نقد و بررسی

طوفان شن – نقد و بررسی Spec Ops: The Line

به راحتي مي توان گفت که عده بسياري از بازيباز ها حتي نام فرنچايز spec ops را بعد از 10 سال غيبت فراموش کرده بودند اما دليل اين فراموشي چيزي فراتر از عدم وجود خبري مبني بر ادامه ساخت بازي بود. اولين عنوان Spec ops در سال 98 بر روي پلتفرم PC عرضه شد که توانست نظر منتقدان و بازيباز ها را به خود جلب کند و به يکي از بازيهاي محبوب آن سال تبديل شود اما ديري نگذشت که استديوي سازنده بازي تصميم گرفت تا Spec ops تا پلتفرم اصلي خود را با Playstation محبوب تعويض کند، اما برخلاف انتظار ها spec ops بر روي پلتفرم جديد خود به حدي ضعيف ظاهر شد که تمامي بازيباز هاي منتظر را به کلي نا اميد کرد. گيم پلي بازي به هيچ عنوان براي کنسول ها بهينه نشده بود و باگ هاي موجود در بازي به حدي زياد بود که بازي را غير قابل تحمل کرده بود. بعد از چندين عنوان ناموفق پي در پي سازندگان تصميم گرفتند تا پلتفرم هاي ديگر مانند Dream cast را نيز مورد استفاده قرار دهند اما نتيجه چيزي نا اميد کننده تر از سري بازي هاي عرضه شده بر روي پلتفرم محبوب سوني بود. بدين صورت بود که Spec ops در ميان شکست هاي پي در پي به يک بازي فوق العاده ضعيف تبديل شد و به مرور زمان از ياد ها فراموش شد. بعد از شکست هاي پي در پي، طرفداران عنوان اول که بر روي پلتفرم PC عرضه شده بود سال هاي متمادي در انتظار تاييد ساخت ادامه بازي بر روي پلتفرم محبوب خود بوند اما چيزي حدود 10 سال طول کشيد تا عنواني جديد تاييد و عرضه شود. Spec ops: The line در حالي براي PC و کنسول هاي سوني و مايکروسافت عرضه مي شود که يادآوري اتفاقات ناخوشايند 10 سال پيش مي تواند کمي استرس آور باشد.

چندين متر زير شن!

6 ماه قبل از شروع بازي طوفان هاي شن بسيار سنگين و پي در پي شهر دبي را تقريبا زير شن مدفون مي کنند. قبل از مدفون شدن کامل شهر سياست مداران اين اوضاع را کم اهميت جلوه مي دهند و خود در خفي شهر را ترک مي کنند تا عده بسياري از شهروند ها در اين موقعيت تنها بمانند. جان کانرد رهبر گردان 33 ارتش آمريکا همراه با افراد خود در حال بازگشت به آمريکا بودند. در همين بازه زماني طوفان هاي شن شدت بسيار زيادي گرفت و کانرد همراه با ياران خود به صورت داوطلبانه براي نجات مردم به سوي دوبي رهسپار شدند. بعد از مدتي سران ارتش آمريکا دستور دادند تا کانرد و افراد او دوبي را ترک کنند اما کانرد و تمامي افراد عضو گردان 33 از اين دستور سرپيچي کردند و در دوبي باقي ماندند. در عين حال طوفان به حدي شدت گرفت که زير نظر گرفتن شهر با ماهواره کاملا غير ممکن بود و در کنار آن سفر هوايي نيز به دوبي عملي نبود و تنها راه ارتباطي استفاده از ارتباط هاي راديويي بسيار قوي بود. کانرد و گردان 33 در شهر حکومت نظامي اعلام کردند و تلاش کردند تا کنترل شهر را در دست بگيرند اما طوفان شن سنگين و شورش هاي موجود در شهر کار را بسيار سخت کرده بود. بعد از مدت کوتاهي پيامي مبني بر اينکه گردان 33 در حال خارج کردن يک کاروان هزار نفره از شهر است، دريافت شد. اما پس از مدتي هيچ خبري از اين کاروان و گردان 33 نشد و بعد از آن نيز امارات متحده اعلام کرد که شهر دوبي ديگر غير قابل زندگي است. ارتش آمريکا نيز تمامي افراد گردان 33 را به دليل خيانت از کار برکنار کرد.دو هفته قبل از شروع اتفاقات بازي، پيامي از جان کانرد دريافت شد که در آن کانرد اظهار داشت که عمليات نجات با شکستي بزرگ رو به رو شده و تعداد زيادي از افراد در اين حين کشته شده اند. ارتش آمريکا تصميم مي گيريد تا گروهي سه نفره به رهبري کاپيتان “واکر” را به دوبي بفرستد تا تحقيقات در مورد اين پيام، وضعيت جان کانرد و گردان 33 ادامه داشته باشد. بعد از ورود اين تيم کوچک به دوبي، مشخص مي شود که گروهي از شورشيان توانسته اند کنترل شهر را در دست بگيرند و يکي از افراد گردان 33 توسط آنها به گروگان گرفته شده است.

