنی تیراندازی را با شکل مناسبی به آخرین اثر خود منتقل کرده. حالا سیستم Dead Eye به مرور قابلیتهای بیشتری را پیش روی گیمر قرار میدهد و فیزیک و نوع حرکت اسلحهها با شکل بهتری دنبال میشود.
دیگر مانند عناوین قدیمی شاهد تعداد زیادی اسلحه قابل انتخاب نیستیم و این مسئله که گیمر پیش از هر ماموریت با چه رویکرد و اسلحهای وارد آن شود تبدیل به یکی از مهمترین بخشهای استراتژی پیشروی در گیمپلی شده. مسیری که راکستار اولینبار با GTA 4 آن را در واقعی کردن ساختههای خود شروع کرد اکنون به بالاترین استاندارد رسیده. هرچه سازندگان سعی کردهاند با افزایش جزئیات دنیایی واقعیتر را طراحی کنند از طرفی امکانات گیمر را نیز با در نظر گرفتن این موضوع توسعه داده و شرایطی کاملا متعادل را شکل دادهاند که طی آن گیمر باید در ابتدا محدودیتها را پشت سر گذاشته و به شکل مناسبی به سراغ هر کدام از صدها فعالیت موجود در Red Dead Redemption 2 برود.
معمولا علاقهای به صحبت درباره گرافیک ندارم اما هستند آثاری که با عملکرد درخشان خود هر مخاطبی را مجبور به اظهار نظر میکنند. معمولا از بازیهای Open World انتظار زیادی در زمینه گرافیک وجود ندارد و دید عموم این است که محیط بزرگ و وجود جزئیات بسیار باعث میشود که به صورت کلی شاهد گرافیک پایینتری در این دست از بازیها نسبت به آثار خطی باشیم اما Red Dead Redemption 2 به خوبی نشان داده که این طرز فکر، نشات گرفته از ضعف سازندگان است. از دید وسعت دنیای طراحی شده، طراحی جزئیات مختلف حاضر در آن، کیفیت شخصیتها، افکتهای گرافیکی، انیمیشن، فیزیک و هر آن چیزی که فکرش را میکنید روی وضعیت بصری یک بازی تاثیر دارند در آخرین ساخته راکستار به بهترین شکل ممکن اجرا شدهاند.
یکی از اصلیترین دلایلی که به زنده بودن دنیای این بازی کمک کرده همین گرافیک و دقتی است که سازندگان برای رسیدن به آن در نظر گرفتهاند. شاید اگر تنها ضعف فنی بازی که بعضا در محیطهای شلوغ خود را به صورت افت فریم نشان میدهد را از معادله حذف کنیم با نکته منفی دیگری برای این بخش از Red Dead Redemption 2 روبرو نشویم. همین وضعیت درباره صداگذاری و موسیقی نیز صدق میکند. شکی برای کیفیت صداگذاری شخصیتهای مختلف نداشتیم اما نبود رادیو آشنای GTA میتوانست کمی به ضرر عنوانی در دنیای وسترن تمام شود. خوشبختانه یکی از اندک ضعفهای نسخه قبلی این مجموعه که خود را تعداد کم موسیقی نشان میداد به کلی در جریان بازی جدید راکستار برطرف شده و حالا در هر نقطهای میتوان به جز صداهای محیطی، بهترین لحظات اسبسواری را با موسیقیهای ناب Red Dead Redemption 2 تجربه کنید. زمانی که متوجه میشوید استودیو برای طراحی یک قابلیت در نگاه اول ساده مانند دوربین سینمایی، هفت نفر را مشغول کار کرده متوجه میشوید که چگونه نماهای سینمایی با زوایایی که منظرههای زیبای بازی را به بهترین شکل ممکن نشان میدهند، همراه موسیقی شده و ترکیبی جاودانه را شکل دادهاند.
