یکی از خواص جالب جامعه بشری رجوع خاطرهانگیز در عرصه مختلف هنری به دهههای گذشته آن جامعه است. در مواردی با توجه مدهای مختلف و پیشرفتهای تکنولوژی دهههایی از تاریخ حال و هوای خاص خود را دارند و دستمایه ساخت داستانیهایی که در آن دوران اتفاق میافتند، میشوند. یکی از این بازههای زمان مورد توجه در فرهنگ آمریکا، دهه 80 است. دههای که کمکم تکنولوژی پیشرفت مضاعفی داشت، دورانی باعرضه بازیهای ویدئویی، وابستگی هر چه بیشتر زندگی به تلویزیون، رها شدن هر چه بیشتر نسل جدید از بند محدودیتهای قدیم و… بازی Crossing Souls داستان خود را بر پایه این زمان و با الهامی مستقیم از امثال مجموعه تلویزیونی Stranger Things و یا فیلم سینمایی IT پایهگذاری کرده و سعی کرده ادای دینی به این آثار هنری داشته باشد.
Crossing Souls در حومه شهری کوچک و با شرکت چند نوجوان آغاز میشود. این گروه شامل شخصیت اصلی و برادر کوچک او، شخصیت Nerd و عینکی علاقهمند به علم، تک دختر که در کمال تعجب به نظر فقط با پسرها دوست است و نوجوان سیاهپوست برای کامل کردن کلکسیون شخصیتها. در حالت عادی شاید کلیشهای بودن این نحوه انتخاب شخصیتها محل انتقاد باشد اما با توجه به اینکه سازندگان داستان را با الهام از آثار مختلف دهه هشتادی ساختهاند این مسئله چندان مهم نباشد. این چند دوست درگیر ماجرایی بسیار بزرگ میشوند که مرتبط به دستگاهی مرموز است که مرز میان دنیای زندگان و مردگان را از بین میبرد و بهصورت تصادفی در دست قهرمانان داستان قرار میگیرد.
این دستگاه توسط ژنرالی شیطانی برای از بین بردن زمین دنبال میشود و بدین گونه گروه دوست نوجوان ناخواسته وظیفه نجات بشریت را بر عده میگیرند. هرکدام از اعضای گروه قدرتی خاص دارند که برای پیشروی در مراحل بکار میروند. برای مثال Chris شخصیت اصلی توانایی پرش و بالا رفتن از برخی دیوارها را دارد، Math میتواند برای لحظاتی پرواز کند و برای مبارزه از تفنگی استفاده کند و Big Joe قوییترین عضو گروه است و میتواند جعبههای مختلفی را جابهجا کند. پیشروی در بازی ترکیبی بین حالت ماجرایی یعنی صحبت باشخصیتهای مختلف، حل پازل، قسمتهای مبارزهای و پلتفرمر است که در این حین در هر زمان میتوان یک شخصیت را کنترل کرد و با فشردن دکمهای به شخصیتی دیگر تبدیل شد.
در ساعات اولیه Crossing Souls همهچیز نوید از بازی جذابی میدهد. قسمت اعظم این مسئله مدیون استفاده از حس نوستالژی هواداران آثار منبع الهام این بازی و یا حتی خاطرات کسانی است که در دهه 80 حضور داشتند. دیدن کنسولی مانند NES در خانه Chris، اشاره به موضوعات باب آن دوران در کنار گرافیک پیکسلی زیبا و موسیقی عالی تأثیر اولیه بسیار خوبی دارد. آشنا شدن تدریجی با شخصیتهای اصلی در حین نشان دادن دنیای بازی و ورود عناصر اصلی داستان بهخوبی مخاطب را درگیر بازی میکند و کمکم همهچیز به سمت مکانها و اتفاقات عجیبوغریب و فانتزی پیش میرود.
گیم پلی مخصوصاً در هنگام دسترسی به دنیای مردگان تغییر فاحشی میکند و این روال در طول کن زمان باقی بازی ادامه پیدا میکند. سیستم مبارزات ساده ولی بهاندازه کافی کاربردی هستند ولی استفاده از افراد دیگر بهجز Big Joe چندان بهدردبخور نیست. Big Joe از همه سلامتی بیشتری دارد و ضرباتش آسیب بیشتری به دشمنان میزند. او همچنین باوجود وزن بالا بهاندازه کافی سرعت حرکت خوبی دارد پس خیلی نیاز به شخصیتهای ضعیفتر در طول مبارزات نیست. در کنار این، نحوه کنترل شخصیتها آنچنان روان نیست و در مواردی جاخالی دادن و حرکت به سمت دشمنان به کندی انجام میشود که حس خوبی ندارد.
