در دنیای بازیهای ویدئویی اکثر اوقات داستان در خدمت گیم پلی است و به همین دلیل معمولاً داستانها فرصت پرداخت فراوانی پیدا نمیکنند چون باید در چارچوب مکانیکهای کلی بازی باشند. شاید همین دلیل است که این اواخر در مواردی که نیاز به پررنگ کردن داستان بوده سبب حرکت سازندهها به سمت گیم پلی مینیمالیست شده. بازیهای Light adventure و یا Walking Simulator ها از این قبیل هستند. یکی از اولین بازیهایی که این روال را پایهگذاری کرد To the Moon بود که در سال 2011 عرضه شد و باوجود حالت کلی شبیه به نقشآفرینیهای زمان NES، گیم پلی بسیار ساده و سرراستی داشت و بهجای آن داستان زیبایی در مورد مرگ و آرزوها را بیان کرد. به نظر میآید که Rakuen با الهام از این بازی سعی کرده تا تجربهای شبیه و در حدی پیچیدهتر در قسمت گیم پلی را ارائه کند، تجربهای که ورای حالت ساده و شاد بازی، بسیار تفکر برانگیز و در جاهایی غمناک و زیبا است.
دنیای Rakuen در بیمارستانی میگذرد که در آن پسری نوجوان بستری است. او به همراه مادر خود به دنیایی موازی و فانتزی میرود که در آن موجوداتی تخیلی وجود دارند که همتایی از دنیای واقعی و از بیماران بستریشده در بیمارستان هستند. این پسربچه به دنبال پیدا کردن خدای جنگل میرود که میتواند یک آرزو را به واقعیت تبدیل کند و در این میان با داستان زندگی معمولاً غمانگیز بیماران و اطرافیانشان آشنا میشود. فضای بازی بین محیط یکنواخت بیمارستان میگذرد که حتی ازنظر رنگبندی مرده و خستهکننده است و در مقابل دنیای فانتزی زیبا و پر از رنگهای شاد و گرم است. در حین پیشروی در بازی، معماهایی وجود دارند که تا حدودی بازیهای ماجراجویی را به یاد میآورند ولی تاکید Rakuen بیشتر بر دیالوگهای بین شخصیتها و خواندن متون مختلفی است که داستان آن را پیش میبرند.
از نظر گیم پلی Rakuen در کل ساده است و به جز تعداد کمی، اکثر معماها سرراست و در حد پیدا کردن شیای خاص و استفاده از آن در مکان مناسب هستند، در حدی که حتی نیاز به انتخاب شی موردنظر نیست و با تعامل باهدف خودبهخود استفاده میشود. البته تعدادی معمای پیچیدهتر هم در بازی وجود دارد که نیاز به تفکر و دقت در راهنماییهای دادهشده توسط بازی دارند ولی در کل، معماها در پسزمینه قرار دارند و تأکید بر داستان است. صحبت در مورد جزییات خطر اسپویل کردن داستان را در پی دارد که همانطور که گفته شد قسمت اصلی بازی را تشکیل میدهد. Rakeun از نحوه کاملاً فانتزی روایت داستان استفاده میکند. حرکت بین دنیای فانتزی و بیمارستان بدون مراسم خاصی و فقط پیدا کردن درهایی خاص انجام میشود به حدی که مرز این دو بسیار نامحسوس میشود و تا حدی حس و حال سورئال به بازی میدهد. در حین این گشتوگذارها، مادر شخصیت اصلی در همه حال همراه او است و در صحبتها شرکت میکند و از طرفی بهعنوان راهنما برای پشت سر گذاشتن معماها و پیدا کردن مسیر مناسب استفاده میشود. این تأکید بر نقش مادر تا حدی بازی کلاسیک و محبوب Earth Bound را به یاد میآورد که مادر، نقشی اساسی و مهم در آن بازی داشت. سازندگان Rakuen توانستهاند که با استفاده از فضای شاد و شاداب، داستانی را بیان کنند در مورد از دست دادن عزیزان، مرگ، ناامیدی و نحوه کنار آمدن با این احساسات جدی. تضاد این فضاسازی و دیالوگهایی که در اکثر موارد حالتی کمیک دارند با موضوعات جدی و بهقولمعروف بزرگ سالانه سبب شده که قسمتهای غمانگیز Rakuen بسیار پر تأثیر تر باشد. شاید بیشتر هر چیز این بازی فضای معصوم بچگی را به یاد میآورد که در مقابل مشکلات به فضای خیال و تخیل خود پناه میبردیم. شخصیتهای دنیای واقعی (بیمارستان) همه همانندی در دنیای فانتزی دارند و از طریق آنها داستان زندگی این شخصیتها بیان میشود. این بیان غیرمستقیم از نقاط قوت داستانسرایی در Rakuen است.
