تذکر: عکسی که در بالا مشاهده می فرمایید، برای مصاحبه قدیمی بابک کرباسی با سایت گیم ایمگ می باشد و مرتبط به این مصاحبه نمی باشد.
بابک کرباسی یکی از قدیمیهای صنعت بازی کشور است که پیش از آغاز فعالیت بنیاد، در این حوزه مشغول به کار بوده است. او علاوهبر کار روی پروژههایی همچون «مقاومت»، «افسانه نوروز»، «مدافعان کربلا» و «عملیات شیطان»، پستهای مدیریتی فراوانی را طی دهه گذشته تجربه کرده است از جمله مسئولیت حوزه سرگرمیهای دیجیتال و کارشناس مرکز توسعه فناوری و اطلاعات وزارت ارشاد. او همچنین دبیر انجمن بازیسازان انقلاب اسلامی و نیز دبیر ستاد بازیهای رایانهای مرکز ملی فضای مجازی کشور بوده است.بابک کرباسی در حال حاضر یکی از چهار عضو اصلی کارگروه بازیهای رایانهای نظام صنفی بهحساب میآید. باتوجه به مصاحبه دو هفته پیش حسن مهدی اصل (یکی دیگر از این کارگروه) و جوابیه هادی جعفریمنفرد که به عنوان سخنگوی این کارگروه شناخته میشود، تصمیم گرفتیم مصاحبهای را با کرباسی ترتیب دهیم تا علاوهبر رفع ابهامات اینچنینی، بیشتر با مشکلات و مسائل پشت پرده صنعت بازی آشنا شویم؛ مشکلاتی که به گفته خودش، آنها را با پوست و استخوان لمس کرده است.
یکی از فعالان قدیمی بازیسازی داخلی هستید. به نظر شما بنیاد زمان مینایی با بنیاد کریمی قدوسی چه تفاوتهایی دارد؟ بنیاد جدید در چه زمینهای بهتر عمل کرده است و در چه زمینهای ضعیفتر؟
در دوره مینایی همه چیز خام بود. ما در حال یادگیری تولید بودیم و آنها نیز در حال یادگیری مدیریت. صنعت گیم اصلا وجود نداشت. کریمی قدوسی یک سازنده است و به تمام بازیسازان کمک کرده. شخص مینایی را هم فرد بسیار با دانش و شریفی میدانم اما در آن هنگام حتی حاکمیت هم نمیدانست که چگونه باید صنعت بازیسازی را شکل دهد. اتفاقی که افتاد پیدایش افرادی بود که از آب گل آلود ماهی گرفته و با چاپلوسی خود را به بنیاد نزدیک کردند. همین افراد وارد بدنه مدیریت بنیاد شدند و برای خودشان ساز و کار تعریف کردند. به قول معروف مافیا شکل دادند. از این گروه مثلا 10 نفره، هفتنفر از آنها سازنده بازی شدند. این افراد هیچکدام سازنده نبودند. آنها روی دوش ما بازیسازی یاد گرفتند، یکجورهایی خون ما را مکیدند و الان سودش را میبرند.
یعنی همین افراد الان صاحب استودیو شده و درآمدزایی میکنند؟
یا استودیو تاسیس کردند یا استودیوهای قدیمی را خریدهاند یا در آنها شریک شدهاند. به من ربطی ندارد آنها پول از کجا آوردهاند ولی در آن هنگام، کنار آمدن با چنین موضوعی برای همه ما سخت بود. همین نقطه ضعفها باعث یک عقبگرد وحشتناک در صنعت بازیسازی شد. ما در زمان تاسیس بنیاد افراد کاربلدی همچون بهرام برقعی یا پویا دادگر را داشتیم. استودیوی فصیحی هم در همان دوران شکوفا شد. ما در حال طی کردن راه خود بودیم و پروژههای بزرگی همچون بازیهای «پایان معصومیت»، «عصر پهلوانان» و امثالهم هیچکدام با کمک بنیاد شکل نگرفت. من و فرشاد صمیمی پیش از شکلگیری بنیاد مشغول کار مشترک بودیم. در آن زمان موسسه تبلیغات اسلامی و تبیان، کانون پرورش فکری کودک و نوجوان و یک قسمت بازیسازی در سپاه و بسیج بودند. مسیر خوبی پیشرو داشتیم. بنیاد شکل گرفت تا راه پیشرفت صنعت را تسهیل کند ولی تبدیل شد به یک دستانداز بزرگ برای صنعت.
چه اتفاقی افتاد؟
شورایعالی انقلاب فرهنگی مصوبهای داشت برای تسهیل کار بازیسازان و ساخت راحتتر بازیهای بومی براساس منویات مقام معظم رهبری اما همین باعث شکلگیری مشکلی بزرگ شد. اساسنامه بنیاد از همان روز اول اشتباه بود. در آغاز دولت دهم، ما جلسهای با شمقدری داشتیم و در مورد مشکلات این اساسنامه گفتیم. وی هم قول داد طی 10 روز مشکلات ذکر شده را به شورایعالی انقلاب فرهنگی منتقل کند تا اساسنامه بنیاد براساس نقطهنظرات نخبگان این حوزه تغییر کند اما مدیران بنیاد واکنشی بسیار شدید نشان دادند و حتی نقاط مبهم و ضعف این اساسنامه را جزو حسنهای این سند خواندند. به راحتی میتوانم بگویم تصمیمهای غلط و غیرکارشناسی شورایعالی انقلاب فرهنگی، کمر صنعت بازیسازی بومی را که شبیه به نهال تازه جوانه زده بود، شکست.