به راحتي مي توان گفت بزرگترين نقطه قوت Spec ops داستان آن است. پيش زمينه داستاني بازي بسيار جالب طراحي شده است و حال و هواي رمز آلودي به بازي اضافه کرده است. رمز آلود بودن داستان بازي باعث شده است تا بازي هيچگاه خسته کننده به نظر نرسد و هميشه نکته اي براي بازگو شدن در بازي وجود دارد. در کنار آن فزار و نشيب هاي موجود در داستان بازي به خصوص در اواخر آن بسيار جالب و در عين حال هيجان انگيز است. مي توان موفق بودن داستان و نوع روايت آن را به نوعي مديون ناول “heart of darkness” دانست. نويسنده داستان بازي Walt Williams در مصاحبه هاي خود اعلام کرده است که اين ناول، الهام بخش اصلي داستان بازي است. در کنار اين نکته اگر اهل تماشاي فيلم باشيد حتما به شباهت بي چون و چراي بازي به فيلم Apocalypse now پي خواهيد برد. شايد الهام گيري از فيلم و يا داستان هايي که قبلا بازگو شده اند چندان جالب به نظر نرسد اما نوع روايت در Spec ops: The line به گونه اي متفاوت است که بازيباز در هيچ قسمت از بازي حس نمي کند که اين داستان قديمي و يا به نوعي کليشه اي به نظر مي رسد. يکي ديگر از نکات مثبت داستان بازي، پايان آن است. بازي داراي 4 پايان متفاوت است که بر اساس تصميم هاي بازيباز تغيير مي کند. پايان هاي مختلف بازي به حدي تاثير گذار است که به راحتي مي توان گفت Spec ops داراي يکي از قويترين پايان هاي ممکن براي يک بازي رايانه اي است.