هر آن چیزی که از بازیهای ویدئویی تاکنون تجربه کردهاید را دور بریزید. Rockstar Games توانسته با ساخت بازی Red Dead Redemption 2 استانداردهای جدیدی را در این صنعت ثبت کند. استانداردهایی که شاید تنها خودشان و با ساخت GTA 6 موفق به ارتقا آن شوند. اکنون با نگاهی به نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2 به خوبی متوجه میشویم راکستار چیزی که تا به امروز غیرممکن بود و بسیاری اعتقاد داشتند سختافزار کنسولها در انجام آن کم میآورد را تبدیل به واقعیت کرده. امروز من و شما به عنوان بخشی کوچک از گیمرها این فرصت را داریم که یکی از بهترین بازیهای تاریخ و شاید بهترین بازی این نسل از کنسولهای خانگی را تجربه کنیم. اثری که شاید بهترینهای سینمای وسترن نیز در ارائه تجربه کلی آن تاکنون موفق نبودهاند. امروز شما این فرصت دارید که زندگی دوم خود را در آخرین روزهای غرب وحشی شروع کنید.
PS4 Review
Red Dead Redemption 2 Review
-
10/10
خلاصه
نکات مثبت:
طراحی دنیایی زنده و بیسابقه در صنعت بازی
گرافیک خیره کننده با جزئیات فراوان
موسیقی عالی
بهترین داستان ساختههای راکستار
هر آن چیزی که از غرب وحشی میخواهید
نکات منفی:
ندارد !
سلام به دوستان
نظر من راجب red dead redemption 1 و red dead revolver این هست که اگه نقدش کنید جالب میشه!
هم حس نوستالژی داره و هم اینکه هیچ سایت رقیبی هم این کارو نکرده 😉 ! فکر نمیکنم تجربه یه بازی نسل ششمی و یه بازی نسل هفتمی کار بدی باشه! ولی انصافا red dead revolver عنوانیه که دست کم گرفتن ش. من خودم روی xbox زده بودم بر بدن و جزو اولین بازیهایی بود که با این کنسول تجربه کردم و باید بگم اگر گرافیک شدیدا افتضاح بازی (که کنار ninja gaiden و halo 2 و mgs3 و … شبیه پشمک بود!!) بگذریم، گیم پلی اش حرف نداشت… ولی حیف که الان این کنسولو با ps2 ام فروختم… دوران خوبی بود کلا نسل شیش 😥
سپاس
گیم بزنید
Big satan 🙂
اگه این هکر های عزیز دستی به کیبورد ببرن برای کپی خور هم بیاد عالی میشه ما هم بتونیم این رد دد رو زیارت کنیم :smirk:
woow چه عجبا محمد طالبیان عزیز به یک بازی 10داد 😎
حساب کنید با چه بازی هیولایی طرف هستیم
البته که نقد بازی بعد از نقد سایت های همسایه روی سایت اومد ولی نقد جون دار و محکمی ارزشش داشت
ممنون :yes:
یه سایت گیم فرانسوی اینو نقد کرده بود نوشته بود محیط بازی پلاستیکیه و هیچ رابطه ای با مردم شهر نداری و این قضیه کثیف شدن تفنگ و تمیز کردنش لذت بازی رو از بین میبره و فیزیک اسبش به درد نمیخوره
خسته نباشید.نقد خیلی خوبی بود.Red dead 2 تجربه بصری فوقالعاده ای رو ارائه میده اما از هنری و فنی بی اشکال نیست:
1-مسئله اساسی در هنر،فرم یک اثر یا چگونگی ارائه محصول نهاییه.این فرمه که باعث انتقال یک حس به ما میشه.ای کاش توضیح میدادین چی میشه که حس انتقام، رستگاری، جدایی، تنهایی و… به ما منتقل میشه؟گیم پلی بازی چطور به این قضیه کمک میکنه؟مثلا آرتوربه سل مبتلا شده .میتونیم همین جوری کند بودن سرعتش رو توجیه کنیم.(از نظر خیلی ها کند بودن آرتور،نقطه ضعف بازیه اما به نظرم نقطه مثبتشه).حالا با همین نگاه میتونیم تناقض گویی ها بازی رو هم پیدا کنیم.مثلا طبق تعریف بازی dutch سر دسته یک گنگ فراریه ولی خنده ها و آواز خوندنش تو قایق و باخیال آسوده ماهیگیری کردنش اصلا همچین حسی رو به ما منتقل نمیکنه.
اشکالات فنی:
NPC ها بیش از اندازه خشن کار شدن و با کوچک ترین تحریکی،دست به اسلحه میبرن.گاها پیش میاد که نا خواسته با اسب به کسی برخورد کنید و به همین راحتی تحت تعقیب قرار بگیرید.
