Biomutant داستان بانمکی دارد ولی در بدترین حالت آن را تعریف میکند. Presentation و نحوه روایت داستان حتی از ابتداییترین بازیهای ویدئویی هم محقرتر است. روایت کلیت داستان، همه اتفاقها، گفتگوی رد و بدل شده بین شخصیتها و توضیح در مورد محیط و تاریخچه دنیا همگی از زبان یک راوی بیان میشود. با اینکه صدا و مهارت بیان راوی در حد متوسط رو به بالایی قرار دارد، اما یکنواخت شدن آن گریزناپذیر است. همراه وی جی مگ باشید با نقد و بررسی Biomutant .
هیچ صداگذاری قابل فهمی برای شخصیتهای بازی صورت نگرفته و همه آنها به زبان عجیب و غریبی حرف میزنند که بیشتر شبیه حرف با دهان بسته انسان است. مشخص نیست بودجه تیم سازنده در حدی نبوده که حتی از چند نفر صداپیشه آماتور برای صداپیشگی استفاده ببرند، یا این سبک در نظرشان انقلابی و ساختارشکن بوده است. ولی علت هر چه که هست، حتی بزرگترین داستانها هم بدون داشتن تنوع در نحوه روایت تبدیل به لالایی گوشخراش میشوند که تنها کابوس به چشم بازیکن میآورد.
جدا از قطع نشدن صدای راوی حتی به مدت یک دقیقه، Pacing روایت هم چندان جذاب نیست! در ابتدای شروع بازی کاتسین از پیش رندر شده نمایش داده میشود و پس از آن و بعد از اینکه شخصیت خودتان را خلق کردید دوباره همان کاتسین را بازی میکنید، ولی با کیفیت اصلی بازی! در اینجا میتوان پرسید نقش آن کاتسین با کیفیت ابتدایی چه بوده است؟
آیا سازندگان میخواستند فاصله کیفیت گرافیکی پایین بازیشان را حالت ایدهآل را به نمایش بگذارند؟ پس از آن با چند دشمن درگیر میشوید تا سیستم مبارزه را آموزش ببینید. سپس به یک دو راهی میرسید که راه چپ نشان دهنده تاریکی است و راه سمت راست به سوی نور و وفاداری و امثال آن میرود.
شاید قصد سازندگان این بود که نشان دهند در بازی برای هر عمل نتیجه خیر و شر وجود دارد، ولی به صورت ضمنی و نه به نحوی که حواس شما را در حین روایت پرت کنند. ولی متاسفانه این اتفاقی نیست که در ادامه بازی میافتد و پری نور (خیر) و حشره تاریکی (شر) همواره جلوی دوربین بالا و پایین میپرند تا میزان گرایش شما به سمت روشنایی یا تاریکی را اعلام کنند.
بگذریم، درونمایه داستان بازی شاید با الهام از داستان «موش» اثر گونتر گراس نویسنده عجیب آلمانی باشد. در داستان موش دنیا به خاطر حماقتهای انسان و عواقب نبرد اتمی نابود شده است و موشها وارثان زمین شدهاند. حتی در کتاب روایت در گفتگو بین راوی و ملکه موشها دنبال میشود.
با برداشتن دو مولفه «راوی» و «موش» به سراغ Biomutant میرویم. داستان از این قرار است که شما باید درخت زندگی را از نابودی نجات دهید (موضوعی نخما) و برای اینکار باید به چهار گوشه نقشه بازی رفته و هیولاهای بزرگی را شکست دهید که در حال جویدن ریشههای درخت هستند (اوج خلاقیت داستاننویس در اینجاست که قلعه شاهزاده Zelda را به درخت و چهار منبع تغذیه Calamity Ganon را به ریشه تغییر داده).
برای رسیدن به این هدف باید برای خود همراه پیدا کنید پس به سمت قلعه یکی از قبیلهها حرکت میکنید. توضیحاتی در مورد هر قبیله در گوشتان زمزمه میشود و پس از رسیدن به درب قلعه شما را به داخل میبرند. رئیس قبلیه حرفهایی میزند و شما باید همان لحظه و بدون هیچ فرصت دیگری جواب آره یا نه بدهید.
