طرفداران بازیهای ویدئویی سالهاست که در انتظار اقتباس مناسبی از این شاخه در سینما یا تلویزیون هستند. هرچند سال یکبار بازی ویدئویی به محبوبیت بالایی رسیده و استودیوهای فیلمسازی به سراغ توسعه دهندگان بازی آمده و امتیاز ساخته آنها را برای رفتن به شاخه دیگری از رسانه خریداری میکنند. یکی از مجموعهای که در کمال تعجب چند سالی است از رادار گیمرها خارج شده و فعلا بازی نیز براساس آن ساخته نمیشود، Castlevania است. مجموعه بازیهای محبوب کمپانی کونامی که جدیدترین نسخه از آن در سال 2014 میلادی با نام Castlevania: Lords of Shadow 2 برای Xbox 360، PS3 و PC منتشر شد و البته نتوانست همچون قسمت قبلی مورد توجه مخاطبها قرار گیرد. حالا اما کونامی رویکردی کاملا متفاوت را نسبت به مجموعه محبوب خود اتخاذ کرده و آن را به Netflix آورده است. شبکه آنلاین نتفلیکس در حال حاضر به دنبال ایدههای جدید برای شروع مجموعههای تازه است و به نظر میرسد که مسئولین این شبکه تصمیم گرفتهاند به شکلی درست به بازیهای ویدئویی توجه کنند. آنها در اولین قدم فصل اول مجموعه تلویزیونی Castlevania را در قالب چهار قسمت منتشر کرده و در همان روز اول، ساخت فصل دوم را نیز تایید کردند. نتفلیکس در ادامه پروژه مجموعه تلویزیونی انیمیشنی Assassin’s Creed را نیز دنبال میکند که تجربه موفقی را روی پرده نقرهای نداشت.
اولین مسئلهای که به خصوص برای طرفداران مجموعه Castlevania جلب توجه میکند، تمرکز خوب داستان روی بازیهای ویدئویی است. پیش از این وارن الیس (نویسنده اصلی سریال) قصد داشت با همکاری کوجی ایگاراشی (سازنده اصلی مجموعه) فیلمی را برای انتشار به صورت دیسک براساس قسمت سوم این مجموعه که Castlevania III: Dracula’s Curse نام داشت، تولید کند اما در نهایت پروژه تبدیل به سریال تلویزیونی شد و نتفلیکس انتشارش را برعهده گرفت. کسانی که عناوین مختلف این سری را تجربه کرده باشند، باخبر هستند که در اصل Castlevania III: Dracula’s Curse یکی از داستانهای اولیه مجموعه Castlevania بوده و تنها Castlevania: Lament of Innocence از لحاظ مرتبه داستانی پیش از آن قرار میگیرد که در اصل به نحوه شکلگیری شخصیت منفی اصلی داستان یعنی دراکولا میپردازد. سومین قسمت از این سری که در سال 1990 برای NES منتشر شده، داستان ترور بلمونت (Trevor Belmonth) را روایت میکند که باید به مبارزه با دراکولا (Dracula) یا همان ولد دراکولا تپس (Vlad Dracula Tepes) برود که شروع به کشتن مردم اروپای قرن پانزدهم کرده. در داستان بازی توضیح داده میشود که بعد از مدتها دوری کلیسا از خانواده بلمونت بالاخره حملات دراکولا آنها را مجبور میکند که به سراغ ترور بروند. در ادامه شخصیت اصلی با Sypha Belnades، Grant Danasty و Alucard (پسر دراکولا) همراه شده و نهایتا بازی با شکست دراکولا توسط قهرمان داستان به پایان میرسد. به جز Grant Danasty که احتمالا به خاطر جذابیت پایین از سریال حذف شده، دیگر شخصیتها بدون تغییر خاصی در این مجموعه حاضر شده و مشخصاتی مشابه با بازی اصلی دارند.
