دیوید کیج ، کسی که گریه ما را در باران شدید در آورده، آمده تا آدرنالینمان را هم از اوج هیجان بازی جدیدش بالا ببرد و Beyond Two Souls آمده تا بفهمیمم کنترل دو روح توسط یک نفر چه مزه ای دارد. با اینکه بازی های Beyond: Two Souls و Heavy Rain از نظر ساختار شباهت هایی به هم دارند و هر دو نیز توسط یک تیم ساخته شده است ولی بازی Beyond: Two Souls کاملا با Heavy Rain فرق دارد. حتی با جرات می توان گفت این بازی، نکات مفهومی بیشتری دارد که باعث جذاب تر شدن بازی می شود. دلیل اصلی آن هم این است که باید دو شخصیت کاملا متفاوت را کنترل کنید و این قابلیت را نیز دارید که در هر زمانی بین این دوشخصیت سوئیچ کنید. البته یکی از این دو شخصیت در اصل یک روح است.
بعد از دیدن یک ساعت گیم پلی از بخش های مختلف بازی ، به ما یک قسمت 15 دقیقه ای برای بازی دادند، قسمتی که جودی درون یک آزمایشگاه در حال سوختن بود. کنترل شخصیت اصلی بازی یعنی Jodie Holmes (که توسط Ellen Page صدا پیشگی و بازیگری می شود) از عمد، آسان است. از قسمت سمت چپ کنترلر برای حرکت استفاده می شود و از سمت راست نیز اعمال حسی و اکشن. این اعمال می تواند همه چیز باشد، از بلند شدن از حالت نشسته گرفته تا بازکردن یک در. بازی سوم شخص است و از روی عمد، شخصیت بیشتر اوقات با قدم های آرام راه می رود. این حرکت های آرام باعث می شوند که به گیمر این امکان را بدهند، تا به سطح بالای اطلاعات که درون یک محیط واقع گرایانه وجود دارند دقت کنند و نیز از ظرافت حرکت های شخصیت که کاملا موشن کپچرینگ شده اند، لذت ببرند.
ولی شخصیت دوم یک موجود کاملا شگفت انگیز است. موجودی ماوراء الطبیعی که جودی، Aiden صدایش می زند. این اسمی است که Jodie برای همراه روحش استفاده می کند ولی دلیلش را نمی داند. از لحاظ مکانیکی کنترل این موجود که با جودی همراه هست را با دیدی اول شخص در فضایی سه بعدی دارید. این دید اول شخص به شما این اجازه را می دهد که به سقف، دیوار، زمین و … نگاه کنید و سپس به دورنشان پرواز کنید. نداشتن هیچ وجود فیزیکی، به Aiden این اجازه را می دهد تا به اتاق های فیزیکی محدود نشود. اگرچه او توسط یک انرژی به Jodie وصل شده است و این انرژی را وقتی در حالت Aiden هستید می توانید ببینید. جایی که آرایش رنگ ها به رنگ های تیره تغییر می کند.
وقتی با این شخصیت غیر فیزیکی بازی می کنید، هاله های رنگی ای (چه زنده و چه مرده) در اطراف کاراکترهای دیگر دیده می شود و آبجکت ها و وسایلی که ارزش و اهمیت بیشتری در گیم پلی بازی دارند، بصورت High Light شده و برجسته دیده می شوند. نشانه های دقیق دیگری (همانند نشانه روشن و نقاط سفید) نیز بر روی آیتم هایی که قابلیت استفاده کردن از آن ها را دارید ظاهر می شوند. در اینگونه مواقع شما با فشردن دکمه L1 می توانید بصورت فیزیکی این اجسام را منتقل کرده یا بوسیله آنان بر روی محیط افراد کارهایی انجام دهید. مثلا شما می توانید با گرفتن میز ها و پرت کردن آنان به سمت شیشه ها مسیر خود را هموار سازید. و همانطور که حدس زدید انسان ها نیز قابل شکنجه کردن توسط Aiden خواهند بود. این نکته را به یاد داشته باشید که شما بر روی Aiden کنترل دارید و Jodie بر روی ایدن کنترلی نخواهد داشت. این نکته بعدا در طی مراحلی به وضوح به شما توجیه می شود.