همین جواب بدون هیچ شناختی از دنیای بازی و قبیلههای دیگر روند پایان بازی را تعیین میکند! در اینجا شاهد به عاریه گرفته شدن عناصر بسیاری از بازیهای موفق قبلی و حتی سریالهای تلویزیونی هستیم که همگی در بدترین حالت به کار برده شدهاند.
هنوز یک ساعت نشده شما میتوانید پایان بازی را معلوم کنید. Biomutant در اکثر جنبههای روایی چنین شوکهای بدساختی وارد میکند. همین بلاتکلیف بودن در به کار بردن عناصر روایت داستان و کم عمق و شکسته بسته بودن روایت آن، در کنار شخصیتهای نچسب و سطحی پرونده داستان بازی را قمر در عقرب میکند. شاید بتوانید با این رویکرد عجیب کنار بیایید، ولی بدون شک لذت بردن از چنین روایتی نیاز به طبع و سلیقه دو چندان عجیب دارد.
با رسیدن به حساب چهار هیولای پخش شده در گوشه و کنار نقشه بازی و به تصرف دنیای بازی برای یک قبیله کار شما تمام میشود و باید با انتخابهای کمعمق دیگر داستان بازی را کمی هم پیش ببرید. اگر داستان شخصی قهرمان بازی شما را درگیر نکند، هیچ عنصر روایی دیگری اینکار را نخواهد کرد چون چرخه تکراری گیمپلی بازی بیشتر دهنکجی سازندگان به روند رو به رشد و پیشرفتهای اخیر بازیهای open world است.
در طول بازی شما با یک قبیله متحد میشوید و باید مناطق تحت کنترل و قلعه 3 قبیله دیگر را تصرف کنید. این قضیه شامل تصرف 3 قلعه کوچک و حمله به قلعه بزرگتر و اصلی میشود. روند این حمله و حماسه آنقدر تکراری است که بیشتر شبیه به یک شوخی تلخ به نظر میرسد.
تمامی دیالوگها و انیمیشنها بدون کوچکترین تغییری برابر چشمان شما تکرار میشوند. هر قلعه فرعی متشکل از مبارزه با تعدادی معینی دشمن و حل کردن پازهای تکراری است که حتی چند ثانیه هم طول نمیکشند. در حمله نهایی به قلعه اصلی هم همین روند تکرار میشود و شما پس از انجام یک ماموریت «برو آن را بیاور» وارد قلعه میشوید، با چند دشمن درگیر میشوید و در آخر با رئیس قبیله دوئل میکنید: البته اشتباه نکنید همه این اتفاقات در بیروحترین حالت ممکن اتفاق میافتد.
سیستم مبارزه بازی ترکیبی از چند سبک مختلف است. از یک طرف تنوع بالایی از اسلحهها، قابلیتها و حرکات رزمی در خود دارید که میتواند در طول بازی شما را سرگرم کند ولی در مقابل حتی اصلیترین دشمنان هم با همان استراتژی تکراری قابل شکست دادن هستند.
با صرفنظر از چند Boss fight انگشت شمار بیشتر مبارزات بازی شامل شلیک از دور و ترکیب آن با همان تاکتیکهای تکراری جواب پس داده میشود. بعضی اوقات هم باید با استفاده از وسایل نقلیه مختلف به جنگ غولها بروید که تنوع خوبی اضافه میکند. جدا از این خود بازی برای تبلیغ قابلیتهای مبارزهای خود هیچ تلاشی نمیکند و دشمنان همگی با ضرباتی پایه قابل شکست دادن هستند. با اینکه تنوع طراحی دشمنان در حد خوبی قرار دارد ولی نیاز نیست سبک مبارزه خودتان را تغییر بدهید.
