قبل از اینکه به نقد و بررسی بازی Far Cry 6 بپردازیم باید ابتدا پاسخ یک سوال اساسی را یافت: «معنی دیوانگی چیست؟» خب از قضا خود سری FC پاسخی برای این سوال دارد: «اینکه کاری را مجدد تکرار کنی و هربار انتظار داشته باشی اتفاق دیگری بیافتد!» اگر با سری Far Cry آشنایی داشته باشید هم جواب سوال را میدانستید و هم متوجه شدهاید که سازندگان بازی دیوانه شدهاند.
چون همچنان به تکرار مکررات یک دههی اخیر خود ادامه میدهند. ولی دیوانگی آنها خطرناکتر است چون احتمال نمیرود قصد داشته باشند چیز جدیدی ارائه کنند! Far Cry 6 را میتوان مثل همه بازیهای دیگر این سری در چند عبارت خلاصه کرد: جزیره، شلیک، باز کردن نقشه، اتمام!
وقتی Far Cry 1 منتشر شد حال و هوای استوایی، گرافیک خیره کننده، محیطی باز که حس آزادی و ماجراجویی را القاء میکرد در کنار سیستم مبارزه و فیزیک پیشرفته آن را به یکی از محبوبترین بازیهای اکشن تبدیل کرد. نسخه دوم همان فرمول را با تغییر ستینگ به آفریقا و اضافه کردن سیستم آتشسوزی انقلابی تکرار کرد.
شماره سوم با بازگشت به حس و حال استوایی و اینبار با تاکید روی شخصیتپردازی و روایت داستان چند قدم دیگر جلوتر رفت. بعد از آن خط جدا کننده بین Far Cry و سری بالیوودی Just Cause کمی محو شد! شاید این قیاس کمی دقیق نباشد ولی برای کسانی که هر دو بازی را تجربه کرده باشند حس و حال مشابه و روایت و طراحی بازی تکراری به نظر میرسد!
براندازی دیکتاتور در بازی Far Cry 6 و هر بازی Just Cause فقط دلیلی شده برای درنوردیدن نقشه بازی و کشتن هرکسی که سر راهتان سبز شود! اگر بخواهیم نگاهی به فلسفه پشت بازی بیاندازیم، چیزی جز یک مدل نخنمای هالیوودی وجود ندارد، البته لازم هم نیست انقلابی(!) در روایت و شخصیت پردازی و روایت یک انقلاب در کشوری تحت حاکمیت دیکتاتوری ظالم روایت شود، هر چه باشد این هم یک بازی Generic خوش رنگ و لعاب با خشونت پلاستیکی و دیالوگهای سطحی و فحاشی بیش از حد با لهجه آمریکای جنوبی دیگر است.
نیازی نیست که تا این حد بر فلسفه طراحی و داستان Far Cry 6 به عنوان عامل اصلی ساخت آن دقیق شد، ولی وقتی خود سازندگان تلاش برای بازاریابی و فروش ایده بازیشان را اینقدر پر رنگ میکنند، چه ایرادی دارد با همان دقت و کنکاش به سراغ تحلیل و بررسی محصولشان برویم؟!
برای شروع برویم به سراغ داستان بازی: برای گفتن هر داستان باید موضوع و پسزمینهای انتخاب شود. سازندگان Far Cry 6 کشوری تخیلی در آمریکای جنوبی را برای اینکار انتخاب کردهاند و موضوع اصلی داستان آنها هم انقلاب و براندازی است! خب اگر تصویر کلی از تاریخ آمریکای جنوبی داشته باشید در همان ابتدا فکرتان به سمت کوبا، فیدل کاسترو و رفیق موتور سوارش میرود که با نبردهای چریکی حکومت ظالم دستنشانده آمریکا را برانداخته و حکومت مردمی(!) خودشان را پایهگذاری کردند.
