نقد و بررسی

تولد دوباره در ایستگاه فضایی – نقد و بررسی Prey

نقد و بررسی Prey

به شخصه در این چند سال هربار نام Prey را شنیده‌ام، در ذهنم با چند تناقض بزرگ مواجه شده‌ام و نمی‌دانم بالاخره تکلیف‌ام در برابر این IP چیست. نسخه اول بازی سال 2006 به بازار آمده، بازی بدی هم نبوده (خیلی هم خوب نبوده)  و توانسته نامی برای خود دست و پا کند. نسخه اول را استودیو Human Head ساخته بود و قرار بود نسخه دوم آن هم توسط همین استودیو ساخته شود. آن‌قدر بلایای طبیعی و غیرطبیعی بر سر این استودیو بخت‌برگشته نازل شد که در نهایت، عطای Prey 2 به لقایش بخشیده شد. بعد از آن، این استودیو که روز خوش ندید به کنار، خود Prey هم تبدیل به نامی مرموز گشت. به هر حال ناشر جدید بازی یعنی Bethesda نباید راحت از این مهره که می‌تواند در آینده به شدت برایش کارساز باشد گذر کند. با تمامی این اوصاف، قرار شد که یک Reboot برای این سری، با همان نام Prey ساخته شود آن هم به دست استودیو Arkane که با Dishonored آن را به یاد می‌آوریم. حالا، بازی نام برده عرضه شده  و باید عیارش سنجیده شود. پس در ادامه با ما همراه باشید.

نقد و بررسی Prey
Prey

از آن جایی که عنوان حاضر بیشتر یک ریبوت محسوب می‌شود پس ارتباط داستانی خاصی هم با Prey قدیمی ندارد و داستانی جدا را دنبال می‌کند. داستان بازی به طور کلی از این قرار است که جان اف کندی رئیس جمهور فقید آمریکا پروژه‌ای را تحت نام Talos 1 کلید می‌زند که در واقع یک مرکز تحقیقاتی یا به بیان بهتر، نوعی ایستگاه فضایی است (این را هم در نظر بگیرید که بازی در یک دنیای موازی رخ می‌دهد). این پروژه کم کم هر چه بیشتر دست و پا می‌گیرد. در طول انجام تحقیقات مختلف در این ایستگاه فضایی (خصوصاً روی Neuromodها) کم کم سر و کله Typhonها که نوعی موجودات فضایی هستند پیدا می‌شود و به مرور زمان این موجودات با کشتن یا تسخیر کردن ساکنان Talos 1، این مرکز را تسخیر می‌کنند. شخصیت اصلی بازی نیز Morgan Yu نام دارد که در ابتدای بازی می‌توانید جنسیت او را تعیین کنید هرچند در نهایت، هیچ فرق خاصی بین جنسیت او وجود ندارد. یکی از مشکلات استفاده از Neuromod این است که به مرور باعث از دست رفتن حافظه شخص استفاده‌ کننده می‌شود. شخصیت اصلی بازی نیز سه سال از عمر خود را صرف تحقیق در مورد آن‌ها کرده و مدام از نسخه‌های مختلف آن کرده و وقتی که بازی رسماً شروع می‌شود، متوجه می‌شوید که شخصیت اصلی حافظه خود را از دست داده که این به همان خاطر است. کم کم، با کمک یک هوش مصنوعی و تعدادی از همکاران Yu که زنده مانده‌اند باید هم سعی کنید تا اوضاع را کمی مرتب کرده و هم راه فراری از این مخمصه برای خود پیدا کنید. خط کلی داستان بازی همین است و شروع‌اش هم یک کلیشه محض است: حمله بیگانگان به یک مکان مشخص (در اینجا، یک ایستگاه فضایی). سازندگان سعی کرده‌اند با دست‌مایه قرار دادن فراموشی شخصیت اصلی، نوعی حس سردرگمی دائمی را برای‌ بازی‌بازان به وجود آورند، نوعی حس عدم اعتماد به آن چه که از بقیه می‌شنوید (حرف‌هایی که گاهاً هم با هم تناقض دارند) و اینکه کدام حرف درست است، کدام دروغ است و در نهایت به کدام می‌توان اعتماد کرد. این حس در اوایل بازی تقریباً جالب است، ولی وقتی با پیچ و خم‌های داستانی بی‌مورد و مشخصاً زورکی بازی مواجه می‌شوید و آن را در کنار شخصیت پردازی نامطلوب بازی قرار می‌دهید، دیگر برایتان جذابیتی نخواهد داشت. دنیایی که سازندگان خلق کرده‌اند البته پتانسیل آن را دارد تا بعداً با دقت بیشتر، بسط یابد و پذیرای چندین داستان دیگر با شخصیت‌هایی متفاوت باشد، ولی در حال حاضر و به عنوان اولین تجربه استودیو Arkane در ساخت یک بازی علمی تخیلی، هنوز جای کار بیشتری دارد. داستان بازی شاید بتواند به عنوان یک نیروی محرک، شما را به اتمام بازی جذب کند ولی در نهایت، خام باقی می‌ماند و به آن بلوغی که انتظار می‌رفت، نمی‌رسد. البته دنیایی که بازی خلق کرده همان طور که اشاره شد پتانسیل آن را دارد تا بعداً پذیرای داستان‌های دیگری نیز باشد. فضاسازی بازی هم آن قدری کشش دارد که شما را تا انتها درگیر کند. استودیو Arkane نشان داده که در خلق جهان‌های منحصر به فرد، تبحر خاصی دارد و اینجا هم باز شاهد اثبات این مسئله هستیم. اگر قرار باشد روزی دنباله‌ای بر این بازی ساخته شود (اتفاقی که با توجه به حساسیت‌های اخیر ناشر یعنی Bethesda روی نام تجاری بازی خیلی هم دور از ذهن نیست) مطمئناً می‌توان این جهان را بسط داده و ایرادات داستانی نیز در آن برطرف شود.