لفظ شبیه سازی که به کار بردید کملا درسته ولی ما RDR رو به عنوان سرگرمی و بازی تجربه میکنیم نه شبیه ساز.کنایه آمیزه که خیلی از گیمر ها برنامه خوابشون بهم میزنن تا کنترل آرتوری رو بدست بگیرن که باید برنامه خواب منظمی داشته باشه!تو فروم های مختلف به کنایه برای بازی اسم Western Sims رو استفاده میکنند.
ماهیت ماموریت ها به نظرم تکراریه.فرمول اینه:برو پیش شخص X،یک cutscene ببین.باهم با اسبتون به نقطه ی مشخصی برید.یک مبارزه با Y داشته باش و در انتها دوباره یک cutscene ببین.این چرخه تا پایان بازی ادامه داره.از حق نگذریم تقریبا تمام بازی ها همین شکلی شدن.
به نبود بخش آنلاین (البته فعلا)هم کاری نداریم هرچند که به نظرم مصداق عرضه ناقص بازی رو داره و میشد به همین بهانه،تا تاریخ در دسترس قرار گرفتنش.از نمره نهاییش کم کنیم.
ممنون
حاجی عمرا بازی های دیگه به گرد رد دد برسه 😀
نگاه انتقادی خشنی به بهترین بازی نسل داشتی ….
حاجی بشین همون پابجی و فورتنایتت بازی کن خخخخ :laugh:
رپتور جان بازی معروفی هست که ازش بدت بیاد و ازش ایرادهایی بگیری؟ یه بازی معروف و بزرگ؟
حاجی یک دو سه تایی هستن : 😀 yes:
اوف نتمم داره تموم میشه :sweat: :sweat:
به نظرت اگر بیای از ضعفهایی که تو اون بازیا میبینی و بقیه بهش بی توجه هستن رو برای ما بنویسی و ما همچین کامنتی بهت بدیم ناراحت نمیشی؟
اینکه یه نفر بیاد و خیلی منطقی موارد ضعفی که توی یه بازی رو دیده بیان کنه خیلی کار خوبیه. (حتی اگر از نظر بقیه اونا ضعف نباشن)
فکر میکنم این دوستمون خیلی منطقی صحبت کردن. شاید این همون نکاتی باشه که منم از بازی ایراد بگیرم.
قدرت تبلیغات انقدر بالاست که بعضی وقتا یه سری مسائل از دید آدمها پنهان میمونه.
خوبیه کامنت گذاری و تبادل نظر اینه که با چند چشم اضافه به یه مساله نگاه میکنیم و ابعاد جدید تری رو میبینیم که شاید از نظر ما مخفی بوده.
اقا موافقم دیگه حرف حساب جواب نداره .. :yes: 😀
تشکر بابت توجه تون. :yes: جایگاه رد دد و راک استار نزد همه ما ثابت شده است.صرفا خواستم یه تلنگری به خودم بزنم که چه قدر محو مسائل تکنیکی شدیم.همه از جزئیات خیره کننده رد دد به وجد اومدیم ولی نسبت به گیم پلی و طراحی مراحله شگفت انگیز تایتان فال2 بی توجه بودیم.انگار که بیشتر دوست داریم فیلم ببینیم تا بازی کنیم.چه بازی های خوبی رو به خاطر کوچیک بودن یا توجه نداشتن به جزئیات،بازی نکردیم.پابجی و فورتنایت که سرگرمی صرف هستند و از نظر بررسی هنری ما قبل نقد حساب میشن.
داش ما مخلصیم :yes:
دیگه راک استار حکم پدر خوانده سینما برا ما داره و تعصب خاصی هم روی بازی هاش داریم :yes:
سلام ممنون از نقد و بررسی.
یه پیشنهاد بدم، من احساس میکنم جای نقد و بررسی تصویری توی سایت خالیه.
اگه این مورد هم اضافه کنید، آیتم های تصویری کامل تر میشه.
برای مایی که هنوز بازی رو تجربه نکردیم نقد و بررسی متنی بهترین گزینه هست. علی الخصوص اینکه در نقدهای استانداردی مثل متن حاضر بر خلاف خیلی از شبه نقدها خبری از اسپویل داستانی و نکات کلیدی بازی نیست. اشتیاقم برای تجربه اثر چند برابر شد. ممنون
به امید خدا که به زودی فرصت تجربه بازی و به دست میارید
بسیار ممنون از محمد طالبیان.