در مقابل شاید نقطه ضعف اصلیRakuen، گیم پلی سطحی آن باشد که برای برخی ممکن است جذاب نباشد. بهطور خلاصه، باید برای داستان به دنیای بازی قدم بگذارید نه گیم پلی. همانطور که اشاره شد،Rakuen در حد بسیار ابتدایی بازیهای ماجراجویی کلاسیک است و شاید بهجز یکی دو قسمت، پیشروی در بازی نیاز به تفکر خاصی ندارد. نقطهضعف دیگر فضای بیشازحد شاد قسمتهایی از بازی، بهخصوص در اول است که شاید به نظر بیاید سعی دارد با ترسیم این فضا، تأثیر قسمتهای غمانگیز را دو چندان کند. این تکنیک شاید یکی از کلیشههای داستانسرایی باشد که میگوید اگر در فیلم یا داستانی دیدید که همهچیز خوب و زیبا است، بدانید که قرار است اتفاق بدی بیفتد! نکته منفی دیگر تأکید بیشازحد بر معماهای شبیه یکدیگر در طول بازی است، بهخصوص معمای بر پایه جابهجا کردن جعبه و پیدا کردن راه به سمت هدف که بارها تکرار میشود.
ازنظر گرافیکی، Rakuen بازیهای نقش آفرینی قدیمی ایزومتریک را به یاد میآورد. پیکسل آرت محیطها بسیار زیبا کارشده و بخصوص دنیای فانتزی چشمنواز ترسیمشده است. تضاد میان فضای خشک بیمارستان و دنیای تخیلی با تأکید بر نحوه نورپردازی و رنگبندی گونهای است که بهمحض خروج از بیمارستان انفجاری از رنگهای شاد و گرم دیده میشود. ولی در مقابل آن شخصیتها از جزییات چندانی برخوردار نیستند و مخصوصاً انیمیشنها بسیار خشک و مصنوعی کارشده است. نکته تحسینبرانگیز پرتره زیبای شخصیتهای اصلی است که در هنگام گفتگو دیده میشوند که حالتی از انیمه های ژاپنی دارند و با توجه به حس شخصیت تغییر میکنند. موسیقیهای بازی از نقاط قوت آن و بسیار گوشنواز هستند و هرکدام با حس و حال محیط و اتفاقات بازی کاملاً هماهنگی دارند. همین موسیقی است که شاید بهتنهایی گشتوگذار در محیطهای Rakuen را خستهکننده نمیکند.
با وجود ساده به نظر آمدن در ابتدا، Rakuen حرفهای بسیاری در پی خود دارد. معمولاً دربازیها از پرداختن به موضوعات غمانگیز واقعی دنیای ما پرهیز میشود، ولی Rakuen با تمرکز کردن روی این مورد و ترکیب آن با دنیای فانتزی به خوبی ازبس پرداختن به مسائل جدیتر زندگی روزمره برمیآید. اگر قصد امتحان Rakuen را دارید بدانید که باید برای داستان به سراغ این بازی بیایید. در این صورت باتجربهای پر از احساس و زیبا مواجه خواهید بود که تا مدتها از ذهنتان نمیرود.
[mks_button size=”small” title=”Rakuen به صورت رسمی توسط سازنده برای نقد و بررسی در اختیار VGMAG قرار گرفته است.” style=”squared” url=”” target=”_blank”
bg_color=”#dd3333″ txt_color=”#FFFFFF” icon_type=”fa” nofollow=”1″]
-
80%
خلاصه
نکات مثبت
داستان بسیار زیبا و احساسی
گرافیک پیکسلی زیبا
موسیقی گوشنواز
نکات منفی
گیم پلی ساده و بدون چالش
انیمشن خشک و ساده
موضوع انیمیشن ها ی خشک و ساده که تو نکات منفی قرار داده شده بدلیل استفاده از موتور RPG Maker هه که محدودیت داره و تمام بازی هایی که با این موتور ساخته می شن در صورت استفاده از API های اون انیمیشن هاشون به همین شکله و به نظرم منطقی نبود که جز نکات منفی حساب بشه. و این موتور محدودیت رزولوشن هم داره و قطعا کسی از عنوان پیکسل آرت و با نهایت رزولوشن 640*480 انتظار نداره که انیمیشن Ragdoll و روون تحویل بده.
باید اول پیمانه درست برای سنجش یک عنوان انتخاب بشه و بعد سنجیده بشه. نمیشه Rakuen رو مثل ME:Andromeda نقد کرد.
موفق باشید. :yes:
من خیلی با اون قابلیت های اون موتور آشنایی ندارم، ولی در مورد انیمیشن روان و پرجزییات در زرولوشنی حتی کمتر از اونی که شما گفتید نمونه های فراوانی هست، برای مثال می تونید بازی Crawl رو ببینید که همین جا نقد هم شده.
خسته نباشی آیت جان:)
نقد خوبی بود.:)
راستی فکر کنم اولین باره نمره بالا داری میدی :دی