به قول فرشاد صمیمی حکم شترمرغ را داشت؟
دقیقا. طبق قانون خدمات کشوری واگذاری مسائل حاکمیتی در حوزههای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی بهبخش خصوصی ممنوع است. این کوچک کردن دولت نیست، این تخلف است. در اساسنامه اول، بنیاد به عنوان سازمان خصوصی (غیردولتی) ثبت شد. وقتی چنین سازمانی خصوصی ثبت میشود باید همه چیز در مورد آن شفاف باشد. اگر بنیاد خصوصی و غیردولتی است چرا باید وظیفه نظارت، پخش و تولید و رصد بازار و نظام ردهبندی سنی افراد زیرنظر آن باشد.
این مشکلی است که بسیاری با بنیاد دارند. اینکه بنیاد نباید در تمامی بخشهای گیم ورود کند.
ما گفتیم که ادارهای در ارشاد تاسیس شود مثلا به نام اداره بازیهای رایانهای. این اداره وظیفه قانونگذاری، صدور مجوز فعالیت و موارد مشابه را برعهده داشته باشد. ذهنیتمان اینگونه بود که حتی موقعیت فیزیکی این اداره نیز باید درون ساختمان وزارت ارشاد باشد یعنی بخشی از بدنه اصلی این وزارتخانه شود چون صنعت فرهنگی تولید بازی رایانهای یک کار مهم و استراتژیک فرهنگی است.
میخواهم در یک مورد شفافسازی کنید. داستان گرفتن بودجه صد میلیونی از بنیاد آن هم با نشان دادن ماد بازی «فارکرای» حقیقت دارد؟
داستان به آن شیوه که بین بازیسازان نقل شده نیست. متاسفانه در آن هنگام افرادی در بنیاد بودند که از جنس تولید گیم نبودند. مثلا با احترام به تو، من نمیتوانم قبول کنم که یک ژورنالیست مسئول نظارت روی محتوای بازی من شود، هرچند میدانم که از سواد گمینگ خوبی برخوردارید اما در ذهن من جایگاه دیگری در صنعت بازی دارید. در آن زمان هیچ دلیلی وجود نداشت که مدیر مسئول یا سردبیر یک نشریه بازی، مسئول نظارت بخشهای مختلف بازیسازی در بنیاد شود.
شفافتر میگویید که منظورتان چه کسی است؟
مثلا بابک نمازیان در کار خود فرد حرفهای بود اما نمیتوانست کارشناس ساخت بازی دیگران باشد. اصلا نمیتوانم چنین چیزی را قبول کنم. خود من هم هیچ سررشتهای در نشریات ندارم و عکس این مسئله هم صدق میکند یا مثلا برنامهنویسی که هیچ ایدهای در مورد هنر بازیسازی ندارد و میآید صرفا در مورد کدهای بازی نظر میدهد. همین انتخابهای غلط بود که باعث شد پروژه «مرد نکونام» پویا دادگر رد شود. چرا بازیساز نخبهای همچون دادگر باید ایران را ترک کند و در یک شرکت جهانی مشغول به کار شود. مثلا چون امثال نمازیان از یک پروژه به هر دلیلی خوششان نمیآید، آن بازی مجوز ساخت نگیرد. عقاید من با علی سیداف کاملا متفاوت است اما اگر او بگوید من از پروژهای مثل «مرد نکونام» خوشم نمیآید یا ایرادی روی آن دارم، باز میتوانم پیش خودم بگویم که سیداف حداقل سالهاست که دود چراغ این صنعت را خورده و حرفی که میزند شاید سلیقه شخصی باشد ولی تکیهگاه علمی هم دارد اما امثال بابک نمازیان چی؟ نمیخواهم به کسی توهین کنم ولی واقعا چیزی برای ارائه نداشت. وی چه کاری در حوزه تولید انجام داده بود؟ خب وقتی این اتفاق میافتد شائبه دیگری تقویت میشود؛ با ما باش، هرچه خواهی کن! خب این یعنی باید در دایرههای قدرت قرار بگیرید. در آن موقع اگر در دایرهها بودید میتوانستید برای یک بازی ماد کمتر از 10 میلیونی، حدود 150 میلیون تومان از بنیاد بگیرید، آنوقت «مرد نکونام» هم میتواند حذف شود. شخص مینایی مشکل کار نبود، سیستم مشکل داشت. همین سیستم شتر مرغی نباید باشد. اگر این نوع قانونگذاری و تخلف در تصویب و تفسیر قانون درست است پس سازمان سینمایی هم منحل شده و همه چیز دست بنیاد فارابی بیفتد.