در Far Cry 6 هم داستان همین است ولی هیچ ارجاعی به واقعیت یا عمق بخشیدن به موضوع جذاب انقلاب در آمریکای جنوبی و درونمایههای قابل توجه این ژانر نمیشود، در عوض مغزهای متفکر(!) شرکت یوبیسافت از اقصی نقاط جهان چون شانگهای، مونترال، کیو و چند نقطه دیگر مشغول زحمت کشیدن هستند آبدوغی بسیار آبکی با اتکاء به دیالوگهای پر از جملات بی سر و ته و فحشهای بیش از حد طراحی کردهاند تا توجه کوتاه مدت بازیکن را مثل موشی داخل چرخی ثابت به دوار بیاندازند.
در ابتدای بازی شخصیت اصلی در نقش کودکی یتیم (جای چارلز دیکنز خالی!) که از قضا در دوران کودکی انواع و اقسام آموزشهای نظامی پیشرفته را دیده، پس از اصابت گلوله دقیق به سر دوستش و بعد از نافرجام ماندن تلاشش برای فرار به سرزمین آرزوها (آمریکا!) وارد مسائل چریکی میشود!
حتی بالیوود هم برای تحسین چنین زمینه چینی برای انداختن شخصیت اصلی بازی در یک جزیره در کوتاهترین زمان ممکن کلاه از سر خود برمیدارد. پس از آن با رهبر مبارزان آزادیخواه روبرو میشود و فقط با دو جمله حاضر میشود برای منافع خود کل کشور را به آتش بکشاند.
میتوان تصور کرد طراحان داستان بازی چقدر شوخ طبع و کوته فکر باشند، ولی آنقدر هم ساده نیستند و چند پیچ و تاب از پیش آماده شده قاطی آبدوغ میکنند تا منتقدین از پیش گرم شده علتی برای انقلابی(!) خواندن داستان داشته باشند، ولی شما باور نکنید!
کار جایی خندهدار میشود که خود بازی داستان سطحی و نخنمای خودش را جدی میگیرد و تلاش میکند وقایع و اتفاقات بازی را مهم جلوه دهد. نبود عمق در شخصیت پردازی و عدم توجه به تقویت زیربنای روایی در داستانی که میخواهد قضیه جالب «انقلاب» را پیش بکشد، لایق کمترین میزان توجه هم نیست!
از خرج کردن منطق بیش از حد برای تجزیه و تحلیل داستانی که چند شرکت بزرگ از جاهای مختلف جهان برای تولیدش تلاش کردهاند که بگذریم میرسیم به هسته گیمپلی Far Cry 6: یعنی شلیک به دیگران و ماشین سواری! اشتباه نکنید، نگارنده این متن طرفداری اصلی شلیک و ماشین سواری است و هیچ سرگرمی دیجیتالی دیگری نمیتواند در حد این ترکیب سرگرم کننده و جذاب باشد، ولی با این شرط که خوب اجرا شود.
اما با شروع بازی حس سنگین «همه اینها را قبلا هزار بار انجام دادهام» مثل میمونی مست روی دوش بازیکن میپرد (به استثناء کسانی که تا به حال هیچ بازی اکشن اول شخصی بازی نکرده باشند). ماموریتها هم از همان فرمول همیشگی پیروی میکنند: «برو آنجا و آن را برایم بیاور!» شوتینگ و رانندگی کاملا بی حس و روح کار شدهاند و ارتقاء اسلحهها و گسترش تجهیزات با کمک سیستم crafting کمک چندانی برای بالا کشیدن گیمپلی بازی از مرداب تکرار و مکررات نمیکنند.
کاش میشد از جنبههای تکنیکی در طراحی گیمپلی و مبارزات سخن گفت. برای مثال کاش میشد نقد و بررسی در مورد سیستم هوش مصنوعی بازی نوشت. شاید باور نکنید ولی زمانی منتقدین بخشی از نقد خود را به بررسی این بخش از بازیها اختصاص میدادند چون یکی از اجزاء کلیدی و از عوامل اصلی درگیر کننده بودن بازیهای اکشن بود.
