بعد از چندین سال Lich King در رویای خود توانست هم قلب خودش را نابود کند هم اراده نرزول را تحت تاثیر قرار دهد. Lich King اعتقاد داشت که هر چیزی که او را به انسانیت نزدیک کند باعث ضفعش می شود. به همین خاطر او نماد قلب خودش در رویا را نابود کرد. Lich King بعد از بیدار شدن از رویا به سمت منطقهای به اسم Sindragosa’s Fall رفت که در واقع محل دفن یکی از اژدهایان زمان باستان بود. او با استفاده از قدرت Frostmourne تواست تا Sindragosa را دوباره زنده کند. Sindragosa مشاور اعظم Malygos بود. (Malygos در واقع یکی از اژدهایان محافظ سرزمین آزراث بود که نماد جادو به شمار میرفت.) تمام اتفاقات اشاره شده در این قسمت در بسته الحاقی Wrath of the Lich King در بازی World of Warcraft رخ داده است.
حمله به آزراث
لیچ کینگ هدفی جز نابودی آزراث نداشت و با استفاده از قدرت ارتش Scourge میتوانست اینکار را انجام دهد. فقط کمی بعد از بیدار شدن او از رویا، بستههای غلات اسرار آمیزی به شهرهای بزرگ Azeroth فرستاده شد. مردم آزراث با خوردن این غلات مریض و بعد از مدتی تبدیل به یکی از زامبیهای ارتش Scourge میشدند. با اوج گرفتن حمله ارتش Scourge سازمان Argent Dawn به مبارزه با این موجودات جهنمی رفت. در این میان قهرمانان حزب Alliance و Horde نیز به مبارزه با ارتش لیچ کینگ پرداختند. لیچ کینگ بلافاصله شهرهای اصلی هر دو حزب را مورد حمله سنگین قرار داد اما قهرمانهای آزراث موفق شدند که این حمله را نیز خنثی کنند. هدف از این حمله به آزراث و شهرهای اصلی آن، کشیدن قهرمانهای بازی به سمت سرزمین یخ زده Northrend بود. جایی که لیچ کینگ با استفاده از قدرت خود آنها را به فساد کشانده و تباه کند. دقیقا اتفاقی که برای آرتاس افتاد و در نهایت به یک دث نایت (Death Knight) تبدیل شد.
سقوط در آزراث – نبرد برای کلیسای Light’s Hope
آرتاس سالهای گذشته با کمک به لیچ کینگ باعث شد که سرزمین لوردران وارد یک جنگ داخلی شده و اکثر مردمانش جان خود را از دست بدهند و یا تبدیل به زامبیهای ارتش Scourge شوند. این سرزمین از همان زمان دچار جنگ داخلی شد و لیچ کینگ تصمیم گرفت که برای رسیدن به پیروزی در آزراث باید مقاوت در مقابل Scourge را در این لوردران نابود کند. برای انجام اینکار او دسته جدیدی از دث نایتها را به وجود آورد. این دسته جدید توسط Highlord Darion Mograine کنترل می شد. این دسته در ابتدا موفق شدند تا هدف خود را به سرانجام برسانند و مقاوت در مقابل Scourge که با نام Scarlet Crusade شناخته میشد را از این منطقه بیرون کنند. لیچ کینگ در این نبرد حضور Mal’Ganis را حس کرد، دشمنی که سالهای گذشته او را در Northrend نابود کرده بود اما ترجیح داد که از این حس چشم پوشی کند.
بعد از شکست دادن Scarlet Crusade ارتش لیچ کینگ خود را برای حمله به کلیسای Light’s Hope آماده میکرد، لیچ کینگ میخواست که با حمله به این کلیسا سازمان Argent Dawn که منبع مقاوت در مقابل او بود را نابود کند. بر خلاف انتظار، Argent Dawn موفق شد تا در این مبارزه پیروز شود و آنها این پیروزی را مدیون Tirion Fordring بودند. لیچ کینگ با مشاهده شکست خوردن سربازانش خودش وارد میدان جنگ شد و مقابل Tirion Fordring ایستاد. لیچ کینگ گفت که قربانی کرد ارتشی از دثنایتها بهای بسیار کوچکی برای پیدا کردن Fordring بود. دستور حمله به لیچ کینگ صادر شد اما او با یک ضربه تمام دشمنان خودش را نابود کرد! Darion که از خیانت لیچ کینگ به او و دثنایتها بسیار عصبانی شده بود شمشیر Corrupt شده Ashbringer را به سمت Fordring پرتاپ کرد. (Ashbringer یکی از شمشیرهای مقدس و قدرتمند دنیای وارکرفت بود که توسط Darion استفاده میشد، بعد از تبدیل شدن او به دث نایت این شمشیر نیز Corrupt شد.) Fordring نیز با استفاده از ایمان قوی خود و نیروی سزمین مقدس Light’s Hope توانست این شمشیر را تطهیر کند. با این قدرت جدید Fordring به لیچ کینگ حمله کرد و ضربهای را به او وارد ساخت. لیچ کینگ با مشاهده قدرت Fordring از میدان نبرد فرار کرد. لیچ کینگ در حال فرار به Fordring قول داد که ملاقات بعدی آنها روی سرزمینی مقدس روی نمیدهد. نبرد برای کلیسای Light’s Hope باعث شد که دو دشمن بسیار قوی برای لیچ کینگ به وجود آید. Tirion Fordring که رهبر سازمان Argent Dawn بود و دیگری Darion Mograine که رهبری دثنایتهای Ebon Blade را بر عهده داشت.