نقد و بررسی Prey
Prey

از لحاظ گیم پلی با عنوانی طرف هستیم که دقیقاً همان قواعد Dishonored در آن جریان دارد. سازنده یک بازی علمی تخیلی ساخته ولی هنوز به اثر استیم پانک خود وفادار بوده و این هم به بازی کمک کرده و هم به آن ضربه زده است. در نگاه اول، بازی یک اکشن اول شخص است که به خاطر حال و هوای علمی تخیلی، مسلمآً قواعد خاص خود را دارد، یعنی باید خود را برای المان‌هایی فرای واقعیت آماده کنیم، ولی چیزی که در این بازی شاهدش هستیم در واقع یک نسخه ضعیف‌تر از گیم پلی Dishonored است، یعنی همان سیستم کلی گیم پلی آن بازی به کار بسته شده ولی چون بازی علمی تخیلی است به خوبی جواب نداده. اگر از اول شخص بودن بازی که اولین شباهت کلی میان دو بازی به شمار می‌آید صرف نظر کنیم، با المان‌های بی‌شماری مواجه می‌شویم که در Dishonored و Prey مشترک است. در کمال تعجب، شما در Prey هم بیش از هر چیز دیگری از یک سلاح سرد که اینجا یک آچار است، استفاده می‌کنید. درست است، یک آچار! می‌توان این آچار را به مثابه همان شمشیر Dishonored دانست. حالا چرا اینجا بیش از هرچیز دیگری به این آچار نیاز پیدا می‌کنید؟ پاسخ واضح است: کمبود مهمات. در این بازی به قدری مهمات کم است که اکثر اوقات ترجیح می‌دهید تا از همان آچار استفاده کنید و کشتن دشمنان سرسخت‌تر را به اسلحه‌ها محول کنید. کم بودن مهمات یک طرف، کم‌اثر بودن آن‌ها و زیادی فِرز بودن دشمنان (که در نتیجه باعث می‌شود سریع حرکت کنند و اکثر تیرهای شما خطا برود) از طرف دیگر باعث می‌شوند تا در بازی همیشه با معضل کمبود مهمات روبرو شوید که این به خودی خود نکته بدی به شمار نمی‌رود، چرا که به هر حال به چالش‌برانگیز شدن بازی کمک به سزایی کرده است. ولی بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که دشمنان بازی، عموماً سرسخت هستند و درگیری با آن‌ها با یک آچار، زیادی بی‌رحمانه است! باز هم تکرار می‌کنم بازی شما را “مجبور” به استفاده از آچار نمی‌کند، ولی وقتی در بازی پیشروی کنید متوجه می‌شوید باید از آچار استفاده کنید و مهمات را برای دشمنان سرسخت نگه دارید. این تکرار فرمول مبارزات اصلاً در بازی جواب نداده است. در Dishonored عمدتاً با یک سری سرباز مبارزه می‌کردید که هم‌طراز خودتان بودند، ولی اینجا دشمنان بازی به شدت قوی‌تر از شما هستند و واقعاً عجیب است که چرا سازنده دست به اتخاذ چنین تصمیمی زده است. در حقیقت Prey دچار یک بحران هویت است، نمی‌داند که باید به جای یک Dishonored علمی تخیلی، یک بازی با المان‌های منحصر به فرد خود باشد و همین بازی را به شدت زیر سوال می‌‎برد. در بازی دشمنان متنوعی وجود دارند و همین تنوع دشمن‌ها یک نکته مثبت به شمار می‌رود. Mimicها معمول‌ترین دشمنان بازی‌اند که حالتی اختاپوس‌گونه دارند و دست و پاهایشان کشیده می‌شود و می‌توانند علی‌رغم کوچکی، صدمات زیادی به شما وارد کنند. این موجودات کریه‌المنظر بسیار سریع هستند و توانایی تبدیل شکل به اشیای محیط و استتار به آن شکل را هم دارند، پس همیشه باید مراقب محیط اطراف خود و اشیا باشید. همین باعث شده تا گاهاً بازی رنگ و بوی وحشت (Horror) به خود بگیرد و البته نمی‌توان منکر جذابیت‌های خاص آن هم شد.