طراحی اسلحههای بازی و امکان شخصیسازی کاراکتر تنها نقطه قوت بدون بحث بازی است. همه تجهیزات و تسهیلات بازی با الهام از آت و آشغالهای به جا مانده از نسل بشر ساخته شدهاند. برای مثال شاید قویترین اسلحه بازی دسته بستنی چوبی و نوک تیز یک سوزن ته گرد را داشته باشد.
ساخت و طراحی این اسلحهها به صورت دستی انجام گرفته اما تنوع و تعدد بالای حالت تولید شده به صورت رویهای را دارد (آنطوری که در Borderlands شاهد آن بودیم)، همین مساله از توجه سازندگان به حفظ تنوع در تجهیزات بازی دارد، اما حیف که همین نکته مثبت هم به شدت تحت تاثیر سایر کاستیهای بازی قرار میگیرد.
دنیای Biomutant زیبا و چشمنواز است، اما همانند 99% هر بازی جدیدی که در سبک open world به بازار عرضه میشود، بی در و پیکر و بدون استفاده وسیع کار شده است. معدود عنوانهایی قادر هستند از تمامی مناطق گنجانده شده در نقشه وسیع خود استفاده ببرند و در هر واحد از نقشه بازیکن را به چالش بکشند.
مثالی متعالی از این قضیه The Legend of Zelda: Breath of the Wild است. نه تنها نقشه کل بازی یکی از بزرگترین نقشههای موجود در تاریخ بازیهای open world به شمار میرود، بلکه همه جای آن پر از چالش، تکههای داستان، اتفاقات و در بدترین حالت مناظر چشمنواز کار شده است.
موضوعی که اکثر سازندگان در ایفای صحیح آن به مشکل بر میخورند. عناوینی مثل Assassin’s Creed که با اتکا به تکنولوژی تولید محتوای رویهای نقشه بازی را پر از دار و درخت و NPC میکنند تا نظایر سطح پایینتر مثل Biomutant که سعی میکنند دستی چنین محیط بزرگی را پر کنند، همگی در دمیدن روح به محیطی وسیع ناتوان هستند.
جدا از چند محیط بسته که توالی پازل و تجربه گیمپلی شسته رفتهای ارائه میکند، باقی مساحت بازی مرتعی برای وقت تلف کردن است و هیچ حس گردش و جستجوی و کاوشی برای بازیکن ایجاد نمیکند. قابلیت ارتقاء اسلحهها و بالا بردن توانایی شخصیت قابل بازی هم در حد متوسطی قرار گرفتهاند. برای ارتقاء تجهیزات ابتدا باید materialهای مختلفی را از زمین جمع کنید! تنوع این قبیل اقلام زیاد است و میتواند شما را سرگرم کند تا اسلحه دلخواه خود را تا حد نهایت قدرتمند کنید.
جدا از این قطعات نیرومندی که از جاهای مختلف پیدا میکنید هم قابل اتصال به تفنگ یا شمشیر هستند که نه تنها ظاهر بلکه قابلیت آن را نیز تغییر میدهند. تنوع و طراحی زره و موارد پوشیدنی هم زیاد است و توازن و یکپارچگی خوبی با محیط و منطق کلی دنیای بازی دارد: همانطور که گفته شد همه چیز درونمایهای آخر الزمانی / فانتزی دارد و پسماندههای زندگی انسان تشکیل دهنده دارایی شخصیتهای درون بازی است.
در بخش صداگذاری و موسیقی هم حرف چندانی برای گفتن باقی نمیماند. با چشم پوشی از افتضاح صداپیشگی و روایت راوی، صداگذاری محیط در کما به سر میبرد و برای خالی نماندن عریضه چند قطعه generic موسیقی هم پشت قباله Biomutant انداختهاند تا چند قدم از اولین بازی صامت قرن 21 فاصله بگیرد. به جز چند افکت صوتی بانمک (پرتاب شدن دشمنان به هوا از روی قارچ اتمی یا ترکاندن جوش ملتهب روی کله غول) چیزی برای گفتن یا شنیدن نیست.