دروازهای به جهنم
نیروهای Alliance و Horde برای پایان دادن به زندگی لیچ کینگ راهی سرزمین یخ زده Northrend شدند. این نیروها بلافاصله خود را به Angrathar the Wrathgate رساندند. Angrathar the Wrathgate در واقع ورودی اصلی Icecrown Citadel بود که لیچ کینگ در آن به سلطنت خود روی ارتش Scourge ادامه میداد. نیروهای Alliance و Horde تصمیم گرفتند که برای محاصره Angrathar the Wrathgate صلح موقتی را بپذیرند. لیچ کینگ بعد از مدت کوتاهی به جلوی در عظیم قلعه خود آمد. Bolvar Fordragon و Saurfang the Younger که به ترتیب از نیروهای Alliance و Horde بودند او را به مبارزه طلبیدند. لیچ کینگ وارد میدان نبرد شد و بلافاصله Saurfang را در جلوی چشمان پدرش کشت! قبل از اینکه لیچ کینگ و Bolvar بتوانند با یکدیگر مبارزه کنند تعدادی از Forsaken ها به ارتش Horde خیانت کرده و با انتشار سمی موسوم به The New Plague تعداد زیادی از قهرمانان Horde و Alliance را به کام مرگ کشاندند. در این میان Bolvar نیز جان خود را از دست داد و لیچ کینگ نیز مصدوم شد اما جنازه Bolvar هیچگاه پیدا نشد. این خیانت که توسط جمعی از Forsakenها رخ داده بود منجر به نبردی به اسم Battle for the Undercity شد که شرح آن از حوصله این مقاله خارج است.
سقوط پادشاه سرما
بعد از اتفاقات رخ داده در محاصره Angrathar the Wrathgate هر دو حزب Horde و Alliance برای نابودی لیچ کینگ تمام تلاش خود را به کار گرفتند و در نقاط مختلف Northrend متحدان لیچ کینگ را نابود کردند. در این میان مسابقاتی به اسم Argent Tournament به وجود آمد که در نهایت با مرگ Anub’arak یکی از اصلی ترین متحدان لیچ کینگ پایان یافت. Fordring سازمانی مقاومتی در مقابل ارتش لیچ کینگ با نام Argent Crusade به وجود آورده بود. او در ادامه با Darion که دیگر دشمن اصلی لیچ کینگ بود به تفاهم رسید و در آخر سازمانی به اسم Ashen Verdict برای مبارزه با لیچ کینگ به وجود آمد. تنها هدف Ashen Verdict حمله به Icecrown Citadel و نابود کردن لیچ کینگ برای همیشه بود. در حالی که لیچ کینگ مشغول به مبارزه با Ashen Verdict در نقاط مختلف Icecrown Citadel بود در این میان Jaina Proudmoore دوست قدیمی آرتاس همراه با رهبر نسل Undead ها یعنی Sylvanas به منطقهای از Icecrown Citadel به نام Halls of Reflection وارد شدند. آنها فهمیدند که لیچ کینگ شمشیر خود Frostmourne را در یکی از اتاقها رها کرده است. Frostmourne قدرت این را داشت تا روح افرادی را که شکست داده بود در خود نگه دارد. Jaina و Sylvanas سعی کردند تا با ارواح داخل شمشیر صحبت کرده و از ضعف لیچ کینگ آگاه شوند. در میان این ارواح، Uther استاد قدیمی آرتاس به آنها جواب داد و گفت که لیچ کینگ میتواند تمام اتفاقاتی را که در اطراف Frostmourne رخ میدهد را ببیند و لیچ کینگ در حال بازگشت به سمت Frostmourne است! Uther در آخرین صحبتهای خود گفت که موجودیت آرتاس در لیچ کینگ در حال نابودی است، اگر کسی میخواد لیچ کینگ را نابود کند باید مقابل تخت یخ زده جایی آرتاس با نرزول یکی شد با او مبارزه کرده و لیچ کینگ را شکست دهد. Uther حقیقت تلخ دیگری را نیز فاش کرد. وقتی لیچ کینگ کشته شد یک نفر باید جای او را بگیرد در غیر این صورت ارتش Scourge بدون رهبر باقی ماننده و آزراث را نابود خواهد کرد. Jaina و Sylvanas نیز پس از روبرو شدن با لیچ کینگ موفق به فرار شدند.