نقد و بررسی Prey
Prey

در بازی اسلحه‌های متنوعی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را ارتقا هم داد. تقریباً همان چیزی که در Dishonored هم شاهد آن بوده‌ایم. ارتقای اسلحه‌ها از طریق یافتن آیتم‌هایی به نام Weapon Upgrade Pack انجام می‌شود و واقعاً هم ارتقا دادن اسلحه‌ها ضروری محسوب می‌شود چرا که در مراحل پایانی بازی، به شدت چاره ساز خواهد بود. سپس به خود شخصیت می‌رسیم که او هم درخت توانایی‌های خود را دارد و با پیدا کردن Neuromodها می‌توانید توانایی‌های شخصیت اصلی را ارتقا دهید. توانایی‌ها دو بخش دارند، یکی توانایی‌های انسانی و دیگری توانایی‌های ماورایی که در بازی از آن‌ها با نام Typhon یاد می‌شود. این توانایی‌ها نیز تنوع خیلی خوبی به گیم پلی بازی داده‌اند و استفاده از بسیاری از آن‌ها همچون قابلیت‌های هک و … ضروری محسوب می‌شود. شاید بتوان گفت یکی از بزرگ‌ترین نکات مثبت بازی هم همین سیستم ارتقای آن به شمار می‌رود. یکی دیگر از مواردی که در بازی نقش به سزایی دارد المان Loot است. یعنی شما باید در بازی آیتم‌های مختلف را بردارید و بعدتر با استفاده از آن‌ها، موارد مورد نیاز خود را تهیه کنید. این المان در نگاه اول مشکلی ندارد، حتی در خود Dishonored هم به شکلی شاهد آن بودیم ولی استفاده افراطی آن در Prey غیرقابل توجیه است. بازی مدام شما را دعوت به Loot کردن آیتم‌ها می‌کند چرا که اگر این کار را نکنید، شانس پیدا کردن مهمات به طور کلی در بازی پایین است و در مبارزه با دشمنان به مشکل برمی‌خورید. راه پیدا کردن آیتم‌های مناسب برای Loot چیست؟ رفتن به مناطقی که دشمنان در آن جا حضور بیشتری دارند! این هم خود یک مشکل بزرگ است. بازی شما را دعوت به Loot می‌کند تا با دستگاه Recycler آن‌ها را به قطعات اولیه مفید تبدیل کرده و سپس با یک دستگاه دیگر، آن‌ها را به آیتم‌هایی نظیر مهمات تبدیل کنید. یعنی مهمات می‌سازید که آن‌ها را خرج یافتن آیتم برای ساختن دوباره مهمات کنید! چنین روندی دقیقاً در سرتاسر بازی در جریان است. خوشبختانه آن طراحی مراحل بسیار خوب Dishonored اینجا هم تکرار شده و باز هم شاهد اثبات توانایی Arkane در این زمینه هستیم. تمامی مراحل به نحوی احسن طراحی شده‌اند و تمامی آن‌ها را هم می‌توان با چند روش دلخواه به پایان رساند. شما می‌توانید به شکلی مخفیانه بازی را پیش ببرید (که البته باز هم دردسرهای خاص خودش را دارد! هم این چنین باید قید آیتم‌های باارزش را بزنید و هم اینکه در بازی سیستمی به اسم Stealth Kill وجود ندارد و باز نمی‌توانید آن‌ها را نابود کنید پس باید کلاً آن‌ها را نادیده بگیرید) یا اینکه سروصدا به پا کرده و همه را از بین ببرید، این کاملاً وابسته به خود شما و نحوه بازی‌تان است. مراحل جانبی اما وضعیت خیلی مطلوبی ندارند. مراحل جانبی که عمدتاً در یافتن خدمه گمشده Talos 1 تمرکز دارند، پس از مدتی تکراری می‌شوند و به سختی از آن‌ها می‌توان لذت کافی را برد. البته بر خلاف Dishonored، این بازی خط داستانی نسبتاً طویلی دارد و حدود 14 ساعت انجام دادن مراحل اصلی روی درجه سختی متوسط به طول می‌انجامد که خود باز نکته‌ای مثبت است (با در نظر گرفتن طراحی خوب مراحل).