ولی متاسفانه دیگر هیچ ردپایی از هوش مصنوعی در بازیها به چشم نمیخورد (البته بازیهای اکشن با سیستم انتشار آبونمان سالیانه). دیگر خبری از عناوین انقلابی چون F.E.A.R نیست. البته جای تعجبی هم ندارد چون اکثر بازیسازان در استخدام یوبیسافت افرادی از ملل و عقاید مختلف هستند که بسته به شرایط درگیر ساخت و توسعه عناوین تجاری موفق شدهاند.
دیگر اشخاصی چون Jeff Orkin (محقق و بازیساز عضو MIT) وجود ندارد تا برای پیشرفت هوش مصنوعی تلاش کند و یا شرکتی مستقل چون GSC Game World سابق وجود ندارد تا هوش مصنوعی را به عنوان محرک اصلی وقایع بازی قرار دهد. پس با این توضیحات اضافی برای روشنتر شدن قضیه، میتوانید از تجربه یک اکشن نفسگیر که هر لحظه شما را درگیر خود میکند قطع امید کنید. (البته اگر به دنبال چنین تجربهای هستید!)
طراحی محیطهای بازی توسط الگوریتمهای ماشینی یا طراحان ماشینی و یا ماشینهای طراحی خودکار انجام شده است. هیچ ظرافت و یا حس ماجراجویی در نقشه بازی جلب توجه نمیکند. جزیره و مناطق شهری بزرگ و بی در و پیکری که فقط نیاز به زمان برای جستجو و انجام ماموریتها و فعالیتهای تکراری دارند.
در Far Cry 1 به عنوان اسلوب پایه سری Far Cry پیدا کردن مهمات و تجهیزات پیشرفتهتر نقشی تعیین کننده در بازی داشت. اما خیلی وقت است که گشت و گذار و پیدا کردن آیتم در بازیهای open world و صدا البته عناوین جدید Far Cry، تبدیل به فعالیت جانبی برای کسانی شده است که حاضرند بخشی از عمر خودشان را صرف پیدا کردن آیتم بیمعنی جهت آزاد کردن Achievementهای پوشالی بکنند.
شاید آزاد کردن این دستاوردها خودش جنبهی دیگری از تجربه بازی محسوب شود ولی به خودی خود هیچ تاثیر و جلایی به هسته اصلی گیمپلی Far Cry 6 نمیبخشد. رانندگی، اسب سواری و سایر سواریها در بازی وجود دارند چون میشد باشند. هیچ ظرافتی در اعطای این قابلیتها وجود ندارد.
در مقایسه با Zelda: BOTW (چون آن هم بازی Open World است!) چتر نجات و اسب و همه قابلیتها در طی یک روال منطقی و زمینه چینی به شخصیت اعطاء میشود. اما در Far Cry 6 همه اینها هستند چون میتوانستند باشند!
از نظر تکنیکی، هنری، فنی، بصری و شنیداری بازی حرف چندانی برای گفتن ندارد و همان تکرار مکررات بالا در بیروحترین و کسل کنندهترین حالت ممکن اجرا شدهاند. گرافیکی سمبل شده که هیچ جذابیت ملموسی ندارند.
بافت، مدلهای اشیاء و نورپردازی و افکتهای گرافیکی که چندان در قید و بند عمق بخشیدن به غوطهوری در دنیای بازی ندارند (برای مثال زمانی را تصور کنید که گرالت با بارون خونآلود صحبت میکرد و از پشت پنجره شاهد طوفان و بارش شدید باران، رعد و برق و تکان خوردن دیوانهوار درختان بودید. همه این افکتهای گرافیکی در خدمت افزایش تاثیر داستان و روایت بودند).
از این نظر همهی جنبههای هنری در Far Cry 6 استریل شده، منقطع، منجمد و نا مرتبط هستند. فقط از نظر بصری و به لطف کنسول های نسل بعد است که میتوانید 60 فریم بودن بازی را تجربه کنید و با گرافیکی نسبتا بهتر به نسل قبل روبرو شوید. هرچند بهانه ضعیف بودن کنسول ها برای نگنجاندن تکنیک ری تریسینگ توسط سازنده نیز جای بحث دارد. موسیقی اوریجینال بازی یافت نشد! قطعات موسیقی پخش شده در نقاط مختلف هم generic استوایی هستند.