یک پادشاه سقوط میکند، پادشاهی دیگر بر میخیزد
قهرمانان Ashen Verdict در نهایت موفق میشوند تا نبرد عظیمی به راه انداخته و وارد Icecrown Citadel شوند. آنها در راه رسیدن به لیچ کینگ تعداد زیادی از خدمتگذاران وفادار و قدرتمند لیچ کینگ را نابود کرده و در آخر مقابل تخت یخ زده با Lich King روبرو میشوند. در ابتدای این نبرد لیچ کینگ Tirion Fordring را داخلی زندانی از یخ بی حرکت کرده و وارد مبارزه با قهرمانان بازی میشود. لیچ کینگ موفق میشود که تمام قهرمانان Ashen Verdict را بکشد اما وقتی که قصد داشت با استفاده از قدرت Frostmourne آنها را به دث نایت تبدیل کند اتفاقات عجیبی رخ داد. لیچ کینگ میگوید که در تمام این مدت منتظر بوده است تا Fordring بهترین قهرمانانش را به سوی او بیاورد تا همه آنها به خدمتکارانش تبدیل کند! به نظر لیچ کینگ، قهرمانان Ashen Verdict بهترین مبارزانی بودند که در طول تاریخ وجود داشتهاند و آنها میتوانستند فرماندهان بسیار خوبی برای ارتش Scourge شوند. Tirion Fordring در آخرین لحظات مبارزه تمام ایمان خود را در یک جا جمع کرد و از خدایان نور خواست تا بار دیگر به او قدرتی دهند که لیچ کینگ را شکست دهد. ناگهان شمشیر Ashbringer شروع به درخشیدن کرد و زندان یخی Fordring نابود شد. در این لحظه وقتی که لیچ کینگ از این اتفاق متعجب شده بود Fordring با یک حمله ناگهانی Frostmourne را در دستان لیچ کینگ به دو قسمت تقسیم کرد. این کار باعث شد تا ارواح زندانی شده در Frostmourne آزاد شوند. اولین صدایی که از ارواح این شمشیر شنیده میشود صدای پدر آرتاس است که میگوید:«پسرم، بالاخره من آزاد شدم.» پدر آرتاس یا همان Terenas، لیچ کینگ را به آسمان برد و در عین حال قهرمانان Ashen Verdict را دوباره به زندگی برگرداند. لیچ کینگ بعد از این اتفاق به سرعت کشته شد.
روح Terenas بدن آرتاس را که از شر لیچ کینگ خلاص شده بود در آغوش گرفت. آرتاس در آخرین نفسهایش با روح پدرش صحبت کرد و گفت:« من هیچ چیز جز تاریکی نمیبینم.» پدرش نیز در جواب به آرتاس گفت:« هیچ پادشاهی برای همیشه فرمانروایی نخواهد کرد.» سپس Terenas رو به Fordring کرد و گفت که نمیتوان ارتش Scourge را به همین شکل رها کرد، همیشه باید یک لیچ کینگ وجود داشته باشد. Fordring با در دست گرفت کلاهخود لیچ کینگ آماده می شد که خودش را برای آزادی آزراث فدا کند. در همین بین فریاد Bolvar Fordragon که بر تخت یخ زده نشسته است محیط را فرا میگیرد. جسد Bolvar بعد از صانحه Angrathar the Wrathgate هیچگاه پیدا نشد چون لیچ کینگ او را برای شکنجه به تخت یخ زده آورده بود. Bolvar رو به Fordring میکند و میگوید که او نیز دوست دارد در این پیروزی سهمی داشته باشد و میخواهد که جای لیچ کینگ را پر کند سپس کلاهخود را روی سر خود میگذارد و در زندانی از یخ مدفون میشود. در همین حین که بدن Bolvar در حال یخ زدن بود او به Fordring گفت که به همه مردم اعلام کند که لیچ کینگ مرده است. در همین حین صدای او تغییر کرد و شبیه به لیچ کینگ شد. بعد از این نبرد بزرگ، دیگر خبری از لیچ کینگ نشد و او همچنان در تخت یخ زده منتظر میماند. بلیزارد هنوز خط داستانی جدیدی برای این شخصیت در نظر نگرفته است اما بالاخره باید منتظر بازگشت لیچ کینگ باشیم و ببینیم که آیا روح نرزول و شخصیت لیچ کینگ توانستهاند Bolvar را نیز فاسد کرده و به پادشاهی بی رحم تبدیل کنند یا خیر. البته شخصیت Lich King حضور کوتاهی در بسته الحاقی جدید World of Warcraft به نام Legion دارد و دثنایتها کمک میکند که آرتیفکت جدیدی را پیدا کنند.

سلام باسلام
خواستم سوالی درباره ی wow wrath of lich king بپرسم
این نسخه مراحل داستانی داره و میشه توش مرگ لیچ کینگ دید
یا فقط دنیای ازاده؟
تو یه سری کوئست ها لیچ کینگ حضور داره خیلی کوتاه که تعامل چندانی هم باهاش نخواهید داشت، اگر قصد مبارزه باهاش رو دارید در واقع لیچ کینگ باس آخر Raid به اسم Icecrown Citadel هست.
یکی از زیباترین قلم هایی که دیدم ! زنده باشید که داستان وارکرفت رو جوری که سزاوارش هست نوشتید. ممنونم
خسته نباشید. واقعا از خوندن متن لذت بردم.