ضمنا شما می توانید بوسیله ایدن خاطرات اجساد را به ذهن جودی برای بازیابی منتقل کنید. بعنوان مثال هنگامی که شما پا به یک آزمایشگاه در حال آتش گرفتن می گذارید شاهد مرگ افرادی توسط آتش سوزی هستید و می توانید با کنترل ایدن و ترکیب دو نقطه سفید بالای بدن اجساد و منتقل کردن هاله گاز مانند تشکیل شده بر روی سر جودی، لحظات پایانی مرگ این افراد را ببینید که این کار توسط فعال شدن یک فلش بک ناخودآگاه در ذهن شما و آمدن تصاویر صورت می گیرد. احتمالات و گیم پلی ای که این مکانیک فراطبیعی به بازی می دهد جلوه درام و روایتگری داستان بالاتری نسبت به بازی Heavy Rain به این عنوان می دهد.
مفهوم و تصویر کلی این نوع گیم پلی و هدایت Aiden از درون اتاقی به اتاق دیگر برای حل پازل ها و معماهای بازی شما را راضی می کند که این، یک بازی ویدئویی است و این در حالیست که گیم پلی بازی در قبال کارهایی که می کنید نسبتا آسان است. گیم پلی بازی تعاملی تر و همه جانبه تر و گسترده تر از یک بازی اشاره و کلیک (Point and Click) می باشد ولی بدون شک چند عنصر از این ژانر در بازی به چشم می خورد.
.
حرکات و عمل هایی که در بازی تجربه خواهید کرد هر لحظه متفاوت خواهند بود. هر حرکت جدا با طرح و نقشه خاصی در بازی اجرا می شود و به سناریویی که در حال حاضر در بازی نقش خورده بستگی دارد. دیوید کیج سازنده بازی با غرور زیاد در این زمینه گفته است که شما هیچوقت یک در را در بازی به یک روش باز نخواهید کرد! این یعنی هر عملی که از جودی می بینیم دارای حس و حال مخصوص آن زمان است !
Ellen Page (بازیگر نقش جودی) بی شک زحمت زیادی برای این کار کشیده است و William Dafoe نیز به عنوان یک مامور دولتی که موظف به پیگیری پرونده جودی و بلایی که بر سر دوست ناپیدایش (Aiden) آمده است که در آخر یکی از دوستان صمیمی جودی و حافظ رازش می شود، کار بسیار شایسته ای در زمینه بازیگری انجام داده است. صحنه هایی که از نزدیک صورت این دو شخص را نشان می دهد نشان از کارکردن فوق العاده زیاد تیم سازنده بر طراحی چهره این دو بازیگر می دهد زیرا شما حتی می توانید کوچکترین حرکت عضله های صورت این کاراکتر ها را ببینید.
با این حال بازیگری این دو برای صحنه های دیالوگ زیاد جالب نیست ! مثلا شما اغلب اوقات جودی را در حالی می بینید که یا در حال لرزیدن از سرماست یا به یک صحنه خطرناک با ترس و شوک می نگرد یا در اعماق تفکرات خویش به فکر وضع اکنونش می باشد! جودی حتی در برخی صحنه ها از شدت ترس دچار شوک های عصبی و حملات ترسناک روانی تحت قالب jump scare هایی که در بازی F.E.A.R نمونه آنها مشاهده شد نیز می شود. این مطلب را در طی قسمتی از بازی که انجام دادیم فهمیدیم! این حملات یا صحنه هایی که مشاهده می شود ممکن است کوتاه باشند و زیاد به چشم مخاطب نیایند ولی نقش بسزایی در آشفته و پریشان کردن ذهن جودی جوان در حالی که پا به مکانهای ترسناک یا خطرناک می گذارد دارند. بالاخره او نیز انسان است و دارای احساسات. در حقیقت دمویی که ما آن را بازی کردیم ممکن است به تنهایی همانند یک بازی Survival Horror باشد! هرچند بعدا به ما گفته شد که این تنها قسمتی است که اینگونه خواهد بود
.
اگر اولین تریلری که از بازی منتشر شد را به یاد داشته باشید فضایی به نمایش در آمده بود که جودی در حال فرار بود و دیگران در حال تعقیب او. این قسمت از دید افراد زیادی مرحله متفاوتی نسبت به دیگر مراحل بود اما پس از دیدن دیگر تریلر های بازی مشخص شد که کم کم جودی از تعقیب دیگران در می آید و برای سازمان جاسوسی آمریکا کار می کند تا بتواند از قدرت ایدن در جنبه مثبتی استفاده کند . در بازی Heavy Rain چهار روز زمان داستان آن بود اما در این بازی با روایتی 15 ساله از زندگی جودی رو به رو هستیم و باید او را در کشور ها و در شرایط متفاوتی نسبت به شرایط محیطی یک نواخت Heavy Rain دید. از نظر فنی محیط بازی بسیار بزرگ تر از Heavy Rain بوده و همچنین صفحه Loading هم حذف شده و به جای آن باید گفت و گویی که در حال پخش هست توجه داشته باشید تا بازی شروع به کار کند. اگر می خواهید به رمز و راز های این بازی بیشتر پی ببرید باید به گفت و گو ها به دقت گوش کنید .