از نظر فنی بازی حرف چندانی برای گفتن ندارد! در کنسولهای نسل قبل باگها متعدد و افت فریم آزار دهنده است و اوضاع کنسولهای نسل جدید و PC هم چندان تفاوتی ندارد. تمامی افکتهای بصری در مبارزات حالت کارتونی دارند و جدا از بانمک بودن جلوه بصری – فنی خاصی را تداعی نمیکنند.
دیر لود شدن بافتها لود نشدن انیمیشنها، فقدان حرکات صورت و بدن در هنگام مکالمه، انیمیشنهای زشت در حالت صحنه آهسته و روند تکراری هوش مصنوعی دشمنان همه چیز را برای فراموش شدن همه چیز در مورد این بازی مهیا میکند.
روی هم رفته همان ایده اصلی Biomutant بزرگترین دستاورد این عنوان به شمار میرود. ایدهی جالبی که با کمکاری و بیذوقی سازندگان فراتر از یک تکرار مکررات و کلون بازیهای بزرگتر فراتر نمیرود. بهتر است سازندگان به جای تقلید از رنگ چمن عناوینی افسانهای، بیشتر به فکر عمق دادن به گیمپلی و روایت داستان خود باشند، شاید در اینصورت کمتر شاهد عناوین مضحک عجیب الخلقهی جهش یافته به سمت پایینی چون Biomutant باشیم!
نقد و بررسی بازی Biomutant روی PS5 و بر اساس نسخه ارسالی ناشر انجام گرفته.
نقد و بررسی Biomutant
برخی نکات برجسته و قابل ذکر در بازی
طراحی خوب محیط، دشمنان و اسلحه و لباسها
باقی موارد بیروح، کسل کننده، تکراری و کم عمق
صدای راوی یک لحظه هم قطع نمیشود!
به نظر من اصلا بازی ضعیفی نیست!!
چون شخصیت پردازی نسبتا خوبی داره
پایان بازی نسبت به اوون چیزی که بازیکن انتخاب مبکنه متفاوته و قابل قبوله
موسیقی زیبایی داره
نسبت به بازی های دیگر هم ماموریت های متنوعی داره
من موندم دیگه چی از گیم میخوایم؟!
:/
روی کنسولای نسل جدید به اون بدی که گفته شده اجرا نمیشه…روی series x که 4k هست و روی سریز اس 2k
روی پی اس فایو فقط 1080 بود که میتونست اون نقدی که بهش کردینو برگردونه.
در هر صورت یه تیم 20 نفره اینو ساخته و برای یه همچین گروه با تعداد کمی واقعا بازی خوبیه
ممنون بابت نقد
بحثی هست سلطان عزیز اونم اینکه در موقع نقد کاری به این نداریم که چند نفر ساختن یا کی ساخته. ما خود بازیو نقد میکنیم که آیا خوب هست یا نه. به عنوان یه رسانه وظیفه داریم در مورد بازی جوری حرف بزنیم که گیمرها واقعیت بازیو ببینن. فرض کن از این بازی هیچ خبری نمیومد و بعد از 3 سال یهو عرضه میشد و شما هم نمیدونستی تیم چند نفره است و یا هیچ جزییاتی ازش نمیدونستی اون موقع فقط نگاه میکردی که این بازی خوب هست یا نه.
در مورد نقد هم همینه. ما فقط نقد میکنیم که بازی خوب هست یا نه. همین.
ممنون از نقطه نظرت
درسته سلطان
به این نکته توجه نکرده بودم
مرسی سرعت عمل!!!
و خسته نباشید ب نویسنده نقد عالی بود
بنظرم جهان بازی زیباست ولی چ فایده ک خالی
من خودم ترجیهم واسه ی گیم عالی بودن گیم پلی و داستان هست تا گرافیک بالا و جهان بزرگ اما خالی
در کل انتظاراتو نتونست برآورده کنه :-(
سیستم امتیاز دهی جدید واقعا عالیه :-)