خط ممتد

اين روز ها تقريبا همه اکشن هاي سوم شخص شبيه به يکديگر هستند و نکته جديدي در گيم پلي هيچ کدام از عنوان ها مشاهده نمي شود. Spec ops نيز تقريبا از اين نظر نوآوري خاصي ندارد در بهترين حالت مي توان گفت اين بازي نسخه سوم شخصي از Call of Duty است که در استفاده از المان هاي بازي هاي شوتر نيز چندان موفق ظاهر نشده است. در ابتداي بازي قابليت هاي پايه بازي همچون کاور گرفتن، جنگ هاي تن به تن و دستور دادن به ديگر اعضاي تيم به بازيباز ياد داده مي شود اما به راحتي مي توان گفت استفاده از بسياري از اين امکانات براي پيشروي در بازي ضروري به نظر نمي رسد و اين مورد به نوعي باعث يکنواخت شدن بازي شده است. نبرد هاي تن به تن به حدي مصنوعي طراحي شده اند که بازيباز ترجيح مي دهد هيچگاه وارد نبرد هاي تن به تن نشود! مشکلات هوش مصنوعي نيز در دشمنان بازي به وضوح به چشم مي آيد و نوع حمله کردن و کاور گيري دشمن ها در بسياري از مواقع مضحک به نظر مي رسد اما مشکلات هوش مصنوعي در همين جا به پايان نمي رسد. همانطور که اشاره شد در بازي قابليت دستور دادن به هم تيمي ها وجود دارد. در بسياري از مواقع پس از دستور دادن به هم تيمي ها، هوش مصنوعي در اکثر مواقع هيچ واکنشي نشان نمي دهد و در موارد بسيار نادر که هوش مصنوعي دستور را دريافت مي کند آن را به اشتباه انجام مي دهد. به همين دليل بازيباز ترجيح مي دهد تا هيچگاه از اين قابليت بازي استفاده نکند و يکي از قابليت هاي اصلي بازي به خاطر مشکلات هوش مصنوعي بلا استفاده باقي مي ماند. يکي از مشکلات اصلي Spec ops در قسمت سختي آن است. بسياري از قسمت هاي بازي به سادگي هر چه تمام به پايان مي رسند اما قسمت هايي در بازي وجود دارد که رد کردن آنها حتي در پايين ترين حد درجه سختي بسيار دشوار خواهد بود. اين مشکل در اواخر بازي به حدي زياد مي شود که لذت بازي را به عذاب تبديل مي کند.

با پيشروي در بازي، گيم پلي کاملا در کاور گيري و تير اندازي خلاصه مي شود و به خاطر مشکلات هوش مصنوعي استفاده از امکانات بازي تقريبا کاري بيهوده است. به راحتي مي توان گفت تنها دليلي که براي به پايان رساندن بازي وجود دارد داستان بسيار قوي آن است. استفاده از set piece ها در قسمت هاي مختلف بازي نيز نتوانسته است تغييري در گيم پلي يکنواخت و خسته کننده بازي ايجاد کند. بعد از هر يک از درگيري هاي موجود در بازي سرنخ هايي از اتفاقاتي که واقعا در دوبي پيش آمده براي بازيباز آزاد مي شود. در قسمت هاي مختلف بازي، بازيباز مجبور به تصميم گيري در مورد مسائلي است که شايد هيچ پيش زمينه اي در مورد آنها وجود ندارد و به راحتي نيز مي توان گفت هيچ پاسخ درست يا غلطي نيز در مورد اين انتخاب ها وجود ندارد. اما نکته جالب در مورد اين انتخاب ها اين است که تصميمات بازيباز به صورت مستقيم در روند بازي تاثير دارد و با پيشروي در بازي به راحتي مي توان عواقب تصميم هاي گرفته شده در اوايل بازي را مشاهده کرد. اين مورد باعث مي شود تا به نوعي ارزش دوباره بازي کردن اين عنوان بسيار بالا باشد.