نقد و بررسی Prey
Prey

طراحی لوکیشن‌ها و به طور کلی میزانسن نیز واقعاً شگفت‌آور است. طراحی محیط‌ها با دقت و وسواس بالا صورت گرفته و کوچک‌ترین جزئیات نیز از چشم سازندگان به دور نمانده‌ است. طراحی مطلوب لوکیشن‌ها یکی از مواردی است که به شدت شما را ترغیب به ادامه دادن بازی می‌کند ولی متاسفانه اینجا هم یک پاشنه آشیل وجود دارد و آن تکراری شدن لوکیشن‎‌هاست. وقتی در بازی زیاد پیشروی کنید، این تکراری بودن لوکیشن‌ها (علی‌رغم طراحی خوب آن‌ها) شما را آزار می‌دهد. از لحاظ گرافیکی، با بازی خوبی طرف هستیم. بازی اگرچه توانایی خط و نشان کشیدن برای بقیه بازی‌های سال از لحاظ گرافیکی را ندارد ولی همین که بدانیم با Cry Engine ساخته شده و خبری از مشکلات عجیب و غریب این موتور، حداقل نه به اندازه Sniper Ghost Warrior 3 نیست جای خوشحالی دارد. افکت‌های مختلف، نورپردازی‌ها و … کیفیت مناسبی دارند نرخ فریم بازی نیز پایدار است. در بازی باگ چندانی به چشم نمی‌خورد به جز مشکل خرابی فایل سیو که از Dishonored 2 به ارث گرفته شده ولی باز هم در آن حد وخیم نیست و فقط برای عده‌ای رخ داده و اگر پچ روز اول را هم دریافت کنید، بعید است به مشکل خاصی بربخورید. از نظر موسیقی هم بازی عملکرد بسیار خوبی دارد. موسیقی‌ها نقش مهمی در القای هیجان به مخاطب ایفا می‌کنند و سازندگان توانسته‌اند با استفاده درست از آن‌ها، موسیقی‌ها را نه فقط به عنوان یک تزیین بلکه به عنوان یک المان تعیین‌کننده در درگیر کردن بازی‌باز با بازی در Prey به کار ببندند. در مجموع، Prey عنوانی است که تجربه‌اش خالی از لطف نیست. شاید اگر سازندگان کمی کمتر به دستاوردهای خود با Dishonored توجه می‎‌کردند و المان‌های آن بازی را کمتر در اینجا به کار می‌بستند، با عنوانی طرف بودیم که جزو بهترین‌های امسال می‌شد (علی‌رغم ضعف‌های دیگر). می‌توان گفت که Prey یک IP آینده‌دار است، سازندگان مسیری را شروع کرده‌اند که می‌تواند به مقاصد شیرینی برسد، ولی اگر و تنها اگر به این IP به چشم یک مجموعه علمی تخیلی مستقل از Dishonored نگاه کنند. زیادی شبیه بودن به Dishonored از لحاظ گیم پلی اصلاً مسئله جالبی نیست و بزرگ‌ترین ضربه را نیز بازی از همین مسئله خورده است.

  • 75%
    - 75%
75%

خلاصه

نکات مثبت
فضاسازی خوب
استفاده جالب از عنصر ترس
تنوع بالای دشمنان
وجود ارتقاهای مختلف
طراحی خوب مراحل اصلی
گرافیک مطلوب
استفاده بسیار خوب از موسیقی

نکات منفی
مواجه بودن بازی با نوعی بحران هویت، به خاطر شباهت زیاد از حد به Dishonored
داستان سردرگم و شلخته
اتکای زیاد روی Loot
تکراری شدن لوکیشن‌ها

Sending
User Review
91.2% (5 votes)
دانیال دهقانی

دانیال دهقانی

نظری ارسال کنید

برای ارسال نظرتان اینجا کلیک کنید

چهار + یک =