با توجه به انتشار Castlevania III: Dracula’s Curse در چیزی حدود 27 سال پیش، نمیتوان از آن انتظار داستانسرایی آنچنانی داشت و سازندگان سریال مجبور شدهاند نیمنگاهی هم به پیش زمینه مجموعه داشته و به سراغ Castlevania: Symphony of the Night بروند. اگر این بازی که در سال 1997 به صورت انحصاری برای Playstation منتشر شده است را تجربه کرده باشید، حتما با بعضی سکانسهای داستانی آن روبرو شدهاید که به پیش زمینه شخصیت Alucard و ارتباط مادرش یعنی Lisa و دراکولا میپردازد. معمولا شخصیتهای منفی در انیمیشنهای کلیشهای هدف خاصی را دنبال نکرده و تنها نابودی دنیای اطراف خود را در کانون توجه قرار میدهند اما اینجا سازندگان سریال برای دوری از کلیشه توضیح داده شده سعی کردهاند شخصیت دراکولا را به شکل دقیقتری معرفی کرده و اهداف آن را توضیح دهند. در همان ابتدا مشخص میشود که Lisa یک پزشک یا بهتر است بگوییم پیشرو علمی است و متوجه شده که دراکولا در این زمینه سررشتهای دارد. لیزا به قلعه دراکولا رفته و ارتباط این دو در نهایت شکل میگیرد. ارتباط خون آشام و انسان که نتیجه آن تولد Alucard میشود. بیست سال از این ماجرا گذشته و کلیسا Lisa را به عنوان جادوگر دیده و طبق رسوم قرن پانزدهم اروپا تصمیم به آتش زدن او میگیرند. همسر دراکولا در این ماجرا جان خود را از دست داده و مشهورترین خون آشام تاریخ تصمیم میگیرد که انتقام عشق از دست رفته خود را از مردم والاچیا (بخشی از رومانی امروز) بگیرد. دراکولا به آنها یک سال فرصت میدهد که والاچیا را ترک کنند اما بعد از گذشت یک سال به سراغشان آمده و ارتش جهنمی خود را به جانشان میاندازد. بخشی از داستان که در بازی ویدئویی اشاره خاصی به آن نشده، در مجموعه تلویزیونی به خوبی توضیح داده شده و هرچند ارتباط دراکولا و لیزا را به شکل کاملی نمیبینیم اما متوجه هدف شخصیت منفی برای انتقامگیری از انسانها میشویم. در این بین ترور به عنوان یک ضدقهرمان معرفی شده و ادامه ماجرا که طی سه قسمت بعدی روایت میشود را پیش میگیرد.
همواره سازندگان فیلمهای سینمایی برای نزدیک کردن دو مدیوم بازی و سینما تصمیم به ایجاد تغییرات در داستان اصلی میگیرند و در اکثر مواقع نیز شکست میخورند. مسئلهای که شاید در نگاه کلی لازم باشد اما هیچگاه به شکل درستی اجرا نشده و نهایتا نتیجهای منفی را به همراه دارد. اینبار اما وارن الیس برای آماده کردن فیلمنامه سریال Castlevania به بازی وفادار بوده و میبینیم که در این زمینه محصول نهایی با مشکل آنچنانی روبرو نیست. تنها ضعف سریال شاید به تعداد کم قسمتهای آن برگردد. در شرایطی که فصل دوم در قالب هشت قسمت مراحل ساختش را پیگیری میکند، به نظر میرسد که نتفلیکس از موفقیت کار اطمینان نداشته و تصمیم گرفته فصل اول را با همین چهار قسمت به پایان برساند. داستان مجموعه تلویزیونی عملا تا نیمه سومین قسمت از بازیهای ویدئویی این سری را پوشش میدهد و ادامه کار به فصل دوم موکول میشود. بخشی از جزئیات داستان همچون رابطه لیزا و دراکولا که به آن اشاره کردیم به واسطه کم بودن تعداد قسمتها پوشش داده نشده و به صورت کلی کیفیت سریال را کاهش داده.