نقليد ناموفق

قسمت Multiplayer بازي نيز بسيار ضعيف و سطحي طراحي شده است. ماد هاي مختلفي براي بازي در نظر گرفته شده است که اکثر آنها را در بازي هاي مشابه مانند Call of duty مشاهده کرده ايد. تنها تفاوت ماد هاي Spec ops با بازي هاي مشابه، نام هاي جديدي است که براي اين ماد ها در نظر گرفته شده است! تنها ماد اضافه شده به بازي که تجربه اي جديد به شما مي رود Buried mode نام دارد. در اين ماد دو تيم چهار نفره مقابل هم به بازي مي پردازند که بايد مرکز فرماندهي تيم مقابل را نابود کنند و در عين حال از مرکز خود مراقبت کنند. به خاطر پايين بودن تعداد بازيباز ها در اين ماد هيجان مسابقات بسيار بالا است. استراتژي حمله و دفاع در موقعيت هاي مناسب حرف اول و آخر را براي پيروزي در اين نوع مسابقه مي زند. در صورتي که حمله بدون نفکر و استراتژي انجام شود در انتها به نابود شدن مرکز فرماندهي خودي منجر خواهد شدن و اگر دفاع از مرکز نيز بدون برنامه و کاور گيري هاي مناسب انجام شود، تيم مقابل با از بين بردن اعضاي تيم مدافع به سرعت به تخريب مرکز خواهند پرداخت. اما مشکل اصلي Spec Ops در اين قسمت عدم بالانس بودن سلاح ها و قابليت هاي مختلف موجود در بازي است که تقريبا قسمت مالتي پلير را غير قابل بازي کرده است. طراحي نه چندان جالب بسياري از نقشه هاي بازي نيز مشکلات قسمت مالتي پلير بازي را چندين برابر مي کند.

نابود شدن زيبايي

Spec ops: The line با استفاده از موتور unreal engine ساخته شده است و از گرافيک تقريبا خوبي برخوردار است. دوبي در حالي که مدفون زير خروار ها شن است به بهترين شکل طراحي شده است و طراحي محيط هاي مختلف بازي بسيار زيبا انجام شده است و نماهاي دور دست در بازي بسيار چشم نواز به نظر مي رسند. شن هاي معلق در هوا به گونه اي نويد بر طوفان هاي شن جديدي مي دهند و حال و هواي خاصي به بازي بخشيده است. اما گرافيک بازي نيز خالي از مشکل نيست. نورپردازي در بعضي از صحنه هاي داراي مشکلات فراواني است و در کنار آن سايه پردازي نيز داراي مشکلات بسيار زيادي است و به ندرت پيش مي آيد که سايه بدون مشکل رندر شوند. طراحي مدل ها نيز در بازي تعريف چنداني ندارن و به نوعي جاي کار بسيار بيشتري بر روي مدل ها وجود داشت. انيميشن هاي بازي نيز بسيار خشک و بي روح کار شده اند و اين نکته براي يک بازي شوتر امروزي چندان جالب به نظر نمي رسد. موسيقي متن بازي بسيار عالي کار شده است و با حال و هواي بازي سازگاري کامل دارد. صداگذاري سلاح هاي بازي نيز در حد قابل قبولي است. صداگذاري شخصيت اصلي بازي بر عهده “Nolan North” است. او صداگذاري شخصيت محبوب nathan drake را در سري بازي هاي Uncharted بر عهده داشته است به راحتي مي توان گفت صداگذاري واکر به بهترين نوع ممکن انجام شده است.

شايد  Spec ops: the line جز بازي هاي بسيار محبوب و موفق در سبک بازي هاي شوتر سوم شخص نباشد اما داستان بسيار قوي و نوع روايت آن باعث شده است تا اين بازي نسبت به بازي هاي هم رده خود بسيار متفاوت باشد. گيم پلي بازي بسيار يکنواخت و تکراري به نظر مي رسد و نتوانسته است ايده اي جديد را ارائه کند و در کنار آن گرافيک زيباي بازي خالي از اشکال نيست. سايه پردازي پر اشکال و انيميشن هاي بسيار خشک و بي روح تا حد بسيار زيادي به گرافيک بازي ضربه وارد کرده اند.

 

 

 

 

  • 76%
    - 76%
76%

خلاصه

نکات مثبت:
داستان بسيار قوي و روايت منحصر به فرد

نکات منفي:
گيم پلي يکنواخت و خسته کننده
ايراد در بالانس درجه سختي
مشکلات هوش مصنوعي

Sending
User Review
0% (0 votes)
جواد محسنی

جواد محسنی

دبیر بخش خبر وبسایت VGMAG

نظری ارسال کنید

برای ارسال نظرتان اینجا کلیک کنید

یک × یک =