یکی از محبوبترین شخصیتهای منفی دنیای بازیهای ویدیویی بدون شک Lich King از سری بازیهای Warcraft ساخته بلیزارد است. گرچه نام این شخصیت با شاهزاده لوردران (Lordaeron) یعنی آرتاس منثیل (Arthas Menethil) گره خورده اما حقیقت وجودی Lich King چیز دیگریست. لیچ کینگ پادشاهی از دل سرما، فرمانده لشگر Scourge است و سوار بر Sindragosa میشود که حتی نام او وحشت به دل تمام آزراث میاندازد. در این مقاله به معرفی این شخصیت و شرح داستان آن میپردازیم. با ما همراه باشید.
تولد یک کابوس دوست داشتنی
خلق لیچ کینگ مربوط به Burning Legion که به اختصار به آن لیژن میگویم، باز میگردد. لیژن از زمان دنیای باستانیان یکی از دشمنهای قسم خورده سرزمین آزراث بوده و آنها برای نابودی این سرزمین دست به هر کاری میزنند. یکی از فرماندهان بلند پایه این لشگر لجام گسیخته Kil’Jaeden نام دارد. Ner’Zhul نام یکی از نه فرمانده نژاد اورکها در سرزمین درانور (Draenor) بود که توسط Gul’dan فریب داده شد و به خدمت Kil’Jaeden در آمد. نرزول در دو جنگ اول اورکها در مقابل انسانها نقش بسیار مهمی را ایفا کرد اما اکثر نقشههای او با شکست مواجه شد و در نهایت به خاطر خیانت به لیژن توسط Kil’Jaeden مجازات شد. وقتی نرزول قصد داشت تا درانور را ترک کند توسط Kil’Jaeden دستگیر و کشته شد. در این فرآیند بدن اون از بین رفت اما Kil’Jaeden تصمیم نداشت تا به این سادگی از نرزول گذر کند. او روح نرزول را زنده نگه داشت و در کوهی کوچک از یخ زندانی کرد. با این کار روح نرزول بسیار قدرتمندتر از گذشته شد و به نوعی حتی بالاتر از قدرت مرگ قرار گرفت. بدین صورت نرزول دیگر وجود خارجی نداشت و به این ترتیب لیچ کینگ به وجود آمد. لیچ کینگ برای انجام ماموریتی هولناک به آزراث فرستاده شد.
او در شمالیترین قسمت آزراث یعنی Northrend ساکن شد. زندان یخی کوه مانند او تبدیل به تختی شد که پادشاهان بر روی آن مینشینند. بدین ترتیب به جایگاه فرمانروایی او The Frozen Throne یا تخت یخ زده میگویند. لیچ کینگ از این تخت شروع به ساخت ارتشی بی رحم با نام Undead Scourge کرد. تمامی نقشههای لیچ کینگ برای ضعیف کردن دنیای آزراث بود تا لیژن بتواند به راحتی آزراث را نابود کند. این ارتش مانند اورکها ضعیف نبود و اینبار برای جلوگیری از خرابکاری یکی از Dreadlordها با نام Tichondrius با لیچ کینگ همکاری میکرد. لیچ کینگ از قدرتهای ذهنی و روانی نیز بهره میبرد و به همین ترتیب موجودات زنده دور و اطراف خود را از لحاظ ذهنی تسخیر میکرد. در این حین بیماری جدیدی به اسم Plague of Undeath از تخت یخ زده به بیرون درز پیدا کرد. این بیماری مانند طاعون عمل کرده اما هر کس که با آن آلوده شود را به موجوداتی مثل زامبی تبدیل میکرد. لیچ کینگ با استفاده از قدرتهایذهنی و جادویی خود توانست بر بسیاری از مناطق موجود در Northrend فتح کند. لیچ کینگ با بلعیدن روحهای بیشتر هر روز قدرتمندتر میشد. در این بین با قدرت گرفتن لیچ کینگ او به مبارزه با قلمروی Azjol-Nerub رفت. ساکنان این تمدن بسیار قدیمی مردمانی شبیه به عنکبوت بودند که نسبت به قدرتهای ذهنی و حتی بیماری Undeath Plague مقاومت نشان میدادند. لیچ کینگ وارد جنگی ده ساله با این تمدن قدیمی شد که به “جنگ عنکبوتها” مشهور شد. این جنگ در انتها به پیروزی لیچ کینگ و به وجود آمدن اولین پیروزی بزرگ او منجر گشت. Dreadlordها در این وضعیت از لیچ کینگ خواستند که به قول خود عمل کرده و آزراث را برای تهاجم چندم لیژن آماده کند. لیچ کینگ با استفاده از قدرت ذهنی خود تمام افرادی که تفکری سیاه داشتند را به سمت خود دعوت کرد. در این میان جادوگری به اسم Kel’Thuzad به این دعوت پاسخ مثبت داد و فرقهای به نام Cult of the Damned را برای پرستش لیچ کینگ به وجود آورد. Kel’Thuzad و Dreadlord دیگری به اسم Malganis راه را برای لیچ کینگ در سرزمین اصلی آزراث فراهم میکردند. در این بین روح نرزول در زندان لیچ کینگ هنوز به فکر فرار از زندانش بود.