خب اینکه اشتباه است.
اگر اشتباه است پس چرا بنیاد ملی بازیها اینگونه اداره میشود. چرا دود چنین مشکلی باید در چشم بازیسازها برود. البته این موضوع ربطی به عملکرد مدیران فعلی بنیاد ندارد. بحثم سر اصل اساسنامه و تصمیمگیریهای کلان درباره این صنعت به شدت اقتصادی در کشور است.
پس چرا بازیسازان اعتراض نمیکنند؟
به من نگاه نکنید که مستقل کار میکنم و در حوزههای دیگر هم فعالیت دارم. وقتی بازیساز باشید در بخشهای زیادی گوشتتان زیر دندان قوانین بنیاد است؛ اول از همه پروانه تولید یعنی یک سازمان خصوصی باید پروانه تولید بدهد به رقبایش. دوم قراردادهای حمایتی یعنی پولی را که دولت به سازنده اختصاص داده است، باید از یک سازمان خصوصی بگیرد. سوم هولوگرام یعنی اگر پروژهتان تمام شده و میخواهید پروانه نشر بگیرید، باز بنیاد باید پروانه نشر را صادر کند. میخواهید ناشر بگیرید باز بنیاد باید کوپن بازیهای خارجی را به ناشران بدهد. تجمیع تمام قوانین حاکمیتی در بخش خصوصی حتی ناخواسته باعث ایجاد فساد میشود حتی اگر بهترین فرد مسئول اجرای این قانون غلط باشد.
خود کریمی قدوسی هم بنیاد را به هشتپا توصیف کرده است و گفته قصد برون سپاری داریم اما ما نه تنها برون سپاری ندیدیم بلکه حتی عکسش را دیدیم.
با تمام احترامی که برای کریمی قائلم مخالف چنین حرکتی هستم. شاید سیستم کاری و قوانین بالادستی در بنیاد اشتباه باشد اما دلیلی ندارد مثلا وزارت ورزش و جوانان در مقوله بازیهای الکترونیک ورود کند، آن هم وقتی ما فقط یک انجمن یا سازمان مردم نهاد بازیهای الکترونیک داریم.
حسن مهدی اصل انتقادی از بنیاد داشت. اینکه چرا باید سازندگانی در بخش مدیریتی بنیاد باشند که میتوانند در کار سازندگان دیگر اخلال ایجاد کنند. فردای همان روز هادی جعفریمنفرد یادداشتی نوشت و از بنیاد دفاع کرد. هر دوی آنها عضو کارگروه نظام صنفی بازیهای رایانهای هستند. آیا این کنش و واکنش معنایی به غیر از دو دستگی دارد؟
آیا حسن مهدی اصل به عنوان نماینده کارگروه صحبت کرده است؟
نه، به عنوان سازنده.
خب، پس چیزی به اسم دودستگی وجود ندارد. حرفهای او را خواندهام و بخشهای زیادی از آنها را قبول دارم. نکاتی که در یادداشتهادی وجود داشت هم کاملا درست است منتها فکر میکنم نیازی نبود جعفریمنفرد این یادداشت را بنویسد یا حداقل نیازی نبود اینگونه عکسالعمل احساسی نشان بدهد.
پس دودستگی را تکذیب میکنید؟
دودستگی بین ما وجود ندارد. اگر هادی جعفری هم کاری کرده است از روی خوش قلبی بوده؛ هرچند آن حرکت را درست نمیدانم.
سخن پایانی بابک کرباسی:
میخواهم استعفا دهم
حقیقت این است که من سالهای سختی را پشت سر گذاشتم. افراد بسیاری هم طی دوران مختلف به من و امثال من کمک کردند. در نهایت کریمی قدوسی؛ مدیر بنیاد ملی بازیها این موقعیت را فراهم کرد تا بتوانیم ذیل کارگروهی در سازمان نظام صنفی دور هم جمع شویم اما متاسفانه تبلیغات غلط و فشار اشتباه در مورد ساخت بازی موبایل و حذف تمام سازندگان بازیهای pc همه چیز را خراب کرد. سازندگان ما برای موبایل بازی نمیسازند، فقط برای کافه بازار عنوان تهیه میکنند. تصور کنید اگر کافه بازار یک روز بسته شود یا هر اتفاق پیشبینی نشدهای برای مخاطبان این فروشگاه پیش بیاید، چه اتفاقی برای بازیسازان میافتد. به همین خاطر و نیز به دلیل عدم همراهی کامل بازیسازان به عنوان بازوهای اصلی صنفی، تصمیم دارم از عضویت در کارگروه بازیهای رایانهای نظام صنفی استعفا دهم. باید بگویم که روند فعلی بازیسازی کشور که مثل خیلی از افراد دیگر از آن ناراضی هستم، اینگونه اصلاح نخواهد شد. ما پس از 10 سال هنوز چیزی به اسم صنعت اقتصادی نداریم و متاسفانه نه مسئولان فرهنگی به فکر هستند و نه خود بازیسازها قصد تغییر در روند فعلی را دارند.
منبع روزنامه صبا
نظری ارسال کنید