متاسفانه من هنوز بازی رو تجربه نکردم چون هنوز به دست نرسیده و البته پولشم ندارم که بخرم. بسیار مشتاقم که بازی رو بازی کنم. توی همون یکی دو ساعتی که برای اولین بار دیدم و تست کردم به نظر مقوله جالبی میومد. البته که من کلا سخت گیرم و شاید بتونم از بازی ایرادهای اساسی در بیارم. اگر ایرادی باشه البته. ایراد بنی اسرائیلی نمیگیرم مثل ایرادی که گیم اسپات گرفته. باید تجربه ش کنم و بعد نظرمو بگم. ولی به نظر میرسه نمره کامل حقش باشه. امیدوارم به زودی وقتش و بازیش جور بشه. :yes:
ما هم مثل شما هستیم و با اینکه مجردیم ولی گاهاً به دلیل مشکلات مالی شرمنده زن و بچه مون میشیم. من تازه هفته پیش God of war دسته دوم گرفتم و دارم بازی میکنم
ممنون از کامنت
دیگه همینه.
کاریش نمیشه کرد. الان خبر خوندم تو عصر ایران که کارکنان قطار شهری اهواز 17 ماهه حقوق نگرفتن. فکم چسبید. تا تهش برین و انواع و اقسام فحوش و نفارین رو به باعث و بانیش بدین خودتون.
😯 😯 😯
17 مااااااااااااااااااااااه
:reallypissed: :reallypissed: :reallypissed:
نقد عالی بود خسته نباشید. در انتظار تجربه بازیم و درسته برام مثل last of us part 2 مورد انتظار نبوده اما هر چی باشه آشیه که راک استار برامون پخته :inlove: :inlove:
من بازی تقریبا چهار روزه که تهیه کردم و واقعا باید به راکستار تبریک بگم که همچین دنیای پویایی ساخته همه چیز در بهترین حالت هستن و واقعا جوری شما تو دنیای بازی غرق میشین که میبینید بعد مثلا چند ساعت بازی فقط دو یا سه مرحله داستانی رفتین حتی من که خودم حوصله رفتن از نقطه a به b در بازی های جهان باز ندارم و از fast travel استفاده میکنم تو این بازی ترجیح میدم خودم مسیر طی کنم و با اتفاقات متفاوتی که توی بازی هست روبرو بشم کلا بازی خیلی خوبه ولی تنها چیزی که بعضی موقع ها ممکنه اذیت کنه واقعی بودن بیش از حد بازی هست مثلا اگر یک گنگ سارق دنبالتون بیفتن شما دیگه نمیتونید بگید خب من میرم تو مناطق جنگلی فرار میکنم یا باهاشون درگیر میشم یا میرم فضای باز بلکه مثلا شما وقتی میرید تو جنگل نه تنها برای دشمن بازی عبور از بین درخت ها سخته بلکه برا شما هم همینطوره و مثل بازی های دیگه نیست که اگر با حداکثر سرعت حرکت کنید به درخت بخورید اتفاقی نیفتد یا بگید میرم تو فضای باز با دشمنان درگیر میشم از روی اسب میزنمشون درحالی که به این فکر نمیکنید که وقتی با دشمن درگیر هستید ممکنه اسبتون با برخورد به یک سنگ بیفته زمین حتی ممکنه با این کار دشمنان بازی بیان اسب شما رو بزنن تا شما رو ولی یه چیز دیگر هم که ممکنه تو ذوق بزنه عکسالعمل افراد به تیر هایی که شما به آنها میزنید باشه چون من خودم احساس کردم به بعضی تیر ها اصلا بدنشون واکنش نشون نمیده کلا بازی عالیه به همه پیشنهاد میدم بخرن هرجوری شده چه میخواین دیسک بازی بخرن یا به صورت شیرینگ حتی هکی از این جور بازی ها هر چند سال یک بار میاد و باید حتما تجربش کرد امسال هم که دو تا از این شاهکار های بازی (گاد و رددد) منتشر شدن که میشه گفت یک سال خفن برا ما گیمرا هست
ممنون اقای طالبیان :yes:
امتیازی که دادید شایسته این شاهکار