مردگان در لوردران
Kel’Thuzad و فرقه تازه تاسیسش بعد از چند ماه برنامهریزی کار خود را انجام داده و طاعون لیچ کینگ را در سرزمین لوردران آزاد کردند. اینجاست که داستان رنگ و بوی خاصی به خود میگیرید. شاهزاده لوردران Arthas Menethil همراه با Jaina Proudmoore به دنبال دلایل این بیماری در سرزمین لوردران میگردند. مناطق شمالی لوردران توسط این بیماری به صورت کامل نابود شده بودند. بیماری در حالی پیشروی بود و در این حال تنها پسر پادشاه Terenas، آرتاس فرماندهی مبارزه در مقابل Scourge را به عهده میگیرد. ولی تمام اینها فقط نقشه لیچ کینگ بود. آرتاس در نهایت موفق به کشتن Kel’Thuzad شد اما ارتش Scourge اصلا ضعیف نشد. آرتاس برای بیرون کردن Scourge تصمیمهای هولناکی گرفت که طبق آن تقریبا تمام مردم شهر Stratholme را که به بیماری آلوده شده بودند را نابود کرد. آرتاس اینکار را انجام داد تا مردم این شهر به صورت زامبی به ارتش Mal’Ganis اضافه نشوند و در نهایت بتواند به خود او حمله کند. گرچه آرتاس برای حمله به Mal’Ganis ناکام ماند. Mal’Ganis در لحظات فرار به Northrend آرتاس را به حمله به این سرزمین دعوت و آرتاس نیز او را تهدید به مرگ کرد، حتی اگر مجبور باشد تا آخر دنیا برای کشتن او برود.
اینجاست که هم رزمان آرتاس به او اخطار میدهند که شاید او عقلش را از دست داده باشد. آرتاس رد بیماری را تا سرزمین Northrend دنبال کرد و در اینجا با Muradin Bronzebeard، دوست قدیمیاش مواجه شد. Muradin آرتاس را به غاری هدایت کرد که یک شمشیر افسانهای در آن نگهداری میشد. آنها امید داشتند که با استفاده از این شمشیر افسانهای ارتش Mal’Ganis را نابود کنند اما در عوض آرتاس طعمه قدرت بسیار زیاد لیچ کینگ شد. آرتاس برای نجات مردمش و تمام کردن بیماری که آنها را به زامبی تبدیل میکرد، شمشیر Forstmourne را به دست گرفت. این شمشیر به او قدرت بسیار زیادی را اعطا کرد اما به بهایی بسیار زیاد… آرتاس روح خود را از دست داد و به اولین Death Knight برای لیچ کینگ تبدیل شد. آرتاس در انتها انتقامش را از Mal’Ganis گرفت و به این ترتیب یکی از زندانبانهای لیچ کینگ را به قتل رساند و قدمی بزرگ برای تبدیل شدن به بزرگترین قهرمان لیچ کینگ برداشت. آرتاس در ادامه با استفاده از ارتش Scourge به سرزمین پدری خود حمله کرد و در نهایت پدر خود را به قتل رساند. این صحنه به یکی از شکوهمندترین قسمتهای این بازی تبدیل شد.