هرچند بسیاری از رسانهها در ابتدا، اشتباها این مجموعه را تحت عنوان انیمه معرفی کردند اما واقعیت ماجرا این است که ساخته نتفلیکس ریشهای کاملا غربی داشته و المانهای داستان سرایی انیمهها نیز در آن به کار نرفته. سازندگان سریال سعی کردهاند سبک و سیاق گرافیکی خود را به انیمهها شبیه کرده و از تکنیکهای بصری آنها برای افزایش جذابیت به خصوص صحنههای اکشن بهره ببرند. اصطلاحی غیررسمی برای این دست از کارها تحت عنوان Amerime وجود دارد که در اصل ترکیبی از دو واژه آمریکایی و انیمه است. معمولا برای مجموعههایی که از تکنیکهای بصری انیمه استفاده کرده اما داستانسرایی را به روش کلاسیک غربی انجام میدهند از این اصطلاح استفاده میشود و Castlevania نیز در همین ژانر قرار میگیرد. در نهایت باید اشاره کوتاهی هم به صداگذاری شخصیتها کنیم که در سطح قابل توجهی انجام شده و میتواند وعده آیندهای روشن را برای ساخته نتفلکیس دهد. چهرههایی همچون ریچارد آرمیتیج و گراهام مکتاویش سابقه کار کردن روی بازیهای ویدئویی را داشته و حالا اینجا در انیمیشن نیز از عهده صداگذاری به بهترین شکل ممکن برآمدهاند. با نگاهی به فهرست استودیوها و شرکتهایی که روی پروژه سریال Castlevania کار کردهاند به این نکته پی میبرید که بسیاری از آنها سابقه حضور در صنعت بازی را داشته و با پیش زمینهای مناسب کار خود را در مجموعه نتفلیکس انجام دادهاند. استودیو پاورهاوس انیمیشن که وظیفه اصلی تولید را برعهده داشته پیش از این در ساخت میانپردههای سینمایی بازیهای مختلفی همچون Mortal Kombat X، Epic Mickey، Darksiders 2 و Banner Saga کار کرده و حالا استایل گرافیکی خاص خود را در قالب مجموعه تلویزیونی به نمایش در آورده. تا اینجای کار میتوان لقب یکی از بهترین اقتباسهای انجام شده از بازیهای ویدئویی را به مجموعه تلویزیونی Castlevania داد. سریالی که در کنار وفادار بودن به بازی سعی کرده نکات جدیدی را به ساختار داستانی اضافه کرده و با اجرای بحث فنی در استانداردی بالا به نتیجه خوبی دست پیدا کند.
کار بسیار خوبی میکنید که در مورد چیزی جز بازی صحبت نمیکنید. برعکس بعضی سایت های دیگه که برای جذب مخاطب بیشتر دست به هر کاری میزنن.
فکر میکنم در آینده میشه به فیلم Metal Gear امیدوار بود. کارگردانش یه گیمر حرفه ای هست و احتمالا میتونه فیلم خوبی از این بازی بسازه.
با تشکر زحماتتون
اره متال گیر هم کست خوبی دارن روش کار میکنن اگر این کمپانیها بزارن و خرابش نکنن
دستتون درد نکنه بابت مقاله ی زیباتون ولی جای danganronpa خالیه حتما یه نگاهی بهش بندازید داستان جالبی داره بازیشم فوق العاده س
ممنون باعث شدید برم دانلود کنم. امیدوارم هر موقع سریالهای دیگه مربط به گیم هم ساخته و پخش شد از طریق سایت شما با خبر بشیم.
حتما، ما تو برنامه داریم که فیلمها و سریالهای ساخته شده براساس بازیها رو مورد بررسی قرار بدیم. کسلوانیا اولیش بود و در ادامه هم این روند و پیگیری میکنیم
موفق باشید
اگر بتوانید فیلم ها و َسریال های
با کیفیت و درجه یک هالیوودی هم معرفی بررسی کنید مثل سایت های همسایه خیلی خوب میشه
رویکرد سایت کاملا به ویدئو گیم اختصاص داره و مطمئنا این کار و انجام نمیدیم. ویجیمگ سایتی هست فقط برای مخاطب بازی نه فیلم یا سریال یا هر چیز دیگهای
موفق باشید