این مسئله در هنگام قسمتهای پلتفرمر نیز آشکارمی شود. با توجه به دید از بالا داشتن، کنترل و تنظیم شخصیتها برای فرود بر هدف در مواردی مشکل است ،بهخصوص در مواردی که پلتفرمها غیب و ظاهر میشوند. علاوه بر این همانطور که انتظار میرود تعدادی باس نیز در بازی وجود دارند که در کل میتوان گفت وظیفه خود را بهخوبی انجام میدهند، بدون نوآوری و مکانیک خاص.
در قسمت گیم پلی Crossing souls تا حد زیادی ساده و سرراست است و هیچکدام از مکانیکهایش آنچنان عمیق نیستند. این مسئله بهخودیخود چندان بد نیست زیرا واضح است که تمرکز بر روی داستانسرایی و آفریدن دنیای بازی است. متأسفانه در این قسمت هم در مقابل هر نکته منفی، سازندگان اشتباهات مختلفی کردهاند که تجربه کلی را خراب میکند. اولین مشکل شخصیتپردازی ناقص است. در طول بازی فرصت چندانی برای شناختن اعضای گروه داده نمیشود و بهجز همان قابلیتهای اولیه، هیچ پردازش اضافی در مورد آنها وجود ندارد.
در همه حال شخصیت اصلی و برادر او در مرکز قرار دارند و فرصت خودنمایی به بقیه داده نمیشود. این مسئله بهخصوص در کنار گیم پلی صادق است که برخی شخصیتها فقط در موارد بسیار خاص کاربرد دارند و در اکثر موارد همان Chris برای پیشروی در طول مراحل کافی است. با توجه به اینکه در هر زمان فقط یک شخصیت بر روی صفحه است پس صحبتی بین این گروه در ظاهر دوست نمیبینیم مگر در مواردی خاص. این روال در مورد باقی شخصیتها و در کل دنیای بازی صادق است. آنها میآیند و میروند، بدون پردازش.
در قسمتی یکی از افراد منفی توسط رییس خود توبیخ میشود که در پاسخ میگوید که دلیل قصور این بوده که او نمیخواهد آسیبی به این نوجوانان و محل زندگی آنها بزند، درحالیکه 10 دقیقه قبل در قالب یک باس در حال مبارزه با همین نوجوانان بود، به همراه لیزر و خمپاره! در قسمت طراحی مراحل نیز باوجود وفور محیطهای گوناگون، منطقی در میان آنها نیست. در قسمتی در میان جنگ ناگهان وارد کارخانهای میشود که پلتفرم غیب شونده دارد…!
Crossing Souls مخلوطی از ایدههای نصفهنیمه است که در پسزمینه ظاهر زیبا و موسیقی گوشنواز قرار دادهشدهاند. سادگی بیشازحد مکانیکهای گیم پلی به نظر از زمان داستانپردازی کاستهاند و شاید بهتر بود که این بازی به تجربهای ماجرایی مانند با تمرکز بیشتر بر جنبه داستانی تمرکز میکرد تا انجام اکشن و پلتفرمر و پازل و غیره. استفاده و اشاره به کلیشههای استفادهشده در آثار مبتنی بر دهه 80 مشکلی ندارد ولی این اشاره باید به همراه اضافاتی دیگر باشد. Crossing Souls در کل بازی بدی نیست، ولی هیچوقت از حالت و سطح معمولی بالاتر نمیرود که سبب هدر رفتن ایده اولیه شده است.
PS4 Review
Crossins Souls به صورت رسمی توسط سازنده برای نقد در اختیار VGMAG قرار گرفت.
-
60%
خلاصه
مثبت:
استفاده مناسب از حال و هوای دهه 80 به همراه گرافیک پیکسلی زیبا و موسیقی عالی
گیم پلی مبتنی بر توانایی مختلف شخصیتهای بازی
منفی:
همان گیم پلی با اجرای بد که چندان از حالت اولیه بالاتر نمیرود و ساده باقی میماند
شخصیتپردازی سطحی که در حد اشاره به کلیشهها باقی میماند
داستان نهچندان عمیق با حفرههای داستانی فراوان
نظری ارسال کنید