راهی به دوزخ
با در اختیار داشتن آرتاس به عنوان قهرمانی بیبدیل، لیچ کینگ بیماری خود را بیشتر در لوردران گسترانید. پالادینهای قدرتمند Order of the Silver Hand با تمام قدرت خود به آرتاس حمله کردند اما حتی قدرتمندترین آنها Uther که زمانی استاد آرتاس به شمار میرفت نیز توسط آرتاس به قتل رسید. با دستور مستقیم زندانبان لیچ کینگ یعنی Tichondrius آرتاس لشگر Scourge را به سمت شمال سرزمین Eastern Kingdoms یعنی سرزمین High Elf ها هدایت کرد. سرزمین High Elf ها Quel’Thalas نام دارد و شمالی ترین بخش قاره Eastern Kingdoms متعلق به این مردم است. آرتاس قصد داشت تا با رسیدن به این سرزمین Kel’Thuzad را که نابود شده بود دوباره زنده کند. Kel’Thuzad نیز وظیفه داشت تا Archimonde یکی دیگر از فرماندهان ارشد لیژن را برای آماده سازی حمله چندم آنها به آزراث، احضار کند. سرزمینی به اسم Sunwell در Quel’Thalas با قدرتهای جادویی وجود داشت که بهترین مکان برای احضار لیژن به شمار میرفت.
آرتاس برای انجام این امر تقریبا نسل High Elfها را با کشتار از بین برد. بعد از نفوذ آرتاس به شهر Silvermoon تقریبا هشتاد درصد از نسل High Elfها نابود شده بودند. آرتاس موفق به زنده کردن Kel’Thuzad میشود و تا اینجا نقشه لیژن به خوبی پیش رفته است.سربازهایی از سمت لیچ کینگ نیز به شهر دالاران حملهور شدند و کتاب مربوط به Medivh را که برای احضار Archimonde لازم بود را دزدیدند. در آخر Archimonde به آزراث احضار شد و بلافاصله بعد از انجام اینکار کنترل ارتش Scourge را از دست لیچ کینگ خارج کرد و به Dreadlord ها سپرد. Archimonde به خاطر انتقامجویی از نژاد Night Elfها تخت پادشاهی لیچ کینگ را فراموش کرد و به همین دلیل نرزول به زندانی بودن در تخت یخی ادامه داد.
لیژن حمله عظیمی به سمت تمدن Night Elfها انجام داد و به همین خاطر Illidan Stormrage بعد از ده هزار سال از زندان آزاد شد، تا با ارتش لیژن مقابله کند. نرزول سالها قبل از قدرت Skull of Gul’Dan بهره برده بود و میدانست که این شی جادویی میتواند قدرت خوبی را به او هدیه کند. همچنین اعتیاد ایلیدن به جادو برای نرزول مسجل شده بود به همین خاطر او آرتاس را به قاره Kalimdor فرستاد. آرتاس از قدرتهای عجیب Skull of Gul’dan به ایلیدن گفت و همین مورد باعث شد تا ایلیدن از این شی جادویی استفاده کرده و تبدیل به موجود شیطانی می شود. ایلیدن قصد دارد تا Tichondrius را نابود کند، کسی که وظیفه زندانبانی لیچ کینگ را به عهده دارد و این نابود سازی با نقشههای نرزول هماهنگی خوبی داشت. با نابود شدن Tichondrius شاهد شکست بسیار بد Archimonde در نبرد برای کوه هایجال بودیم. (Battle for Mount Hyjal)
ادامه دارد…
یه غلط تایپی دیگه هم داشت که صد البته هنگام تایپ کردن پیش اومده …
Medvih
ممنون از این مقاله جامع ….
ممنون از مقاله
شرمنده Tichiondrius غلطه ….
Tichondrius درسته عزیز…
ممنون تصحیح شد