مارکتینگ زیادی در استفاده از جناب Giancarlo Esposito مالک سابق رستورانهای زنجیرهای Los Pollos Hermanos شده بود. اگر Far Cry 6 یک فیلم بود و اگر فرض میکردیم شخصیت پردازی، کارگردانی و سایر مولفههای مرتبط با موفقیت یک فیلم سینمایی هم وجود داشتند، آن وقت میشد برای حضور آقای بازیگر هیجان زده بود.
ولی Far Cry 6 یک بازی ساخت یوبیسافت است و تمامی حرکات و بازیهای Giancarlo Esposito از فیلتر سازندگانی از قومیت و عقاید متنوع (Diverse) ساکن در استدیوهای عظیم در اقصی نقاط جهان رد شده است، پس چندان امیدوار نباشید. سخن کوتاهتر: حضور او و سایرین به خاطر شخصیت پردازی ضعیف و یا عدم شخصیت پردازی هیچ تاثیری در جذابیت داستان نمیکند. حتی صداپیشگی سایر شخصیتها هم چنگی به دل نمیزند.
تاکید بیش از حد به استفاده از لهجههای متنوع از زبان انگلیسی هیچ کمکی به افزایش تاثیر داستان ندارد. اگر هدف سازندگان القاء حس و حال آمریکای جنوبی است، بهتر بود با زبان لاتین صداپیشگی کرده و زیرنویس انگلیسی استفاده کنند.
قبل از اتمام این نوشته باید گفت بازی Far Cry 6 بخش Co-op هم دارد که در آن با حضور بازیکنی دیگر از طریق اتصال اینترنتی یک سری ماموریتها در نقشههای کوچک را انجام میدهید! اگر انتظار داشتید سازندگان دیوانگی خود را در این بخش کنار میگذاشتند، نا امید شدهاید.
Far Cry 6 جدیدترین عنوان در سری بازیهای Far Cry است. در این بازی شخصیت اصلی در یک داستان مجبور میشود جزیره و کشوری را از دست یک حاکم ظالم نجات دهد و در خلال این کار وادار به تیراندازی به دیگران، رانندگی و crafting میشود. اگر به نظرتان این نوشته کمی generic و بیروح است، پس منتقد به خوبی توانسته تجربه کلی بازی Far Cry 6 را به شما منتقل کند.
اگر از خواندن پاراگراف بالا خوشتان آمده است، Far Cry 6 بازی سال شما خواهد بود، در غیر اینصورت: … .
نقد و بررسی بازی Far Cry 6 روی PS5 و بر اساس نسخه ارسالی ناشر انجام گرفته.
FAR CRY 6 Review
برخی نکات برجسته و قابل ذکر در بازی
ایده Far Cry 6 چنان در طول زمان در اثر استفاده بیش از حد نخ نما شده است که هیچ نکته برجستهای در آن قابل لمس نیست!
Nothing to add, just I love to spend time in this website and read every word here.
سلام و خسته نباشید بابت نقد
بنظرم نقد خوبی بود ولی ی جاهایی دچار افراط شده بود
بازی ب لحاظ تنوع گان و حیوانات و وسایل نقیله و چند مورد دیگه انصافا پیشرفت کرده ک در نقد اشاره نشده
همینطور بنظرم (طبق گیم پلی هایی که از بازی دیدم)بعضی از مناطق ب لحاظ بصری واقعا چشم نوازن ک اشاره نشده
شاید اگه این ها لحاظ میشد امتیاز متوسط براش مناسب تر بود
چه نقد خوبی.یه جاهایی نگارنده نقد مسیر رو گم میکنه ولی در کل آنچه باید مینمود را بر ما روشن کرد.ممنونم از این نقد.