کیفیت ساخت بازی بسیار تعجب آور می باشد . این بازی با موتوری که دیوید کیج Heavy Rain را با آن ساخت، طراحی نشده است و موتور بازی موتوریست که قرار شده از آن در ساخت بازی های کنسول نسل بعدی سونی یعنی PS4 استفاده شود و به این دلیل می گویم که کیفیت ساخت بازی شگفت انگیز هست که با موتوری با قابلیت ساخت بازی های با کیفیتی برای نسل آینده همچون کیفیتی برای نسل حاضر گرفته شده است که البته کار سختی است. در محیط های بازی ، کیفیت بالای هر چیزی اصلا تلقی کننده یک سری آب نبات و شیرینی برای تزئین صحنه بازی نیست بلکه باعث ایجاد زیبایی واقع گرایانه در صحنه های سینمایی بازیست. دراین بازی واقعا احساس می کنید که رفته اید به یک سینمای سه بعدی و در حال تماشای فیلمی زیبا هستید که کنترلش در دستان شماست و مانند Heavy Rain دیگر کلیک زنی بازی را پیش نمی برد و باید از خلاقیتتان در نقاط مختلف بازی استفاده کنید تا بازی که توسط شما در حال کارگردانیست فیلم خوبی از آب در بیاید! در کل این بازی در مقایسه با عنوان قبلی کوانتیم دریم از نظر گیم پلی خلاقانه تر شده و تنها با خلاقیت می توانید گیم پلی بازی را حرفه ای کنید.
دور از ذهن نیست که کسانی المان های این بازی را با یک فیلم اشتباه بگیرند اما باید گفت که این بازی می تواند مانند بازی The Walking Dead نرم افزاری تعاملی باشد که تمام کارهایی که در بازی انجام می دهید را در ادامه کارهایتان تاثیر دهد و بتواند گذشته شما را در زمان آینده تاثیر دهد.این نرم افزار تعاملی که TWD عرضه کرد باعث شد که گیمر حواس خود را در بازی تنها برای گیم پلی نگذارد و به گذشته ای که در داستان بازی رقم زده هم توجه داشته باشد.ئدیوید کیج در عنوان باران سنگین نشان داد که این بازی بهتر از یک فیلم واقعی است و بازیکنان با یک داستان از بیش تعیین شده روبرو هستند. با توجه به این موضوع، گفته شده که، شما در بخش داستانی این بازی شما می توانید تصمیم گیری کنید و نقشه های خود را از جهات مختلفی اجرا کنید. سازنده ی این عنوان یعنی کوانتوم دریم در تلاش است تا با ساخت این بازی بین بازی های ویدئویی و فیلم ها یک شکاف عظیم ایجاد کند، که به معنای جدید به اصطلاح به آن سرگرمی تعاملی می گویند. اما در نتیجه هردو تعاملی و سرگرم کننده هستند. ما در مورد این بازی چیزهای زیادی دیدیم که باعث شد واکنش های احساسی از خود نشان دهیم. ما در این بازی قسمتی را مشاهده کردیم که با دیدن آن قسمت موهای گردنمان سیخ شد. در لحظاتی که باعث شد احساس اضطراب به ما دست دهد. شاید اگر فیلم این بازی ساخته شود قدم زدن شخصیت ها مارا در عمق این فیلم فرو برد و مارا متقاعد خواهد کند. این بازی همانند عنوان باران سنگین است اما کمی تغییر کرده است و دیگر این یک فیلم نیست، این یک نوع بازی است که با دیگر بازی های ویدئویی تفاوت خاصی دارد.
بازی با یک ترکیب عجیب وغریب آغاز می شود و بازیباز جذب بازی می شود. یکی از مهمترین شخصیت های این عنوان، جودی است که در کنار ما باقی مانده است. در این بازی شما با تفکر و طرح های کلیدی مسیر بازی را طی خواهید کرد. اگر بخواهیم در مورد داستان بازی توضیح دهیم می توانیم بگوییم که پس از اتمام بازی، داستان بازی پس گذشت مدت زمان طولانی در ذهنتان خواهد ماند و خاطره ای می شود در دوران گیمری تان . منتظر این بازی در روز 16 مهر ماه امسال تنها بر روی PS3 باشید.
شهریور 92 – Tireless Gamers
خیلی خوب بود .
موفق باشید